دراین بخش ابتدائا پیام موسوی رابطورکامل به عرض مخاطبین محترم رسانده ونکات اساسی ومثبته آنراموردتاکید قرارمی دهد
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشجویان همراه جنبش سبز،
دوستان جوان وپرمهروشجاع هموطن،
سلام ودرود برشماباد
درآستانه ماه آذر، ماه دانشجو؛ دریادآوری ایستادگی ها ومبارزات شما برای پاسداری ازحقوق ملت ایران وحق حاکمیت مردم برسرنوشت خود، لازم دیدم چند کلمه ازباب قدردانی واحترام برای شماعزیزان بنویسم، به ویژه آنکه امکان دیدار مستقیم باشما کم شده است.
درطی دوسال اخیر، درملاقات هایی که باشما داشته ام ویا درنامه ها ویادداشت هایی که فرستاده اید، همواره شاهد دغدغه های شما درباره آینده ایران عزیزوجنبش سبزآزادیخواهانه مردم ایران بوده ام. والبته ازشما نیزجزاین انتظارنیست، چراکه درسرزمین ما، دانشجوهمواره ی تاریخ دیده بان بیدارمخاطراتی بوده است که جامعه ایرانی راتهدید می کرده است ودراین راه خود نیز، به گواهی تاریخ، ازخطرهای بزرگ درراه دفاع ازمردم وملت استقبال کرده است. ومگرنه این است که ۱۶ آذرماه هرسال یادآورحادثه تلخی است که درآن، دانشجویان هوشیاروپیشتازاین دیار، که دربرابراستبداد داخلی واستعمار خارجی حامی آن دهان به اعتراض گشوده بودند، به خاک وخون کشیده شدند؟ درآن روزمستبدان وخودکامگان تصورمی کردند که بعد ازآن سرکوب وکشتار، دهان انتقاد واعتراض برای همیشه بسته خواهد ماند؛ خطایی که همه کسانی که به پیروزی برپایه ارعاب تکیه می کنند مرتکب می شوند، وچه بد تکیه گاهی است ابزارسرکوب برای بقای چند روزبیشتر.
مستبدان نمی دانند که به کارگیری زر و زور و تزویر، فاصله مردم را با آنهابیشترمی کند، وآنها رابه کنج خلوتکده تخیلی به ظاهر امنی می راند که توسط مداحان وثناگویان منفعت جوی ودشمن مردم طراحی واجراشده است، تا بلکه تألم ناشی از دست دادن پشتوانه مردم را ازیاد ببرند.
مستبدان، روزبه روزتنهاترمی شوند وبه همه چیزوهمه کس گمان بد می برند، دوستان دیروزشان را ازخود می رانند، وهرانتقاد ونصیحتی را توطئه ای برای نابودی خویش می پندارند. وبدترآنکه منافع خودشان رامساوی بامنافع ملی می گیرند ودرچنین وضعی ناچاربه سلاح داران تکیه می کنند، وبه دنبال کسانی می گردند که چشم وگوش بسته ازآنها فرمان برند وسایه شک وتردید نسبت به افکارواعمال آنها را حتی برای لحظه ای ازدل نگذرانند.
مستبدان دردایره تنگی که برای خود فراهم کرده اند، آنقدرگرد خویش می چرخند که ازشنیدن همهمه سقوط کاخ خودکامگی وخودرایی بازمی مانند وزمانی بیدارمی شوند که بسیاردیراست برای بازگشت به آغوش مردم.
آنان نمی دانند که دهان وگوش وچشمان مردمان راشاید بتوان ازگفتن وشنیدن ودیدن بازداشت، اما اندیشیدن موهبتی الهی است که دروازه های خلوتگاه آن به روی زورمندان بسته است. رازاینهمه احساس خطرازدانش ودانشجوودانشمند، این همه اضطراب ازآزادی چرخش اطلاعات، اینهمه ترس ازرسانه های آزاد، این همه واهمه ازتجمع حتی آرام ومسالمت جویانه منتقدان ومعترضان، ونیزاین همه تلاش برای بیگانه نمایی دوستان مردم وانقلاب، وروند مستمرپایان ناپذیرناخودی کردن فرزندان ایران، این همه هراس ازهرآنچه با عقلانیت جمعی پیوند دارد واین همه پرهیز ازهرآنچه با برنامه ریزی ومدیریت دانش محورمرتبط است آیا درهمین نیست؟ و سرانجام، مستبدین درجهت کسب پیروزی باحاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون وهمه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی وغیرخودی کردن ملت» وقراردادن مردم درمقابل هم، تحقیرمردم با گوساله و بزغاله وخس وخاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، وسرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». واین آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید وسوال نکنید وما برترازآن هستیم که مورد سوال قرار گیریم. آیا قانون گریزیه
ای گسترده وحساسیت دربرابرخواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی وعدم تمکین درمقابل رای مردم وگریزازانتخابات های آزاد ورقابتی غیرگزینشی وبستن روزنامه ها جزاین معنی می دهد که عده ای خود را برترازقانون ومستغنی ازآرا ونظرات مردم می دانند؟
مگرامام رحمت الله علیه درسال ۵۹ نگفت «همه روی قانون عمل بکنند. این قانونی که ملت برایش رای داده است. همین رای نداده است که توی طاقچه بگذارید وکاری به آن نداشته باشید. بروید مشغول کارخودتان بشوید.» ودر سال ۶۰ نیز فرمودند:ا” لبته دزدها از قانون بدشان میاید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می آید”وهم ایشان بودند که درجواب نامه صریح نمایندگان مجلس درمورد انحراف نظام ازحدود قانون اساسی گفتند که همه باید به قانون برگردیم.
۱– چنین است دوستان عزیز که امروز، به واسطه به کارگیری شیوه غلط خریدن فرصت های زودگذرازطریق ایجاد بحران های پیاپی، هزینه های سنگینی برمردم ما تحمیل می شود، تا با تمسک به شیوه ازپیش شکست خورده فراربه جلو، تحکیم مناسبات فرقه ای با الگوی «اطاعت محض یا اخراج»، برانگیختن کینه های ناشی ازشکاف عمیق ترشده میان فقرا واغنیا، این قدرت چندروزه چند روزی بیشتردردست قدرتمندان باقی بماند.
روندی که می بایست دربستراعتمادسازی گسترده مردم، مردمی که به دولتمردان به دلیل انتخابات پرازتخلف وتقلب و دستکاری رایانه ای آرا بدبین شده بودند وباتکیه برخردجمعی واستفاده ازصاحبنظران خداترس وبیطرف صورت می گرفت، اینک جراحی دردناکی نامیده می شود که جان اقتصاد بیمارناشی ازسیاستهای من درآوردی وفساد عمیق را بیش از پیش درمخاطره قرارداده است. همه جاصحبت ازفشارهای طاقت فرسا برخانواده هایی است که این روزها بیش ازهرزمان دیگربا فقرونداری دست وپنجه نرم می کنند.
صاحب منصبان نظامی وانتظامی به صراحت ازبیمناکی خود نسبت به واکنش های عصبی مردم وخطر سوء استفاده های احتمالی دشمنان خارجی ومخالفان داخلی سخن می گویند.
پرسش بزرگ مردم ما ازآنها این است که اگربه راستی براین حقایق آگاهید ومی شنوید نظرکارشناسان را که متفق اند اجرای این طرح به شکلی که شما تهیه کرده واجرامی کنید جزخسارت های مادی وانسانی وتشدید بی عدالتی، دستاوردی در بر ندارد، چرا این همه اصراربرچشم بستن به نظرات اقتصاددان های برجسته کشورونمایندگان مجلس دارید؟ کجا رفت وعده های آموزش مجانی و ایجاد اشتغال و اصل ۴۳ قانون اساسی؟ چرا به مردم نمی گویید با پولی که می خواهید با افزایش قیمتها ازجیب مردم بردارید، درغیبت سازمان برنامه وبودجه وتضعیف مجلس وبی خاصیت شدن شوراها و سازمانهای نظارتی، چه می خواهید بکنید؟ آیا سوءاستفاده ازنیازوفقرمردم، با توزیع بخشی ازپولی که ازدست آنان ربوده اید، می تواند بحرانهای بعدی را کنترل کند؟ کجا رفت وعده نفت برسرسفره ها وقول برخورد بامفسدین؟ چگونه است که به نجوا وآهسته ازسرنوشت سند چشم اندازبیست ساله نام می برید؟ نمی اندیشید که حتی اگر تمام مساجد وتکایا ونهادهای سنتی را آمرانه وبخشنامه ای درخدمت محکومیت جنبش سبزبه کاربگیرید، سه میلیون دانشجوی آگاه وفرهیخته می توانند با پراکندن پرسشها ونقدها پل های ارتباطی نیرومندی باهمه اقشارمومن ومستضعف برقرارکنند وبه آنها ریشه های عقب ماندگی وفقروسقوط تولید ملی راتوضیح دهند؟
۲– شاید قراراست که به این بهانه، بازهم آب گل آلود شود وکسانی بازهم به جای پاسخگویی، راهبرد فراربه جلووازبین بردن فرصت ها تا مرزنابودی نظام وایجاد بحران های شدید دراین کشوررادنبال کنند. امروزبیش ازهمیشه شاهد دشمن دشمن کردن دست اندرکاران، به عنوان جزئی ازاستراتژی پیروزی ازطریق ترساندن هستیم. پیش ازاین شاهد بوده ایم که به گواه تصاویری که ضبط شده است، مأموران امنیتی وافراد موسوم به لباس شخصی، خودروها وموتورسیکلت ها رامی سوزانند، شیشه ها راخرد وساختمان ها راتخریب می کنند، وبا بی شرمی، معترضان را متهم به انجام آن می کنند. آیا برای آنهایی که به راحتی کارناوال راه می اندازند و برای مأموران دولتی کلاه گیس وآرایش ها ولباس های جنس مخالف فراهم می کنند، دشواراست که این بارهم تحت عنوان فتنه سبزیا سرخ یا باهرعنوان دیگری، آشوب های ساختگی برپا کنند وآن را وسیله ای برای فریب افکارعمومی وانحراف نهادهای نظارتی
وتسویه حساب های جدید سیاسی قراردهند؟
متاسفانه تجربه کهریزک وکوی دانشگاه وزیرگرفتن بی پناهان با اتومبیل پلیس وازپل پائین انداختن وسرزندانیان را به چاه توالت فروکردن وخروش مردم رادرراهپیمائیهای ۲۵ و۲۸ و۳۰خرداد ودیگرروزها ندیدن ودل بستن به تجمعهای مهندسی شده وفرمایشی، جلوی روی ماست ونشانی ازبصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود.
۳– همراهان جنبش سبز همچنان درخواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی، پرهیز از خشونت، التزام به اخلاق و روش های اخلاقی را خط مشی اصولی خود می دانند وباهرکس که به هرعنوان و بهانه آشوب کوربیافریند، مخالفند وآنرا به ضررمصالح ومنافع ملی ایرانیان واهداف جنبش سبزمی دانند. باید به دیگران نیزتوصیه شود که به سیره عقلا متعهد باشند واگرتشخیص می دهند حرکتی مخرب است، آن رامتوقف کنند.
هزینه ناکارآمدی های دولتمردان را مردم کوچه وبازارنباید پرداخت کنند، ونباید برزخم های عمیق نابسامانی هایشان نمک پاشید. برعکس، چنانچه این همراه کوچک بارها درخواست کرده ام، باید با دستگیری ازکسانی که این روزها براثرانبوه مشکلات به زمین می خورند کمک شود تا، به دورازروش هایی که کرامت انسانی آنان را ازمیان ببرد، به زندگی آبرومندانه شان ادامه دهند. چهره زندگی برای بسیاری ازمردم زشت شده است، آن را زشت ترنکنیم، بلکه درحد توانمان، درزیبا کردن آن بکوشیم.
۴– دوستان گرامی، پرسیده اید که این روزها که امکان بیان اعتراض ها وانتقادها به سبب سرکوب های شدید وبرخوردهای امنیتی وجود ندارد، همراهان جنبش سبزچه باید بکنند؟ حقیقت این است که پاسخ به این پرسش هم باید محصول عقل جمعی باشد وشایسته است که همه همراهان وعلاقه مندان به راه سبز امید درارائه راهکارهای مناسب مشارکت داشته باشند.
به نظرمن، به عنوان یک فرد ازاین خیل عظیم، «آگاهی چشم اسفندیارخودکامگان است». گسترش آگاهی به دایره کسانی که به فضای مجازی دسترسی ندارند، تماس های چهره به چهره، بالابردن توانمندی ها درتحلیل آنچه پیرامون ما درجریان است، با مطالعه وبحث وگفتگو درجمع های کوچک حقیقی یامجازی وبا توسعه شبکه های اجتماعی که ازآسیب فضای امنیتی موجود درامان باشند، آشنایی با تاریخ اسلام وایران وبه ویژه حوادث جنبش های مردم این سرزمین ازمشروطه تا کنون، می توانند بخشی ازتلاش های ما ونه همه آن باشد.
می توان با معرفی نظری وعملی اسلام رحمانی وتبری ازافکارواعمالی که به نام دین رواج یافته وبا سرچشمه های وحیانی وسیره پیشوایان دینی بیگانه است، جلوی نهادینه شدن رفتارهای نابهنجاری راکه دولتمردان وصاحب منصبان برای بقای قدرت خود استخدام کرده اند، گرفت.
یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه ازجان مردم خسته ازدروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست وفضای این دیاررافراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را ازآلودگی ها ونقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظارداشتن جامعه اخلاق بنیادی که درآن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. ویادمان باشد که دراین راه، شکست نیست، اما صبرواستقامت فراوان، وعدم ترس ازپرونده سازی وسایراقدامات سرکوبگرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می گفتیم نترسید نترسید ماهمه باهم هستیم.
۵– یاد ویادآوری مبارزان دربند اززن ومرد وآگاه کردن مردم ازایستادگی زندانیان سیاسی ورسیدگی به خانواده های شهدا و آسیب دیدگان جزو وظایف همه ماست. دراین میان جا دارد درماه آذر، «ماه دانشجو»، از دانشجویان دربند یاد شود؛ دانشجویانی که راه سه شهید اهورائی ۱۶ آذر را فراموش نکرده ونشان داده اند که درراه نیل به جامعه ای عادلانه وآزاد و متعلق به همه ایرانیان، ازهیچ خطری نمی هراسند ودلیرانه مقاومت می کنند.
وسرانجام آن که چه کسی است که نداند سه میلیون دانشجوی آگاه کشوربزرگترین سرمایه جنبش سبزاست؟ جنبشی که همراهان آن بی شمارند وهریک به نوعی رهبراین جریان عظیم مردمی هستند.