دراین بخش که مربوط به پانل دوم درروزنخست کنفرانس با موضوع بررسی راههای اتحادوهماهنگی گروههای سیاسی واپوزیسیون بود نیزنکاتی جالبی به چشم می خورد. استفاده ازفردی بنام رضاخادم بعنوان هماهنگ کننده وحامی مالی کنفرانس جای بحث وبررسی فراوان دارد. این شخص که به اعتراف خودش پس ازکودتای نوژه (که به قربانی شدن صدها نظامی وطن پرست ایرانی درپای اهداف جاه طلبانه خود وهمدستانش وبا پشتیبانی صدام حسین انجامید) اکنون با روئیت اوج گیری مبارزات مردم “بوی کباب” به مشامش خورده است پس ازسی سال دوبارفعال شده است واینبارمی خواهد درنقش حامی مبارزات بدون خشونت ومقاومت مدنی نقش ایفا نماید.
البته ازچنین افراد ابن الوقتی که درهرموقعیتی بدنبال منافع خود می باشند انتظاری غیرازاین نباید داشت اما موضوع موردنظرما برخی افراد هستند که ازیکطرف سنگ اصلاح طلبی وطرفداری ازجنبش سبزورهبران آن رابه سینه زده وازسوی دیگربرخلاف مواضع خود که هیچگاه هم پیاله سلطنت طلبان وعوامل حکومتی نمی شوند عملا نه تنها کارگردانی مشترک پشت صحنه کنفرانس را بعهده دارند بلکه درجلوی دوربین ها نیزدریک پانل می نشینند توگویی آنها نبوده اند که تادیروزبرعلیه رژیم سابق وفعلی موضعی داشته اند اینکه نگارنده درنوشته های خود وبه استناد وقایع اساسی تاریخ معاصرهمیشه سلطنت وروحانیت رادوبال دیکتاتوری برای کشورودارای پیوند استراتژیک ذکرکرده ام بی دلیل نیست درهمه نوشته هایم دراین خصوص وازجمله در”اینجا” به مخاطبین خود گفته ام هیچگاه فریب مبارزه سلطنت طلبان با روحانیت یاروحانیت با سلطنت رانخورید آنها لازم وملزوم یکدیگرند وبی جهت نیست که به گفته آناتول فرانس ” کاملترین انقلاب، انقلابی است که درآن آخرین پادشاه با روده های آخرین کشیش به دارآویخته شود”
علی ایحال دراین پانل شاهد حضورشهریارآهی با گرایش سلطنت طلبی (البته ظاهرا ایشان ازسوی رضاپهلوی بعنوان نماینده وی دراینگونه کنفرانس ها عزل شده اند)، محمدجواداکبرین ازحامیان جنبش سبز، فریدون احمدی ازرهبران چریکهای اکثریت وناهید حسینی یک مقاله نویس ساکن لندن می باشیم یعنی تقریبا همه آن کبریتهای بی خطری که نه تنها آتشی به جان رژیم می اندازند بلکه دربزنگاههای تاریخی نیزتحت عنوان خطرتهاجم خارجی ونقض حاکمیت ملی واجرای بی تنازل قانون اساسی، انتخابات ورفرندوم ودهها دلیل دیگردر کناررژیم روبه سقوط قرارمی گیرند.
خانم حسینی ازنقش ویرانگرسو
ء ظن اعضای وجریانهای اپوزیسیون به یکدیگربعنوان یک سم مهلک درمقابل اتحاد نیروها سخن گفته است که درمقابل آن سلاحی جزگفتگووجودندارد اما ایشان باید بداند بسیاری ازسخنان می تواند درست باشند اما اراده باطلی درپشت آنها وجود داشته باشد “اتحاد” کلمه زیبا وخوش یمنی است اگربین اپوزیسوین واقعی باشد نه اپوریسیون جعلی ودست سازی که درپشت آن دست های ناپیدایی قرارداشته باشند مگرهمین آقای نوری المالکی ثمره توافق خائنانه دولت آمریکا با دولت ایران دردمشق نبود؟! چه کسی باورمی کرد این دودولت بظاهرمتخاصم چنین سرنوشتی رابرای ملت عراق رقم بزنند؟ چه کسی باورمی کرد که دولت آمریکا بزرگترین وجدی ترین اپوزیسیون رژیم ایران یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت راعلیرغم افشای برنامه اتمی ایران توسط این سازمان وپذیرش آنها بعنوان پناهنده سیاسی درعراق و مطابق با کنوانسیون پناهندگی 1951 ژنو بعنوان گروه تروریستی درلیست سیاه دولت خود نگه دارد آنهم درشرایطی که حتی سپاه پاسداران ونیروی جهنمی قدس وی که عامل کشتن حداقل 1200 آمریکای درعراق بودند درلیست فوق قرارنداشتند؟!
ء ظن اعضای وجریانهای اپوزیسیون به یکدیگربعنوان یک سم مهلک درمقابل اتحاد نیروها سخن گفته است که درمقابل آن سلاحی جزگفتگووجودندارد اما ایشان باید بداند بسیاری ازسخنان می تواند درست باشند اما اراده باطلی درپشت آنها وجود داشته باشد “اتحاد” کلمه زیبا وخوش یمنی است اگربین اپوزیسوین واقعی باشد نه اپوریسیون جعلی ودست سازی که درپشت آن دست های ناپیدایی قرارداشته باشند مگرهمین آقای نوری المالکی ثمره توافق خائنانه دولت آمریکا با دولت ایران دردمشق نبود؟! چه کسی باورمی کرد این دودولت بظاهرمتخاصم چنین سرنوشتی رابرای ملت عراق رقم بزنند؟ چه کسی باورمی کرد که دولت آمریکا بزرگترین وجدی ترین اپوزیسیون رژیم ایران یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت راعلیرغم افشای برنامه اتمی ایران توسط این سازمان وپذیرش آنها بعنوان پناهنده سیاسی درعراق و مطابق با کنوانسیون پناهندگی 1951 ژنو بعنوان گروه تروریستی درلیست سیاه دولت خود نگه دارد آنهم درشرایطی که حتی سپاه پاسداران ونیروی جهنمی قدس وی که عامل کشتن حداقل 1200 آمریکای درعراق بودند درلیست فوق قرارنداشتند؟!
وی گفته است:
“ماهمچنان درجریان تدارک وبرگزاری کنفرانس استکهلم با گروه دیگری درلباس روزنامهنگار، استاد دانشگاه وسخنگوی جریانهای سیاسی روبروشدیم که آگاهانه یاناآگاهانه نه تنها ازپشتیبانی ازکنفرانس سرباززدند بلکه علیه آن نیز قدم برداشتند.”
وافزوده است:
” گروه دیگری نیزبودند که نمیتوان آنها راحتی اپوزیسیون نامید ومیکوشند به اصلاحات درون حکومتی بپردازند بدون تدارک برای ایجاد جنبش فعال درجامعه. آنها ازجمله مخالفین سرسخت همکاریهای درون اپوزیسیون هستند. گاهی اوضاع چنان خراب است که در همراهی با سازمانهای حقوق بشر درخارج نیز گروههایی از اپوزیسیون با حکومت همراهی میکنند”.
یکی نیست ازاین خانم که ظاهرا بیش ازهمه شورحسینی داشته است به پرسد به بغل دستی ها خود دراین پانل وسایرپانل ها نگاه کنید این افرادی که می گویید همگی ازاصلاح طلبان گرفته تااکثریتی ها وکسانی که دم ازجدایی دین ازدولت می زنند ولی سخنرانی های خودرادرکنفرانس باادبیاتی کاملا موافق رژیم یعنی “بانام خدا” آغازمی کنند همگی درجوارشما مشغول سرنگونی رژیم می باشند ظاهرا این آقایان مدعی اند فقط آنها خداشناس هستند ودیگران اعتقادی به خداندارند یعنی همین تفکری که برآخوندهایی چون خامنه ای وجنتی ویزدی ومصباح حاکم است.
ازهمه خنده دارترپیشنهادات این فرد برای اتحاد میان نیروهای اپوزیسیون است که آنرامنوط به اوج گیری مجدد جنبش درداخل کشور!، نیازبه تمرکزبرمسائل عام کشورنظیراستبداد وسرکوب وآزادی زندانیان سیاسی!، تشکیل گروه تماس برای آگاهی ازنظرات و اهداف مشترک شرکت کنندگان درکنفرانس!، پاسخ شجاعانه به اتهامات وارده به کنفرانس کذایی فوق وحتی با تشکیل گروه ضدخرابکاری!، ایجاد گروه بین المللی برای لابی بادولتها درجهت پیشبرد اهداف کنفرانس ! وشفافیت درمورد چنین اجلاسهایی جهت جلوگیری ازسوء استفاده وتفرقه افکنی درصفوف مبارزینی (لابد چون رضاخادم) کرده است؟!
محمدجواداکبرین ازنیروهای اصلاح طلب (البته با موهای دم اسبی) البته بامقدمه ای خوب مبنی برلزوم مراقبت دموکراتیک ازخود سخن خود راآغازکرده واینکه وحدت نباید محدود به مباحث تئوریک باشد بلکه باید روشها رادربربگیرد وی رژیم استبدادی آخوندی رابعنوان “روحانیونی که باچراغ آسمان آمدند” همسنگ دیکتاتورهای سکولاری می داند که دربهارعربی یکی پس ازدیگری سرنگون شدند نهایتا می گوید ” اما جوانان ایران نه عصاي تاریخ ميخواهند و نه چراغ آسمان. آنها تنها احترام به حقوق س
لب شده و زندگیشان را میخواهند.” کدام یک ازاین عناوین (طرفداران براندازی، حامیان اصلاح طلبی وطرفداران سلطنت) خواستههای آنان را برآورده میکند؟ با این اسامی فقط فاصلههایمان بیشترمیشود. حلقههای پراکنده را باید به رسمیت شناخت وهرجمعی تحت هرعنوانی از راه سبزامید تا ساير گروههای داخلی وخارجی را باید به رسمیت شناخت و این فرصت را مغتنم شمرد”.
لب شده و زندگیشان را میخواهند.” کدام یک ازاین عناوین (طرفداران براندازی، حامیان اصلاح طلبی وطرفداران سلطنت) خواستههای آنان را برآورده میکند؟ با این اسامی فقط فاصلههایمان بیشترمیشود. حلقههای پراکنده را باید به رسمیت شناخت وهرجمعی تحت هرعنوانی از راه سبزامید تا ساير گروههای داخلی وخارجی را باید به رسمیت شناخت و این فرصت را مغتنم شمرد”.
وی بدون اینکه ازنقش اصلاح طلبان حکومتی درخیانت به امیدهای مردم سخن بگوید گفته است ” نا امیدی دوبخش است. نا امیدی قبل ازامید فرصت است که میتوان امید داد اما ناامیدی بعد ازامید، فاجعه است. امروزبه ناامیدی بعد ازامید دچاریم.
وی معلوم نمی کند بااین تعریف از”نومیدی پس امید” که درواقع سوزاندن مهمترین سرمایه اجتماعی یک جامعه است به جه دلیل هنوزدرصف اصلاح طلبان قراردارد وبرای شورای راه سبزامید که مهمترین دستاورد وعملکردآن توزیع نومیدی درجوانان وسایراقشارمردم است لابی می کند؟
جالب اینکه این واعظ متعظ می گوید”حداقل فایده این کنفرانس اگراین باشد که عدهای ازمردم بخوانند و امیدوارشوند، خیلی مهم است. درعین حال آیه یاس خواندن نیزمفید نیست. ازسه سال پیش تا امروزما پیشرفت کردهایم. کنارهم نشستهایم و فهمیده ایم بدون کمک وهمزیستی نمیتوانیم کاررا پیش ببریم. شاید درخواب هم نمی دیدیم که روزی کنارهم بنشینیم”.
وی درفرازی دیگرازجایگاه سازمانی وصنفی خود به صحرای کربلازده وبانام بردن ازموسوی وکروبی بعنوان سرمایه های نقد مبارزات مردمی ازحضارخواسته است این سرمایه نقد رافدای آرمانهای نسیه نظیرآزادی ودموکراسی نکنند ونهایتا وی نیزمعلوم کرده است که دیگ آزادی ودموکراسی آگربرای رهبران اصلاح طلب بجوشد خوب است وگرنه پشیزی برای آن قائل نیست.
این بخش دردوقسمت ادامه دارد