این روزها مصاحبه خانم کلینتون بارسانه های فارسی زبان که همزمان با موفقیت نسبی ناتووآمریکا درسرنگونی رژیم خودکامه سرهنگ معمرقذافی گردید ومترادف شدن این دوواقعه با طرح محکومیت جمهوری اسلامی درسه زمینه برنامه اتمی، تروریزم ونقض حقوق بشرونیزشایعه حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران به موضوع روزتبدیل شده است بالاخص سکوت نسبی درداخل که بنظرمی رسد بخشی ازآن ناشی ازسرکوب جنبش مردم وبخش دیگری حالت انتظاربرای کنشی ازسوی جامعه جهانی باشد برانتقال ثقل تغییرات ازداخل به خارج وجنب وجوش دراپوزیسیون خارج ازکشورافزدوده است.
نگارنده درمطلبی که چندی قبل تحت عنوان “آیا ایران وآمریکا به سوی درگیری پیش می روند؟” درسه شماره ” اینجا” و“اینجا” و “اینجا” منتشرکرده براین موضوع تاکید کردم که چهاراتهام اصلی ایران که ازبیش ازیک دهه قبل مطرح بوده است اکنون باتوجه به قطعنامه های شورای امنیت ومحکومیتهای بین المللی دروجوه مختلف به مرحله حساسی رسیده است که وضعیتی صلح مسلحی مشابه قبل ازحمله عراق به ایران رافراهم آورده است وهرگونه سوء محاسبه درطرفهای درگیر ازآمریکا گرفته تا اسرائیل واعراب منطقه وایران باعث برداشت وتحلیل غلط ونهایتا عقب ماندگی اپوزیسیون ازتحولات منطقه وکشورخودخواهدشد.
پس ازآن مقاله ” روشنفکران ایرانی، دموکراسی، حقوق بشروداستان حمله به ایران” را در “اینجا” برای آشفته بازارروشنفکری ایران نوشته وباذکرمصادیقی ازجمله مواضع آقایان مصطفی تاج زاده، نوری زاد، علی افشاری وبیانیه اخیر120 تن ازفعالین سیاسی، روشنفکران وروزنامه نگاران توضیح دادم که این ره به ترکستان ختم می شود وتنهاحاصل آن آب به آسیاب رژیم ریختن است ودرخاتمه نیزبااشاره به بی تفاوتی اپوزیسیون نسبت به آنچه که برسرتعدادی ازجوانان مجاهد درعراق می رود ( بازبعنوان نمونه) به این نتیجه گیری می رسیم که اپوزیسیون رژیم نه تنهانوع عکس برگردان آن است بلکه اصولا رژیم باداشتن چنین مخالفانی نیازبه طرفدارهم نداردوبی دلیل نیست که غرب بدنبال مذاکره وارتباط با رژیم ونه تغییریاسرنگونی آنست
اکنون موج دیگری ازروشنفکران خارج برخاسته وبیانیه ای با157 امضاء درمقابل بیانیه قبلی با120 امضاء صادرگردیده است که درآن ریشه مشکلات رادردرون رژیم وداخل ایران می داند. این گروه برخلاف گروه قبلی (که تهاجم به کشوررا تحت هرعنوان ازجمله به بهانه “حمایت بشردوستانه “مطلقا نامشروع دانسته وباادعای امکان تبانی بخشی ازمخالفان با دول غربی جهت روی کارآوردن حکومتی شبیه لیبی نوعی ضمانت رابه رژیم حاکم برایران ازسوی این بخش ازمخالفان القاء می کند) معتقد است که باید اپوزیسیون “ضمن حفظ استقلال کشورازظرفیتهای مشروع جامعه بینالمللی برای پیشبرد دموکراسی، حقوق بشروحاکمیت ملی درایران استفاده کند”
این گروه ادعای گروه قبلی راکه ظاهرا ریشه هایی ازچپ نمایی ضدامپریالیستی درآن دیده می شود رابه باد انتقاد گرفته وازآنهامی خواهددیدگاههای ایدئولوژیک کلیشه ای وکلاسیک دوران جنگ سردرابه کناری نهاده وازسیاه وسفید دیدن نقش بیگانگان دراین پروسه زمانی پرهیزنمایند
” به اعتقاد ما وظیفه نیروهای معتقد به دموکراسی ومنافع ملی – سرزمینی ایران همسو کردن فشارهای خارجی ومبارزات داخلی است. در این میان تنزه طلبی اخلاقی، برخورد ایدئولوژیک ومنفعلانه کارسازنیست.”
این گروه همچنین به این نکته توجه دارد که بدلیل عدم فراگیری جنبش داخلی بطورطبیعی اپوزیسیون خارج نیزازوزن چمدانی برخوردارنبوده ونمی تواند خودرانماینده جنبش داخل معرفی نماید وبطورتلویحی انتقال ثقل مبارزه بارژیم رابه خارج ومتاثرازفرآیند تصمیمات جهانی ترجیح می دهد
” باید با ارائه راه حلی به جهان نشان داد که جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران این ظرفیت را دارد تا اجازه ندهد تنش آفرینی حکومت از آستانه تحمل نهادهای بینالمللی عبور کند.”
وادامه می دهد:
” نگرش واقعبینانه به شرایط کنونی کشورو دنیا گوشزد میسازد وقتی یک جنبش فراگیر اجتماعی با ملاحظه نگرانیهای مشروع جهانی در داخل کشوروجود ندارد آنگاه درفرایند تصمیم گیری جهانی، خواست نیروهای سیاسی اپوزیسیون وزنی نخواهد داشت.
ویااینکه
” دراین میان وجود مشکلات درنظام جهانی وپارهای ازاستانداردهای دوگانه چون عدم اعتراض به برنامه نظامی هستهای اسرائیل، هند وپاکستان باعث نمیشود تاچشم برروی خطاهای حاکمیت بحرانزا ببندیم”
دراینجاصراحتا ازلزوم حمایت سیاسی (ونه صرفا درحد محکومیت نقض حق بشر) راخواستارشده می گویند:
” مامدافع حمایت سیاسی جامعه جهانی ازمطالبات دموکراسی خواهانه درایران هستیم. “
ونهایتا نیزبیانیه چنین نتیجه می گیرد:
هرنگاهی به
چگونگی وعلت بحران خارجی کنونی داشته باشیم بازدرتحلیل آخرنظام جمهوری اسلامی وبخصوص بخش افراطی آن است که با خطای محاسباتی خود شعلههای جنگ محتمل را برخواهد افروخت. درمخالفت باجنگ باید بحران سازان داخل حکومت راهدف اصلی قرارداد.
اما موضع ماچیست
اولا: بنظرنگارنده بدلیل شدت سرکوب درداخل وفرهنگ استبدادی حاکم برماایرانیان چامعه روشنفکری ما درخارج ازکشورنظیرجامعه داخل مملو ازتناقض است واین تناقضات تاجای می رود که یک بخش اپوزیسیون می تواند بعنوان “پیاده نظام امپریالیزم” وبخش دیگرآن بعنوان ” ستون پنجم رژیم” تعبیرشود بعبارت ساده ترملت ایران اکنون گرفتارجامعه روشنفکری شده است که مصداق “دشمن دانابلندت می کند، برزمینت می زند نادان دوست” شده اند درحالیکه رژیم وعواملش باتعطیلی هرگونه اندیشه وسپردن عنان عقل خودبه ولایت فقیه چابکسرانه درباطل خود به پیش می تازند فعالین سیاسی ما با استحاله تکثرگرایی ناشی ازذات آزادیخواهی ودموکراسی طلب درفرهنگ کهن استبدادی لاک پشت واربدنبال احقاق حق جامعه وملت خودمی باشند راهی که به نظرمی رسد گره زدن برباد وراه بردن به ترکستان است.
ثانیا: هردوگروه مدعی درحالیکه دارای عناصری ازلحاظ سابقه ومواضع موجه می باشند ولی فاقد مشروعیت لازم بعنوان نماینده جنبش مردم ایران می باشند ضمن اینکه وقتی هردوگروه سیاسی باآنکه رزیم ایران وبرخی قدرتها رابه فقدان دموکراسی یانیات غیرمسالمت آمیزمتهم می کنند خود ازابتدایی ترین اصول دموکراسی درگفتگو باخود عاجزند چگونه می توانند ادعای نمایندگی مردمی رابکنند که فعلا درخانه هاخزیده ودرانتظارفرجی برای نجات خودهستند؟ اهمیت این موضوع زمانی بیشترمی شود که هنوزاین گروهها که سابقه چنددهه اقامت دراروپاوآمریکا رادرزیرسایه دموکراسی غربی بردوش می کشند ازسوی هیچ مرجعی به رسمیت شناخته نشده، درضعیفترین وضعیت خودقراردارند ومعلوم نیست مخالفانی که درضعف مطلق درمقابل قدرت مطلق رژیم تن به اتحاد ورعایت قوانین دموکراسی نمی دهند چگونه برای خود توان مشارکت درسرنگونی وکمک به اداره نظام آینده رامتصورمی شوند؟!
ثالثا این گروه ها نیزبدلیل تسلط فرهنگ استبدادی ونظیرمقامات رژیم بجای رعایت اصول دموکراسی وبرگزیدن راه گفتگوبرای همفکرشدن درمقابل وقایع ورخدادهای سیاسی گریبانگیرکشوراستفاده ازبیانیه ها وکارزاررسانه ای راترجیح می دهند وتنهاتفاوت آنهابارژیم این است که پول وسلاح وزندان ندارند وگرنه هیچ بعیدنبود که دست به کشتارهم نیزبزنند همانطوری که هم اکنون نیزیکی دونفرازهمین افراد خواستارابقای مجاهدین درلیست سیاه دولت آمریکا ودادن مجوزبه نوری المالکی برای کشتن برخی ازهموطنان خود بدلیل اختلاف درعقیده باآنان شده اند.
رابعا: نکته بعدی ترکیب این دوگروه است که درحالیکه همدیگررابه طرفداری ازرژیم یاحداقل سیاستهای آن ونیزپادویی برای بیگانگان درحمله به ایران متهم می کنند دارای عناصرومشخصاتی کاملا شبیه به هم هستند بعنوان مثال اگربه سابقه آنها ازنظرگرایش به مکاتب شرقی یا غربی یا موجی که باآن ازایران به خارج تبعیدشده اند می نگرید انگارسیبی هستند که ازوسط نصف شده است وازآن جالبتروجود نام پنج تن ازامضاء کنندکان برهردوبیانیه متضادباهم است که دیگرمحشراست؟!
راستش رابگویم بادیدن این داستانها که همگی ظاهرا براساس یک تشرتوخالی وغیرمستقیم اسرائیل به جامعه جهانی پیش آمد وبعدا نیزباصدورقطعنامه ای بی رمق ازسوی شورای حکام واعلام موعد یک ساله برای رسیدن برنامه اتمی ایران به نقطه بازگشت ناپذیرازسوی دولت اسرائیل مشمول عقب
نشینی گردید ونیزموضع سرسختانه وبظاهرمنطقی محمدجواد لاریجانی درشوی گفتگوی “مورنینیگ جو” با ریچاردهاس به این نتیجه رسیده ام که بهتراست روشنفکران ما دراین گونه مسائل واردنشوند وبگذارندحوادث مسیرخودرابروند شاید کوتاه ترین راه برای اصلاح امورسپردن آن به دست صاحبان اصلی آن یعنی مردم باشد ومانشان داده ایم که امانت داران خوبی برای ملت دلیروزیرشلاق کشورمان نبوده ایم