http://www.youtube.com/watch?v=aBE8x6C0h7g
رکسانا صابری:«خیلی خجالت کشیدم»
ده پرسش از رکسانا صابریِ روزنامه نگار دربارۀ دوران بازداشتش در ایران.
خانم صابری، وزارت اطلاعات ایران شما را تهدید کرده است: اگر یک وقتی در بارۀ بازداشتتان حرف بزنید آدم کش های وزارت را همه جا خواهید دید. حالا شما حتی کتابی دربارۀ این دوران در زندان مخوف اوین نوشته اید. هیچ نمی ترسید؟
صابری: نمی دانم آیا تهدیدها جدی بودند یا نه. اما من همیشه آنها را در ته ذهنم دارم. گاهی پشت سرم را نگاه می کنم که مبادا دنبالم باشند. کابوس می بینم. با این وجود باید دربارۀ آنچه برمن گذشت بنویسم زیرا هنوز هم برای آدم های زیادی در ایران پیش می آید. شبیه آنچه بر سرمن آمد و خیلی بدتر از آن.
شما به عنوان روزنامه نگارِ آزاد از ایران گزارش می کردید، به یکباره به شما اتهام جاسوسی زدند. بعد بیش از سه ماه در زندان بودید. رفتارشان با شما چگونه بود؟
صابری: ابتدا در زندان انفرادی بودم. خانواده ام نمی دانست که من کجایم. وکیل نداشتم. پیوسته مرا تهدید می کردند: اگر همکاری نکنم برای بیست سال در زندان می مانم یا حتی اعدام می شوم. ترس زیادی داشتم. اما بدتر از همه احساس خجالت بود.
منظورتان چیست؟
صابری: زیرفشار به دروغ اعتراف کردم: که در ازای گرفتن پول برای سیا جاسوسی کرده ام. باید دربارۀ آشنایان و دوستان و حتی شریک زندگیم حرف می زدم. تلاش کردم چیزهایی را بگویم که اهمیتی نداشتند، با این وجود خیلی احساس گناه می کنم. خیلی خجالت کشیدم زیرا فکر می کردم باید قوی تر می بودم.
خود شما شخصاٌ شکنجۀ جسمی نشدید، اما هیچ متوجه شدید که دیگر زندانیان را اذیت کنند؟
صابری: گاهی فریادهایی از بند مردان می شنیدم. شبی متوجه شدم که به کف پای مردی شلاق می زدند. نگهبانان در این باره با هم حرف می زدند. …
شما را به اتهام جاسوسی به هشت سال زندان محکوم کردند. وقتی حکم را شنیدید به چه فکر کردید؟
صابری: تقریباً خنده ام گرفته بود. خب واقعاٌ مسخره بود! تنها ۱۵ دقیقه از دادگاهم گذشته بود که فهمیدم محاکمۀ عادی نیست. شهادت شهودی را خواندند که معلوم بود زیرفشار صورت گرفته است و مدارک ساختگی ارائه شد. وکیلم تقریباٌ هیچ چیز نگفت. دادگاه علنی نبود و پدر و مادر و سفارت سوییس هم (دفتر حفاظت منافع آمریکا در ایران) اجازۀ حضور نداشتند. برایم آشکار شد که این نظام حقوقی برای خنده است.
ظاهراً در این روز بر ترستان چیره شده بودید؟
صابری: بله. هم سلولی هایم خیلی به من کمک کردند. این زنان زندانیان سیاسی بودند که جرمشان تلاش برای اجرای حقوق پایه ای بشر و آزادی عقیده و مذهب و اجتماعات بود. اینان چیزهای زیاد به من یاد دادند که خارج از زندان هم صادق است. برای نمونه اینکه حتی در زیرفشار هم آدم باید به اصول خود پایبند باشد.
و شما برای اینکه در زندان امیدتان را از دست ندهید با هم سلولی هایتان لطیفه های ضد حکومتی تعریف می کردید. چیزی را به یاد دارید؟
صابری: بگذارید فکر کنم. سه مأمور اطلاعاتی، یک آمریکایی و یک روس و یک ایرانی، قرار می گذارند که ببینند کدامشان زودتر یک خر می آورد. آمریکایی اولین نفری است که خر می آورد چند ساعت بعد هم روسه. ایرانیه تازه بعد از چند روز بر می گردد – با یک خرگوش. دو نفرِ دیگر اعتراض می کنند: اینکه خرگوشه و خر نیست. ایرانیه سر تکان می دهد و در جواب می گوید: «بعد از سؤال و جواب خود حیوان اعتراف کرد که خراست.»
شما به چشم خود شاهد بودید که ایران برای روزنامه نگاران تا چه میزان خطرناک است. دو روزنامه نگار آلمانی را هم چند ماه بازداشت کرده بودند. فکر می کنید رسانه های خارجی باید بازهم از ایران گزارش بفرستند.
صابری: البته نه به هرقیمتی. اما با وجود خطرها و مشکلات زیاد، رسانه ها مسئولیت دارند از بی عدالتی در ایران گزارش دهند. به خود من در زندان خیلی کمک کرد که دیگرانی در خارج از من دفاع می کردند. باید همیشه در نظر آورد که رسانه ها چه قدرتی دارند. یک نمونه: مایکل جکسون که مُرد خیلی از ایرانی ها برافروخته شدند- زیرا خبر مرگ او درسال ۲۰۰۹ ماجرای ایران را برای مدتی از عنوان های خبری دور کرد. حکومت خشنود بود اما مردم از خود می پرسیدند: پس ما چی؟
شما کوتاه زمانی قبل از انتخابات مورد مناقشۀ ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ ایران را ترک کردید. فکر می کردید که چندی بعد چنین خیزشی علیه رئیس جمهور احمدی نژاد اتفاق بیفتد
؟
صابری: می دانستم که خیلی از ایرانی ها خواستار دمکراسی بیشتر و دولتی پیشرفته تر و روامدارتر هستند که حقوق بشر را رعایت کند. گرچه در این فاصله به دلیل سرکوب خشونت بارِ حکومت خیلی ها صدایشان در نمی آید. اما طول نمی کشد. در دراز مدت سبوعیت حکومت تنها مقاومت و انزجار بیشتری ایجاد می کند. مردم نا آرامند، آتش زیادی زیر خاکستر است. وقتش که شد این آتش زبانه خواهد کشید.
ممکن است نا آرامی ها فعلی در کشورهای همسایه قیام مردمی تازه ای را در ایران راه بیندازد؟
صابری: مشکل بتوان گفت. در ایران نیز مردم زیادی جوان هستند و خوب آموزش دیده اند و از آنچه در جهان می گذرد به نیکی آگاهی دارند، با وجود همۀ نظارت ها. و حتی فرزندانِ دست اندرکاران حکومت در اعتراض ها شرکت داشته اند. از اینرو فکر می کنم و بسیار امید دارم که ایران به یک دمکراسی تبدیل شود. فقط نمی دانم هنوز چقدر طول خواهد کشید.
* مصاحبه از: نادیا اِرب / در: فرانکفورتر روندشاو
در ۳۱ ژاونویۀ ۲۰۰۹ صابری در تهران بازداشت شد. در یک محاکمۀ نمایشی او را به هشت سال زندان محکوم کردند. اما بر اثر فشار گستردۀ بین المللی از مجازاتش گذشتند و صابری آزاد شد. آنچه را بر او گذشته در کتابش «صد روز: اسارتم در ایران» آورده که تازگی منتشر شده است.