آقایان موسوی وکروبی بابه فراموشی سپردن تحکیم پایه های ظلم واستبداد دینی دردوران اولیه انقلاب توسط آیت الله خمینی وسران حزب جمهوری که هم اکنون نیزمصادراموررا چه بعنوان حاکم وچه بعنوان اپوزیسیون رسمی برعهده دارند به “مشارکت گسترده دردفاع ازمیهن درمقابل دشمن متجاوز” مربوط به دوران نخست وزیری خود وسپس به ” تلاشهای ستایش برانگیزدررونق اقتصادملی” مربوط به دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و ” کوشش برای انجام اصلاحات گسترده درعرصه های گوناگون وحضور آگاهانه درعرصه انتخابات” مربوط به دوران ریاست جمهوری محمدخاتمی تحت عنوان ” درسهایی ازآن دوران” اشاره کرده وچنین وانمود می کند که طی این دوره بیست وچهارساله یعنی ازسال 84- 60 مملکت دریک امتداد منطقی دربخش های امنیتی، اقتصادی وسیاسی دراوج قرارداشته است ومعلوم نیست اگرکشورطی بیش ازدودهه درچنین مسیری طلایی قرارداشته است چرا وی میدان سیاست وسازندگی راترک وبکارمجسمه سازی مشغول گردیده بود؟
آیا درآن دوران همین اختناق وسپردن جمعی جوانان به چوبه های دار، کشتاردرخیابانهای اسلامشهروقزوین ومشهد واصفهان ومحروم کردن مردم ازشرکت دربازسازی خرابی های ناشی ازجنگ ودیگرپروژه های عمرانی نبود؟ دستگیری وطن پرستان وانهدام احزاب سیاسی وقتلهای زنجیره ای روشنفکران درداخل وخارج توسط چه کسانی صورت می گرفت؟ مصادره اموال مردم که به چندین برابر سالهای اولیه پس ازپیروزی انقلاب می رسد تحت عنوان سرپرستی اموال مردمیکه یادرزندانهابسربرده یاازترس اعدام به بهانه ضدانقلاب، بهایی بودن و…ازکشوربصورت سازماندهی شده آواره می گردیدند توسط نهادهای تحت نظارت رهبری نظیردادگاه انقلاب، بنیادمستضعفان وستاداجرایی فرمان امام و…درچه دوره هایی صورت گرفته است؟ آیاتبدیل مجلس ششم که پس ازدوره اول مجلس شورای اسلامی پس ازپیروزی انقلاب ازاستقلال نسبی برخورداربود به مجلسی بی خاصیت که درشروع بکارخود وتحت ریاست آقای مهدی کروبی لایحه اصلاح قانون مطبوعات رابه فرمان حکومتی رهبری وهمراه با دستورتوقیف یکصد نشریه راباتیراژ چهارمیلیون و دستگیری ومحاکمه دههاروزنامه نگارازدستورکارخارج می کند نیزبخشی ازهمین دوران طلایی اصلاحات بوده است؟!
سران جنبش سبزدربیانیه خود بااشاره به مطلبی درکتاب ” پیکارصفین اثرنصربن مزاحم” که ظاهرایک روایت معتبرازقول علی(ع) است علت انقراض پادشاهی ساسانیان رابدست سپاه اعراب چنین توضیح می دهند که ” درسنت شاهان ایرانی چیزهایی بود به نفع رعیت وچیزهایی بود به نفع پادشاه، تا این که خسروپرویزآمد وهرچه به نفع رعیت بود منسوخ کرد و هرچه به نفع پادشاه بود نگاه داشت واین موجب اضمحلال پادشاهی آنان شد” ودراینجاباید ازایشان پرسید آیا خودشماهمین رویه رادرپیش نگرفته اید تازمانیکه امربرنشستن برمسندریاست جمهوری قرارنگرفته بود خبری ازحقوق ملت وبه تعبیررهبران نظام نفع رعیت نبود ولی وقتیکه ازاین امر محروم شدید به یکباره طرفدارحقوق ملت شدید آنهم پس ازگذشت 28 سال ازپیروزی انقلاب در22 خرداد88 ؟! آیا حتی آقای کروبی که مدعی است دیگرسنی ازوی گذشته است وطمع جاه ومقام ندارد درهمین انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری وانتخابات قبل ازآن حاضر بود حداقل برای جلوگیری ازشکسته شدن آرای اصلاح طلبان وهمفکران خود درمقابل کودتاچیان ازکاندیداتوری خود منصرف بشود؟
نگارنده وهمفکران خودبه هیچوجه قصدتضعیف جنبش سبزراکه فعلا یکی ازمشغولیات باندحاکم برکشوراست نداریم ولی صراحتا اعلام می کنیم که اجازه نمی دهیم باصدوراینگونه بیانیه های کشاف وکتمان حقایق به شعورمان توهین بشود ودر بزنگاه تاریخی مطالبات خود ومردم بی پناه ایران راازحاکمان نظام طی بیش ازسه دهه پی خواهیم گرفت
موسوی وکروبی سپس درادامه همین مطلب ادعا می کنند ” این روایت، دقیقا فضای روحی وسیاسی کشوردردهه اول انقلاب فارغ از ضعفها وخودسری هایی که دامنگیرهرانقلابی درآغازآن می شد را تشکیل می داد، مردمی که انقلاب کردند قصدشان این بود که آن مناسبات رابا الگوگرفتن ازحکومت عدل علی ازبین ببرند.”
وپاسخ مااینست دراینکه نیت وقصدمردم ایران دستیابی به حکومتی بهترواستفاده بیشترازحقوق مصرح قانونی خودبوده است کوچکترین نردیدی نیست همانطوریکه درقصد ونیت نیروهای رزمنده برای دفاع ازسرزمین خود ویا دانشجویان خط امام برای اشغال موقت سفارت آمریکا وبرای نشان دادن اعتراض خودبه رهبران آن کشورتردیدی نداریم ولی بحث اصلی وظیفه رهبران کشوردرآن مقطع تاریخی بوده است که آیا براساس مسئولیت قانونی وعرفی خودبعنوان صاحبان اصلی کشوردرمسیردرست حرکت وتصمیم گیری می کردند ویا خودعملا بدلیل برخورداری ازدیدگاههای ایدئولوژیک وسوء مدیریت کشورراچهارنعله به سمت بحران واستبداد می رانده اند
اینکه عملکردجنایتکارانی چون اسدالله لاجوردی، علی فلاحیان، محسنی اژه ای، مصطفی پورمحمدی وسعید مرتضوی راصرفا یک امر شخصی وناشی ازضعف وخودسری آنها بدانیم بنظرتغافل ونوعی تشجیع ودادن گرا به حاکمان برای تداوم جنایات خود می رسد کمااینکه می بینید افرادی نظیرابوالقاسم صلواتی بعنوان قاضی شعبه 15 دادگاه انقلاب دقیقا همان رویه راادامه می دهد وهمین تفکراست که قتل دهها روشنفکررا دربهارآزادی وپس ازسالها زندان دررژیم قبل وبعضا حتی درشب عروسی خود نظیر مرحوم شکرالله پاک نژاد وسعید سلطانپورتوجیه کرده وبراحتی ازکنارآن می گذرد
آقایان موسوی وکروبی درادامه بیانیه خودبااشاره به زیرپاگذاشتن حقوق مردم درقانون اساسی وآرمانهای انقلاب به بهای پررنگ تر شدن حقوق واختیارات حاکمیت وبهمراه تشویق به تبعیت محض ازقدرت ورنگ قدسی والهی زدن به آن ومتهم کردن منتقدان به همدستی با بیگانگان وصهیونیزم ونفاق می گویند ” امروزشرایط سیاسی کشورازخطربازتولید مناسبات شاهنشاهی، جزموروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد” ومامی گوییم موروثی بودن فقط به این نیست که مجتبی خامنه ای جای سیدعلی رابگیرد یاجمال مبارک وبشاراسد و ملک عبدالله جای پدران خودرا
وجه پیچیده ترموروثی کردن استفاده ازعناصرخودی وناخودی اعلام کردن وطن پرستان ومبارزین ملی است که بدلیل تعهد اخلاقی و انسانی خود به رعایت اصول ملزم وطی سه دهه بتدریج خارج ازدایره تنگ حاکمیت قرارگرفته وبقول کیهانی ها ازقطارانقلاب پیاده شده اندشماخودبهترازهمه می دانید که چه نهادهای رسمی وغیررسمی ازشورای نگهبان گرفته تا سایرین وظیفه تعیین وتشخیص این خودیها ونامحرمان به نظام رابه عهده دارند مازمانی می توانیم رژیم رامتهم به تدارک ” موروثی کردن حکومت” بعنوان “حلقه نهایی بازتولید مناسبات شاهنشاهی”بکنیم که خودمان دراین چرخه قرارنگرفته باشیم آیا اگربرفرضی که چندان محال هم به نظرنمی رسد و نمونه آن یعنی استقرار8 ساله محمدخاتمی برمسند ریاست جمهوری وبرخلاف نظروخواست رهبری درپیش روی ماقراردارد چنانچه درانتخابات خرداد88 شما باتایید رهبری وشورای نگهبان رییس جمهورمی شدید دیگرداستان تلاش برای موروثی کردن حکومت و سلاخی صلاحیتها توسط این دونهاداستبداد منتفی بود وکشوربازهم درمسیرطلایی 24 ساله سابق خودقرارمی گرفت؟!
درهمین سرفصل شماازواژه نفاق که درادبیات بکارگرفته ازسوی جریان مستبد حاکم استبداد به مجاهدین خلق واخیرابه جریان مجاهدین انقلاب ومشارکت ودیگرگروههای سیاسی اسلامی مخالف خود اطلاق می گردد استفاده کرده وآنرا البته بزعم حاکمان هم ردیف بیگانگان وصهیونیزم قرارداده اید آیا اینکارشماشرکت ساده لوحانه دربافتن طنابی نیست که جلاد برای بدارآویختن شما بزودی ازآن استفاده می کند؟
گفته اید که: “آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای ازاین احساس مسئولیت همگانی درمقابل خطرات بود. مردمی که احساس خطرمی کردند، مردمی که ازمدیریت ناتوان دستگاه اداره کشورناامید شده بودند، مردمی که ازدروغ به تنگ آمده بودند، مردمی که احساس می کردند برای پیشرفت کشوربه دگرگونیهای فراگیرتروبنیادی ترنیازمندند، به میدان آمدند وچه بسیار کسانی که سالها بود درانتخابات شرکت نمی کردند واینبارقفل سکوت خود راشکستند وچه بسیارکسانی که پا را ازرقابت های سیاسی رایج فراترنهادند وبرای ایجاد تحولی بزرگ همنواگشتند.”
وچنین وانمود می کنید که تمام این صفات زشت و بی مسمی ازسوء مدیریت گرفته تادروغ ونیازبه تحول جامعترفقط دردوران چهارساله ریاست جمهوری احمدی نژاد و محدود به وی یعنی ازسال 84 تا 88 اتفاق افتاده است وازآن البته به زعم شمادردوره های قبلی دگرگونی هافراگیروبنیادی بوده است که باید کمی” تر” می شد!!
درحالیکه تصورمی شد شاید اشتباه ازنگارنده بوده وبنده باملاک قراردادن یک پاراگراف به این قضاوت نادرست رسیده ام ولی متاسفانه همان ادعا یعنی محدود کردن همه چیزبه دولتی دست نشانده تحت سرپرستی احمدی نژآد ونادیده گرفتن نقش سایرارکان حاکمیت ازرهبری گرفته تا شورای نگهبان، مجلس خبرگان ودیگرنهادهای مسئول درپاراگراف بعدی بارزتری نادیده گرفته می شود در پاراگرافهای بعدی بیانیه آمده است.
” دریغاکه آنچه برسرنتایج انتخابات آمد وآنچه درپی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش راخدشه دارکرد. امادستگیری معترضان، ضرب وشتم آنان درخیابانها، کشته شدن عده زیادی ازجوانان و زنان ومردان در خیابان ها وبازداشتگاه ها، فجایع کوی دانشگاه وکهریزک،حمله به بیوت ودفاترمراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی ونمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو ازدروغ وافترا، سرکوب کارگران ومعلمان وجنبش زنان و دانشجویان واستادان، راه اندازی کارناوال های شرم آورومانورهای امنیتی باهدف ایجاد رعب، تلاش مستمربرای انحراف افکارعمومی به سمت مسائل فرعی وانحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده های شهدا وزندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز درمناسبت های متوالی، هیچیک نتوانسته است اقتدارگرایان را ازچالش بزرگ حاصل ازبی اعتمادی مردم به دولت (ونه نظام) نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته های برحق مردم برای برخورداری ازحقوق شهروندی مصرح درقانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.”
ویا درادامه آقایان ظاهرا یادشان رفته است که عبارت “خس وخاشاک” ازسوی عنصردست چندم مستبدین یعنی احمدی نژاد داده شد و رده های بالاترنظیرعلم الهدی وخامنه ای مردم درصحنه مبارزات را” گوساله وبزغاله” و” میکروبهای سیاسی واجتماعی” خواندند مشکل سران اصلاحات درداخل اینست که مساله رادرحددولتی پست پایین می آورند تا به خط قرمزمافیا وریشه فجایع نزدیک نشوند ضمن آنکه سران چپاولگربیت المال ملت دررده مدیران دولتی باحقوق ورشوه های ناچیزچندمیلیون تومانی نیستند بلکه بیشترآنان در نهادهای تحت کنترل رهبری با درآمدهای چند میلیون دلاری ودخالت درنقل وانتقالات چندمیلیارددلاری مشغول می باشند که تنهایک قلم آن کشف 5/18 میلیارددلاردرترکیه درسال گذشته بوده است دراین خصوص بیانیه می گوید
“مادورنمی بینیم آنانیکه بصورت واقعاً اصولی دغدغة منافع ملی وارزشهای اسلامی را دارند درکنارهمه ملت (یا به
تعبیر مستبدین “خس وخاشاک”) قرارگیرند وصف خود را اززیاده خواهان ودست اندازان به حقوق وبیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که درنهایت، بسیج وسپاه ونیروهای نظامی، ملت خود راتنهانخواهند گذاشت.”