این روزها با انتخاب محمدالمرسی تحصیل کرده آمریکا بسیاری ازفعالین سیاسی خاورمیانه ازخودمی پرسند آینده این کشورمهم وباستانی به کجا ختم خواهدشد؟ آیا دولت اسلامی مصررویکردی چون ترکیه رادرپیش خواهد گرفت یا به راه افراطی ایران خواهدرفت؟ پرسشی که نظیرماتریسی چند وجهی کمترکارشناس سیاسی امکان اظهارنظرقطعی درخصوص آنرا دارد.
گرچه رییس جمهوری برگزیده مصردرنخستین سخنرانی خود با ادعای وابستگی مشروعیت حکومت به مردم واحترام به توافقات ومعاهده های بین المللی ونیزاستعفاء ازاخوان المسلمین سعی می کند ازنگرانی های داخلی وخارجی نسبت به انتصاب خودبکاهد اما باتوجه به اینکه این روزها فریبکاری ودادن وعده های دروغین سکه رایج سیاست دولتمردان جهان بالاخص رهبران اسلامی کشورهای خاورمیانه است نمی توان بروی این مانورهای سیاسی محمدالمرسی حساب کرد وباید به امید گذشت زمان ومیزان تحقق وعده های وی نشست.
نگارنده اما اززوایه ای دیگر می خواهم این پدیده سیاسی رادرمعرض دیدهمگان بگذارد.
نگاهی به انقلاب بهمن 57 ایران نشان می دهد که مردم خسته ازحاکمیت دیکتاتوری سلطنتی پهلوی دست درازشده روحانیون ودرراس آنها آیت الله خمینی رافشرده وباتصوراینکه به نظام جمهوری به معنای واقعی وعرفی آن دست خواهند یافت همه چیزخود رادرطبق اخلاص تقدیم وی کردند اما بررسی عمیق تراین پدیده نشان می دهد که درواقع جریان روحانیت نزدیکترین جریان به همان سلطنت بود وبهمین دلیل توانست فورا مناسبات استبدادی قدیم رابازسازی واینبارتحت عنوان ولایت مطلقه فقیه مجددا برمردم ستم دیده ایران حاکم نماید.
سرکوب شدید مخالفین طرفداری سرنگونی رژیم ودرکنارآن برخورد ملاطفت آمیزرژیم شاه با روحانیت ونیروهای مذهبی غیرانقلابی که به آزادی زندانیان سیاسی بیشماری ازجمله اعضای جمعیت موتلفه اسلامی (ودرواقع بقایای گروه فدائیان اسلام) علیرغم برخورداری ازافراطی ترین دیدگاه ایدئولوژیک ونزدیک ترین گروه نزدیک به آیت الله خمینی وخامنه ای که هسته اولیه حزب جمهوری اسلامی رانیزتشکیل دادند امری کاملا واضح ومبرهن است.
این رویکرد قطعا نمی تواند بدون توجه به نوعی توافق نانوشته همواره بین روحانیت وسلطنت صورت گرفته باشد همانطوریکه در28 مرداد32 روحانیت ودرراس آن آیت الله کاشانی به نفع سلطنت واردمیدان شد وجریان ملی گرایی تحت رهبری محمدمصدق رابه حاشیه راند در22 بهمن 57 یعنی ربع قرن بعد نیزاین سلطنت بود که حاکمیت راباهمان شیوه به روحانیت به رهبری آیت الله خمینی منتقل کرد وبازهم جریان ملی گرایی به حاشیه رانده شد جریان ملی گرایی وانقلابیون واقعی همواره نظیرچرخ دنده های برنجی درجعبه دنده یک ماشین یاجعبه فیوزدرمدارات برقی همواره نقش فدایی رابرای انتقال آرام قدرت بین این دوگروه بازی کرده اند والبته خود همواره درمعرض قربانی شدن قرارداشته اند.
این یک واقعیت است که بالاخص پس ازدوران صفویه جریان شاه وشیخ بیش ازهمه گروههای تاثیرگذاردرعرصه سیاسی توانسته اند حاکمیت رادرانحصارخودداشته باشند وهمواره معادله قدرت به نفع یکی ازاین دوجریان ونه الزاما مردم وجریان مستقل ملی گرایی بوده است همواره تریبون رسمی درید وسیطره یکی ازاین دو وتریبون غیررسمی دراختیاردیگری برای تسلط برافکارعمومی بوده است واین مناسیات نیزهمواره بطورآشکاروپنهان ازسوی استعمارگران موردحمایت وپشتیبانی قرارمی گرفته است زیرادرسایه حکومتهای مطلقه فردی است که ایرقدرتها می توانند بادیدن کدخدا دهکده رابه چاپند.
درمصرنیزاخوان المسامین همواره نقش مخالف کم دردسررابرای حاکمیت بازی کرده است ولذا می بینیم اخوان المسلمین که شعارعدم معرفی کاندیدا درانتخابات ریاست جمهوری ودولتی رامی دادند هم مجلس وهم قوه مجریه دراختیارگرفته اند درست شبیه آیت الله خمینی درپاریس که خودراخادم مردم می نامید ووعده می داد که پس ازپیروزی انقلاب به قم خواهد رفت ودردولت آینده هیچ نقشی نخواهد داشت ولی نهایتا مردم ایران شاهد فرمانروایی مطلق وی برهرسه قوه وتنظیم قانون اساسی براساس اصل ولایت فقیه ی شدند که با اتصال به زنجیره الهی عملا 90% اختیارات زمامداری کشوررادراختیاروی قرارمی داد وتنها گروهی که دراین وسط سرشان بی کلاه ماند مردم خواهان نظام جمهوری وانقلابیونی بودند که بارمبارزه مردم راجهت تعیین سرنوشت خویش بردوش کشیده بودند.
روحانیت وسلطنت طلبان نشان داده اندکه میراث خواران وخوشه چینیان خوبی برای انقلابات مردمی درخاورمیانه بوده وبه نسبت معکوس تلاش وزحمت کمتربرای سرنگونی رژیم بیشترین نفع مادی وسیاسی راازتغییرات سیاسی بنفع گروه وصنف خود برده اند هم اکنون دردوره ریاست جمهوری منتخب رهبری انجمن حجتیه وطرفداران آن تفکربرکلیه امورکشورحاکم شده ومیزان نفوذ آنها بحدی رسیده است که هاشمی رفسنجانی که مهمترین رهبرسیاسی پس ازماجرای 15 خرداد 42 به رهبری خمینی بوده است نیزازاین امربه ستوه آمده واخیرا دردیداربا جمعی اززندانیان سیاسی مذهبی قبل ازانقلاب صراحتا گفته است که حاکمان فعلی کمترین نقش رادرپیروزی انقلاب داشته اند
نگاهی به اطرافیان کنونی خامنه ای نیزنشان می دهد که اکثرآنها دارای تمایلات سلطنت طلبانه بوده اند غلامعلی حداد عادل رییس مجلس دلخواه وپدرعروس خامنه ای دردفترشهبانوفرح وزیرنظردکترحسین نصرقرارداشته وپدروی یکی ازمقامات ساواک دررژیم سابق بوده است، آخوندهای نظیراحمدعلم الهدا (امام جمعه مشهد پایگاه اصلی خامنه ای) حتی تا دودهه پس ازپیروزی انقلاب ازمجیزگویان دربارسلطنتی بوده ودرمنابرخود درمجالس مذهبی شمال تهران ازرژیم سابق طرفداری می کرده اند.اکنون نیزوی باهمان شدت و حدت نه تنها ازولایت فقیه طرفداری کرده بلکه مخالفین رژیم راگاووگوساله می خوانند.
اخوان المسلین مصربانزدیک شدن به منبع قدرت یعنی شورای نظامی حاکم ترجیح می دهد که برخلاف رقیب خودیعنی جریان ملی گرایی (احمدشفیق یا محمدالبرداعی) بجای اتکاء برمردم ازاین اهرم وترکیب آن با عوام فریبی مذهبی برای به چنگ آوردن مناصب اجرایی استفاده کند گرچه ممکنست درآینده نظیرایران همین شورای نظامی رانیزبه حاشیه براند ولی ازافتادن قدرت بدست انقلابیون واقعی وملی گراها که خواستارتغییرات اساسی درمناسبات سیاسی حاکم هستند جلوگیری خواهد کرد ونهایتا چنانچه بی کفایتی خود رادراداره کشوروباگذشت یکی دو دهه یابیشتربه اثبات برسانند بازهم این استبداد سکولارواحتمالا نظامیان هستند که قدرت راازاستبداددینی تحویل خواهد گرفت چیزی شبیه فعالیت جنبش سبزیاتحرک سلطنت طلبان درسالهای اخیر
لذا باید مردم، روشنفکران وملیون کشورهای خاورمیانه برای جلوگیری ازهدررفتن فرصتهای تاریخی وخون شهدای راه آزادی که تضمین کننده آینده سرنوشت کشورمتبوع شان می باشد فکری اساسی کرده وبا آگاهی بخشی به اقشارمختلف جامعه اجازه ندهند که این سیکل بسته دیکتاتوری که ریشه اصلی عقب ماندگی جوامع خاورمیانه ای راتشکیل می دهد بازتولید وتکرارگردد
فعالین سیاسی، طرفداران حقوق بشر، روزنامه نگاران مستقل وبطورکلی نخبگان این جوامع امروزه مسئولیت سنگینی را برعهده دارند اینکه باگذشت بیش ازیکصد سال ازجنبش مشروطیت هنوزمطالبات مردم همان خواسته های قدیم وحتی تنزل آن به مطلبات ماقبل آن است امری نیست که بتوان درعصرتکنولوژی اطلاعاتی ازکنارآن به آسانی گذرکرد. نمی شود در حالیکه جهان ازنظرمادی درقرن بیست ویکم زندگی می کند کشورهای خاورمیانه خود رادرقرون نوزدهم وبیستم محصور و محدود کرده باشند وخواستارهمان مناسبات کهنه درقالب زیبای دموکراسی وآزادی باشند درست شبیه نجاستی که آنرا درگرانترین جعبه وزرورق کادویی به پیچید واضح است که درصورت چیرگی چنین پدیده دهشتناکی نتیجه این امرچیزی جزفقروبدبختی وعقب ماندگی وحاکمیت رذائل اخلاقی برجوامع اسلامی کشورهای خاورمیانه نخواهدبود امری که اکنون درکشورعزیزمان ایران با تمام وجود احساس می شود.
اما اکنون مایلم یک تفاوت آشکاررانیزدرعرصه سیاسی مصربه نمایش بگذارم وآن کناره گیری هوشمندانه محمدالبرادعی ازورود به انتخابات فعلی بود که این نوید رامی دهد جریان ملی گرایی مصربرخلاف ایران می تواند بجای ایفای نقش تسهیل کننده انتقال قدرت ازظالمان قبلی به حاکمان فعلی انرژی خودرابرای مرحله پس ازشکست جریان مذهبی حاکم ذخیره نماید والبته به شرطی که درطی این مدت به سازماندهی خود واستفاده ازفرصتهای درپیش رو به پردازد نه اینکه نظیر اصلاح طلبان حکومتی وملی گرایان ایرانی وظیفه خودراصرفا انتقاد به دولت برگزیده اخوانی بنماید. ملیون مصری باید باپندگرفتن ازسناریوی دزدیده شدن انقلاب ایران که احتمال تکرارآن درمصرمی رود مردم رانسبت به عملکرد رهبران جدید مصر( ونه گفتارووعده های توخالی آنان) هوشیارنگه دارند وبه گونه ای رفتارنمایند که نقض هروعده و وعید گامی درسلب مشروعیت ازگروه حاکم به شمارآید ونهایتا درصورت تخطی حکام جدید وادامه مناسبات گذشته واینباردرپوشش دین ومذهب راه هیچگونه فراری برای توجیه ناکامی ها واقدامات خلاف آنها باقی نگذارند.