امروزدرسایت روزنامه خراسان خواندم که ابوشریف (عباس آقازمانی) درآستانه هفتادسالگی وپس ازدودهه اقامت درپاکستان برای همیشه به ایران بازگشته است واین امردرحالی است که دوماه قبل مطالبی رادر خصوص وی درسایتهای وابسته به جریان کودتا نظیررجاء نیوزومشرق خوانده ودرنظرداشتم هدف ازطرح مجدد این فرد رابازشکافی کنم
ازآنجایی نسل حاضرکمترآشنایی با این فرد داشته وزندگی نیمه مخفی- نیمه علنی وی طی سه دهه گذشته نیزبرخی گمانه ها درخصوص وی که نامش مترادف باتشکیل سپاه پاسداران است رارقم می زند برخود لازم دیدم چندسطری راکه ناشی ازتجربیات ویافته های شخصی اینجانب بوده دراین خصوص بنویسم البته بیوگرافی کامل وی ونحوه تشکیل سپاه باقرائتهای مختلف درسایتهای بسیاری موجودبوده که برای جلوگیری ازاطاله کلام نیازی به بازگویی مجدد آنهانیست
دراولین ماههای پس ازپیروزی انقلاب که هسته های اولیه سپاه شکل می گرفت پادگان عشرت آبادتهران مرکزجنب وجوش های عملیاتی سپاه وتردد ماشین های دوجی وولوویی بود که ازپادگان خلیج واقع درخیابان سلطنت آباد یا پاسداران (که مقرمستشاران آمریکایی بود وبعدا به واحدتدارکات سپاه تحت نظرمحسن رفیق دوست تبدیل شد) وساواک دراختیارهسته اولیه آن نهاد قرارگرفته بود
ستادمرکزی سپاه نیزبخشی ازساختمان ساواک (اداره هشتم ضدجاسوسی) واقع درنگارستان هشتم رااشغال وبخش های دیگررادرآن مستقرکرده بود همانجایی که برای اولین باریوسف کلاهدوزرابعنوان عضو شورای فرماندهی سپاه ومعاون آموزشی وبعدها بعنوان معاون طرح وبرنامه (قبل ازشهادتش درحادثه سقوط هواپیمای حامل فرماندهان ارتش وسپاه) ملاقات کردم
قبل ازورود به اصل ماجراخوب است این نکته یادآوری بشود که زمان تشکیل سپاه 2 اردیبهشت 58 بود که تا یکی دوسال پس ازپایان جنگ ایران وعراق درزیرآرم آن به چشم می خورد ولی پس ازجنگ که داستان اعطای درجه ومحاسبه خدمات برخی افراد درکمیته هاودیگرنهادهای انقلابی قبل ازتشکیل سپاه پیش آمد ناچارتاریخ تاسیس سپاه رابه سال 57 تغییردادند که هم اکنون درآرم سپاه ملاحظه می شود وتفاوت تاریخ آن باآرم قدیمی دربرخی اسناد کاملامشخص است
ابوشریف (عباس آقازمانی) اولین فردی بود که گذاشتن ریش بلند رادرسپاه وبین پاسداران بعنوان یک مد مطرح کرد زیراتاآن تاریخ همانطوریکه درفیلمهای مربوط به اول انقلاب مشاهده می شود گذاشتن ریش محلی ازاعراب نداشت واتفاقا بدلیل اینکه شهدای مجاهدین وچریکهای فدایی باگذاشتن سبیل الگوی مردم بودند بیشترجوانان به آنان رغبت داشتند ولی قیافه متفاوت ابوشریف ومعاونش ناصرجبروتی که فیدل کاسترو وچه گوارا رابه خاطربرخی متبادرمی کرد نیزجاذبه ای رادرجوانانی که به سپاه می پیوستند ایجادمی کرد مخصوص ریش بلوند شهید محمدبروجردی که وی نیزازبنیانگذاران سپاه محسوب می شد خیلی درجوانان پیوسته به سپاه درماههای اول انقلاب جذبه داشت
ناصرجبروتی معاون ابوشریف که باوی درفلسطین درالفتح دوره دیده بود نیزدرتمام عملیاتهای سپاه در غرب وجنوب همراه وی بود توگویی این دوفرد زوج دوقلویی بودند که ازهم جداشدنی بنظرنمی رسیدند واینکه دراین روزها حتی نامی واثری ازناصرجبروتی دردست نیست نیزخود برسرنوشت مبهم ابوشریف وهمفکرش بیش ازپیش می افزاید .
این دودرکلیه عملیات سپاه ازابتدای سال 58 تا ابتدای سال 60 ازجنگ با کومه له ودموکرات درکردستان گرفته تا درگیریهای گنبد باچریکهای فدایی شرکت داشته ودرزمینه سرکوب گروه موسوم به جبهه التحریر باهدف تجزیه خوزستان درکنارتیمساردریادارمدنی وتکاوران دریایی ارتش عملیات آزادسازی خرمشهررا درسال 58 ازدست تجزیه طلبان وابسته به حزب بعث عراق فرماندهی می کردند واحتمالا پس ازآن نیزباهمکاری با واحدنهضتهای آزادیبخش سپاه که تحت فرماندهی محمدمنتظری وشاپ
ورزاده بود به فعالیت درخارج مشغول بوده اند
درزمستان سال 59 وبهارسال 60 که درگیریهای بین حزب جمهوری وبنی صدربتدریج ازسطح مقامات به میان جامعه وخیابانها کشیده می شد ابتدا جوادمنصوری وسپس عباس دوزدوزانی که هردوازهمان اعضای گروه حزب ملل اسلامی وباصطلاح ازپیشکسوتان زندانیان سیاسی گروههای مذهبی بودند هرکدام پس ازسه ماه خدمت بعنوان فرمانده سپاه استغفاء دادند وبنی صدرکه باتفویض آیت الله خمینی بعنوان فرمانده کل قوااختیارعزل ونصب فرماندهان قوای نظامی راداشت ابوشریف راکه بنظرنظامی وتابع بنظر می رسید درمقابل محمدبروجردی*انتخاب می نماید درهمان ایام گفته می شد که بنی صدرتعبیرجالبی در خصوص بروجردی ودرمقایسه با دیگرکاندیداهای مطرح داشته است وعنوان کرده است که هیچ فردی را درمیان شورای15- 12 نفره فرماندهی سپاه منطقی تروبااخلاق ترازوی نمی شناسد ولی درعین حال بنابه ملاحظاتی ابوشریف رابرای فرماندهی سپاه ترجیح می دهد اما بااوج گیری اختلافات بین بنی صدروسران حزب جمهوری وآشکارشدن ورود مجاهدین به فازمقاومت مسلحانه ابوشریف نیزدرحالیکه سه هفته بیشترازحکم انتصابش نمی گذشت جای خودرابه مرتضی رضایی** داد
ابوشریف پس ازمدتی بعنوان دیپلمات عازم پاکستان گردید وگفته می شدبعنوان کارداروسفیرمشغول بکارمی باشد ولی هیچگونه انعکاسی ازوی وکارهایش نه دررسانه های ایران ونه رسانه های پاکستان به چشم نمی خورد پس ازمدتی نیزسروکله وی درشمال افغانستان ونبرد بانیروهای اشغالگرشوروی ودولت نجیب الله ودراین اواخرنیزبهمراه احمدشاه مسعود برعلیه نیروهای طالبان پیداشده بود ولی پس ازآزادی افغانستان توسط نیروهای آمریکایی وی مجددا به پاکستان برگشته وظاهرابه تدریس علوم دینی (البته باهیبتی مشابه بن لادن) مشغول بود ضمن اینکه وی هیچگونه مشکلی باتدریس علوم دینی درمدارس شیعیان یااهل سنت نداشته وبزبانهای فارسی، اردو وپشتون با شاگردان خود ارتباط برقرارمی کرده است.
برخی منابع باتوجه به تغییررویکرد جمهوری اسلامی ازمبارزه باطالبان به همکاری با آنها که ازسال 2007 آغازوتاهم اکنون ادامه دارد معتقدند که ابوشریف درسالهای اخیرگرایش عمده ای به القاعده و طالبان داشته وبطورمخفیانه رابط رژیم ایران ونیروی قدس سپاه پاسداران با آنها ودرطراحی عملیات برعلیه نیروهای ناتو وآمریکا مشارکت داشته وامیدواربه ارتقاء درسازمان طالبان والقاعده بوده است.
درنهایت نیزازآنجاییکه اخیرا با شناسایی وکشتن بن لادن شبکه نفوذ سازمان سیا دراطلاعات ارتش پاکستان موسوم به ISI کشف شده است وهردوسازمان بظاهرهمکاربرعلیه تروریزم درپاکستان وافغانستان درپشت صحنه ازهیچ کاری برای خنثی کردن همدیگردریغ نمی نمایند این امکان وجوددارد که ابوشریف برای نجات خودازمعرکه عطای جانشینی ملاعمروبن لادن رابه لقایش بخشیده وبه ایران فرارکرده باشد.
پایان
*محمدبروجردی درهنگام انقلاب فرماندهی گروه چریکی صف تهران بزرگترین گروه درمیان 7 گروه تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب راداشت که وظیفه حفاظت ازآیت الله خمینی رادرهنگام ورودبه ایران رابعهده داشتند وی ازابتدای تشکیل سپاه بدلیل برتری های اخلاقی ونظامی وسابقه حضوردرهسته اولیه تشکیل سپاه همواره ازسوی محسن رضایی وباند راستگرای همراه وی درسپاه حسد وکینه بروجردی رابه دل داشته وفریبکارانه سعی می کرد وی راازموقعیت فرماندهی دورنگه دارد بطوریکه نهایتانیزدراردیبهشت 61 دراثربرخوردبا یک مین کنارجاده ای درشمالغرب به شهادت رسید.
**مرتضی رضایی نیزکه درسپاه به بعنوان فرمانده وابسته به بنی صدرمشهورشده بود چندی بعد با دسیسه چینی محسن رضایی معاون اطلاعات سپاه جای خودرابه وی داده وسپس بدون کمترین توجهی به جنگ وشرایط بحرانی کشوربه کارکشاورزی ودامداری دردماوند پرداخت. وی پس ازجنگ بنیاد تعاون سپاه راکه اکنون به یک غول اقتصادی ومرکزچپاول سرمایه های ملی کشورتبدیل شده وباتاسیس دهها شرکت نظیررزمجو، گروه بهمن وانصارالمجاهدین و…..راه اندازی کرده وپس ازآن نیزباشروع دوره اصلاحات خاتمی ازسوی خامنه ای بعنوان رییس حفاظت اطلاعات سپاه وظیفه سرکوب مردم ونیروهارابعهده گرفت امری که
بعدا به “اطلاعات موازی” مشهور گردید وی درسالهای آخردوره فرماندهی رحیم صفوی مجددا به جانشینی فرماندهی سپاه منصوب وپس ازآن دردوره فرماندهی جعفری ظاهرابدلیل بیماری وسالخوردگی بازنشسته شده است.