نمی دانم درخردادماه چه چیزی نهفته است که اینهمه واقعه وامتحان رادرخودجای داده است توگویی که امتحان دادن درخردادتمامی ندارد ازعالم نوجوانی گرفته تاپیری وسالخوردگی گریبانمان راگرفته است
ازشورش خمینی درسال 42 گرفته تا مرگ وی درسال 68 ، ازشهادت معلم انقلاب دکترعلی شریعتی درسال 56 گرفته تا شروع مقاومت مسلحانه مجاهدین درمقابل سرکوبگران رژیم خونخوارخمینی درسال 60 ، ازآزادی خرمشهردرخرداد 61 گرفته تا وازشروع جنبش شکست خورده اصلاحات خاتمی در سال 76 گرفته تاکودتای انتخاباتی برعلیه موسوی وبازهم کشتاردانشجویان ومردم بیدفاع درهرکوی وبرزن درسال 88
گرچه سالها بعدازپیروزی انقلاب به پوچ بودن بسیاری ازنظریه هاوبرداشتهای دکترازاسلام موردنظروی پی بردم اماهیچگاه این رویگردانی عقیدتی موجبی جهت کاهش ارادات اینجانب به وی وازمنظرنسبت شاگرد واستادی نگردید همانطوریکه درخصوص دیگرمتفکران ملی مذهبی چون بازرگان وبنی وصدروسروش نیزچنین بوده ام
اما ظلمهایی که به شریعتی واعضای خانواده اش ازناحیه آخوندهای میراث خوارانقلاب رفت واقعا خارج ازشمارش بود وگوشه ای ازآن رادرماجرای حمله اراذل واوباش به مراسم سالمرگ وی درخرداد60 به روایت دکترملکی رادراینترنت می بینید
اماچیزی راکه خودشاهد وسوژه آن بودم را هیچگاه فراموش نمی کنم درسالهای پایانی جنگ بود ومن سخت درگیرمسائل جبهه ها که درآخرین لحظات ازسوی فرماندهی به من پیشنهادگردید اگرمایل هستم می توانم باهواپیمایی که بمنظورتعویض نیروهای مادرلبنان عازم سوریه است عازم آن کشورشده وبه زیارت حضرت زینب نائل آیم ومن که درآن هنگام سخت به ائمه ازیکسو ودکترشریعتی ازسوی دیگراعتقاد داشتم باجان ودل پیشنهاد فوق پذیرفتم بالاخص اینکه سفرکوتاه و36 ساعته بود ومنهم خسته ازوقایع جنگ وجبهه ها
خلاصه باهرزحمتی بود خودرابه هواپیمای مزبوررسانده وبدون هرگونه مدرک شناسایی وصرفا بایک امریه کاغذی سوارآن شدم محل پیش بینی شده برای استراحت ما پادگان زبدانی درخاک سوریه بود که اکنون مردم آن شهرنیزپابه پای دیگرشهرهای سوریه سربه شورش برعلیه خاندان جنایتکاراسد برداشته اند
فردای آنروزدرحالیکه لباس نظامی به تن داشتم ابتدا به قنیطره که آخرین نقطه هم مرزبا اسرائیل ودرپای ارتقاعات جولان بود رفتیم و پس ازتماشای وضعیت خطوط فیمابین ارتش سوریه واسراییل که بایک حاجزونیروی های سازمان ملل ازهم جدامی شد روانه زینبیه شده وبه زیارت مشغول شدم پس ازساعتی باپرس وجو درخصوص موقعیت مدفن دکترشریعتی ودرحالیکه احساس می کردم مسئولین کاروان ازسوالات من ناراحت هستندخودرابه خاک استادم رساندم بروی فاتحه ای بهمراه تلاوت یکی دوسوره ازقرآن خواندم بااین نیت که وی درآخرت شفیع من شده وازبارگناهانم بکاهد
خلاصه پس ازپایان سفروقتی به ایران برگشتم بااحضاریه ای به دفترفرماندهی سپاه فراخوانده شده وموردبازچویی قرارگرفتم که چرابه زیارت قبردکترشریعتی رفته ای ووقتی عناصرحفاظتی باپاسخ محکم بنده مواجه شدند که هم معلم بنده وهم معلم انقلابی که آنهامدعی پاسداریش هستند دکترشریعتی بابیش ازیکصدجلدکتاب ومقاله بوده نهایتا باتذکری که ظاهرادرپرونده ام درج شد دست ازسرم برداشتند ولی درهمانجا اولین جرقه درمغزم زده است که ارتجاع تاچه حد درنهادهای نظامی وامنیتی ریشه دوانده است که حتی رزمندگان وطن رانیزدراین خصوص تحمل نمی کند البته قطعابنده دراین میدان تنهانبودم وفرماندهانی دیگری نیزبودند که درمقابل این خفقان سرتسلیم فرودنمی آوردند ونمونه آن حسین علایی فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه بود که باهم درزیرتابوت مهندس بازرگان ودرزمان تشییع جنازه آن رادمرد ازحسینیه ارشاد راهمراهی می کردیم
اماموضوع دوم به داستان ورودمجاهدین خلق به فازمسلحانه درسی ام خردادبازمی گردد وانتقادی که ازسوی برخی ازفعالین سیاسی طی سه دهه گذشته درخصوص ضرورت آن متوجه سازمان ورهبری آن گردیده است.
نگاهی به وقایع وبرخوردهای بعمل آمده بین مجاهدین خلق ورهبران جمهوری اسلامی از22 بهمن 57 تا 30خرداد60 نشان می دهد که برخوردمسلحانه امری اجتناب ناپذیربوده است زیراازیکسورهبران نظام که عمدتا درحزب جمهوری اسلامی متشکل شده بودند تحت هیچ شرایطی حاضربه تحمل رقبای سیاسی خود وباسبقه مذهبی نبودند که نمونه آن درهمان سالها نهضت آزادی ودراین ایام اصلاح طلبان حکومتی وسران آن نظیرموسوی وکروبی می باشند
طی حدود 28 ماهی که مجاهدین بعنوان عظیم ترین تشکل سیاسی پس ازانقلاب مشغول فعالیت بودند روزی نبود که ازسوی گروههای فشارولباس شخصی های وابسته به حکومت درمعرض اذیت وآزاد قرارنگیرند وبرخی ازاعضای آنهابه زندان وشکنجه سپرده نشوند داستان معروف اعدام “محمدرضاسعادتی” اززندانیان باسابقه سیاسی دوران شاه وآنهم به جرم جاسوسی برای شوروی امری نیست که ازحافظه ملت ایران پاک شده باشد تاجاییکه مرحوم آیت الله طالقانی مجبوربه ترک تهران وتحصن درقریه طالقان برای چندروزی گردید ونهایتانیزصراحتااظ
هارداشت که “مساله سعادتی جاسوسی نیست” درآن ایام این احمدخمینی بود که به نمایندگی پدرش سرانجام آیت الله راواداربه شکستن بست نشینی خودکرده ومجددابه تهران برگرداندند والبته ازاعدام سعادتی نیزنگذشتند
پس ازدودهه یکی ازمقامات اطلاعاتی رژیم راکه ظاهرامشغول نوشتن تزدکترای علوم سیاسی خوددرخصوص سازمان مجاهدین بود وبه تقاضای وی جهت پاسخ به برخی سوالات وی ملاقات کردم ووقتی درحاشیه جلسه فوق ازوی درخصوص پرونده محمدرضاسعادتی پرسیدم وی گفت که اعدام وی یکی ازاشتباهات بزرگ نظام بود که نقش مهمی درسوق دادن محاهدین به جنگ مسلحانه داشت والبته وی گناه این ماجرابه گردن اسدالله لاجوردی جلادمعروف می انداخت که بوی گفتم قوه قضاییه وامثال لاجوردی فقط عوامل اجرایی بودند وتئوری توطئه آقایان وفتواها وسخنرانی های رهبران نظام به مثابه جاده ای بود که ماشین اعدام رابارانندگی امثال لاجوردی وگیلانی رادرخودهموارمی ساخت
جریان تعطیلی دانشگاههای کشوربه بهانه انقلاب فرهنگی وادعای تبدیل شدن دانشگاهها به ستادگروههای سیاسی براندازدرابتدای سال 59 اولین گام اساسی دربرخوردباروشنفکرانی بود که آیت الله خمینی آنهاراخطرناک ترازبمب خوشه ای نامید واینهم ازعجایب روزگارنیست که همان هسته اصلی دانشجویان شرکت کننده درکودتای فرهنگی عهده دارمسئولیت اجرایی کودتای سیاسی ونظامی درکشوردرسه دهه بعدشدند
خمینی می گفت ” منافقین هی می گویند مغزهادارند ازکشورفرارمی کنندبه جهنم که فرارمی کننداینهاکه همه اش دم ازعلم وتمدن غرب می زنند بگذاریدبروند مااین علم ودانش غرب رانمی خواهیم” وی عملا باهمان بی توجهی که نسبت به جنگ وگروگانگیری دیپلماتهای امریکایی ودیگرمواردداشت عملا زمینه رابرای سرکوب این نیروهافراهم می ساخت واین کینه ورزی تابدانجاپیش رفت که نه تنهاباعث جدایی آیت الله طالقانی بلکه حذف آیت الله منتظری ازمقام جانشینی وی گردید
درداستان قتل عام تابستان 67 نیزاین فتوای خمینی بود که مجاهدین زندانی رادشمنان اسلام معرفی وخواستاراعمال نهایت بیرحمی در مجازات واعدام آنهاشدواینروزها وکلای بین الملل همانطوریکه پیگیرپرونده قتل عام 8 هزارمرد وجوان بوسنیایی درسربنیتساهستند پیگیرقتل عام همان میزان جوان وروشنفکرایرانی بدست رهبران جنایتکاررژیم اسلامی می باشند
تمامی موارد فوق نشان ازاهمیتی می دهد که سرکوب وکشتاربیرحمانه مجاهدین آن رابه نمایش گذاشته است . حوادث کمپ اشرف وکشتن حدود 40 تن ازمجاهدین توسط عوامل رژیم اسلامی درعراق که حتی موجبات اظهارهمدردی رضاپهلوی رانیزبامجاهدین به همراه داشت نیزآخرین برگ سیاهی بود که برپرونده تبهکاریهای رژیم برعلیه این گروه اضافه گردید
سی ام خردادرابه پاس پایمردی مردم ایران وجوانانی که باخون خوددرخت آزادی ودفاع ازمرزهای کشورراآبیاری کردند پاس می داریم وبرای شهدای وطن وخانواده های ارجمندآنان طلب رحمت وصبرومقاومت داریم