ازهنگامیکه جریان اصلاحات روبه افول گذاشت ومجددااقتدارگرایان توانستند سلطه خودرابرکشورباکودتا وبه کرسی نشاندن احمدی نژاد کامل نمایند تعدادی ازایرانیان تحت عنوان قربانیان سیاسی، عقیدتی واجتماعی پای به کشورهای غربی گشوده وهرکدام باسرهم بندی داستانی برای خوددرصدد پیداکردن جایگاهی برای خود دراپوزیسیون برآمدند
نگارنده که درابتدای سال 2005 به آمریکاواردشدم باچشم دل ناظرحرکات این عناصرببوده وضررهایی راکه درآینده این افرادمتوجه جریان خالص اپوزیسیون خواهندکردبرای العین مشاهده می کردم
البته بدلیل صدمات احتمالی که بربرخی ازاین افراد واردآمده بود ناچاربودیم که بادید اغماض به کارهای آنان بنگریم زیرامطمئن بودیم که آنهابرای اخذپناهندگی ازکشورموردنظرخود گاهی ناچاربه سرهم بندی وبزرگنمایی دروغهای ساخته شده وقاطی کردن دوغ ودوشاب نیزمی شوند ودراینگونه موارد فقط درخفایاجمع دوستان نزدیک مراتب نارضایتی خودراازاین اعمال به گوش آنهامی رساندیم . متاسفانه برخی ازرهبران گویی برای مبارزه بارژیم به دروغهای این افرادنیازداشتند و بهمین دلیل نیزهیچگونه تلاشی جهت براه آوردن آنهابه عمل نمی آوردند البته جلوگیری ازسوء استفاده رژیم ازتضاددرصفوف باصطلاح مخالفین هم یکی ازدلایل آن ذکرمی شد
اماآنچه که موجب شد نگارنده دست به قلم برده واین مکتوب رابه مخاطبین خودعرضه نمایم تکراراین موارد وخطاهایی است که بنظرمی رسدپایانی برآن نیست وبزودی کنترل کامل آن رارژیم دردست خواهدگرفت (البته اگرتاکنون نگرفته باشد!!)
بگذارید ازداستان حسین درخشان باصطلاح پدروبلاگی نویسی ایران شروع کنم که درروزهای اول خودرابه آب وآتش می زد تابابرخی ازافراد مصاحبه کرده ودرسایتش بگذارد وبرای جذاب کردن وبلاگ ونوشته هایش ازهیچ امری فروگذارنکرد ازتوهین به دین ومذهب وائمه گرفته تاعرق خوری وخانم بازی ورفتن به اسرائیل وتلاش جهت نزدیکی به نئوکانها که فکرمی کرد اتاق فکرحمله به ایران آنهابوده وملجاء آنهاهم اسرائیل است وچه بهترکه به سراغ سرچشمه برود
آخرسرهم باهمان حماقت ذاتی فکرمی کردباچرخش 180 درجه ای وآدم فروشی ولودادن برخی ازهمکاران خود وپس ازآن ظاهرشدن درپرس تی وی ماموران اطلاعاتی راگمراه کرده وباتوبه واعلام وفاداری به رژیم واحمدی نژاد دیگرهیچ مانعی برای بازگشتش به ایران ندارد!! البته همانگونه که قبلا نیزگفته ام بنظرنگارنده حسین درخشان مغزمتفکرراه اندازی ارتش سایبری سپاه پاسداران بوده و کودتاچیان پس ازبهره برداری ازوی دیگروی رایک مهره سوخته وفاقدخاصیت برای خودمی دانند مهره ای که احتمالامعدوم کردنش خطری کمتری اززنده نگه داشتن وی بدلیل ترس ازافشای حقایق دارد دراین خصوص متاسفانه برخی ازنهادهاوشخصیتهای عضواپوزیسیون بگونه ای غیرعادی تحت عنوان دفاع ازحقوق انسانی حسین درخشان ازوی دفاع می کنند که بنظرم کاراحمقانه ای است زیراسرانجام هرآدم فروش راطبعیت خودوی مشخص کرده است وفردی پست چون درخشان ارزش حمایت کردن ندارد
همین داستان به نوعی برای خبرنگارونویسنده ای اهل کردستان بنام عرفان قانعی فردتکرارشد واین فردتحت عنوان محقق وخبرنگار طرفداراپوزیسیون براحتی درآمریکاحضوربهم رسانده واقدام به جمع آوری اطلاعات ازکادرهای عضواپوزیسیون می کرد ولی پس ازمدتی ناپدیدشده وسرازایران وهمکاری با موسساتی نظیرمرکزاسنادانقلاب اسلامی تحت سرپرستی روح الله حسنیان(خسروخوبان) همکارسعیدامامی ونهادهای مشابه درجمهوری اسلامی درآورد!!
غزل امید پناهنده سیاسی به کانادا که وقیحانه وباآب وتاب داستان تجاوزبه خودراتعریف می کرد وروزی نبود که درموسسات وابسته به نئوکانها نظیرفاکس نیوزپرسه نزده وباحمایت آنهاکتاب “زندگی درجهنم” رامنتشرتابرای خودباندازه کافی اعتباروشهرت بهم نزند ولی دیدیم که سرازمهمانی احمدی نژآد درآورده وسخنانی برزبان آورد که عرق شرم رابرپیشانی هرایرانی وطن پرست می گذاشت
فردی دیگربنام رضاخلیلی باادعای عضویت درسپاه وهمکاری باسیادقیقاهمان روش رااتخاذوبانوشتن کتابی تحت عنوان”زمانی برای خیانت” چنین وانمودمی کند که دشمن سرسخت نظام اسلامی است وی دراین رابطه برای مطرح کردن خود باسرهم بندی دروغهایی اقدام به برپایی کنفرانس های مطبوعاتی وسخنرانی درموسسات مطالعاتی ودانشگاههای آمریکا وکانادامی کند ومتاسفانه کسانی نیزکه بااین ترفندهای ویژه وساختاراجرایی رژیم آشنایی ندارندبراحتی دردام وی می افتند
فردی دیگررامی شناسم که بدلیل سرپرستی دوفرزند نمی خواهم نام وی راببرم ولی این شخص نیزدرابتدای ورودبه آمریکابرای گرفتن پناهندگی روزی نبودکه ازحقوق زنان دفاع نکرده وبه تجاوزپاسداران یابازجوی خودنام نبردبطوریکه دریکی ازسخنرانی های این فرددرسالن اجتماعات دانشگاه جورج تاون حالم بگونه ای ازدروغهای وی دگرگون شد که مجبوربه ترک جلسه شدم این خانم بعدابا کمک برخی ازدوستان یک شغل نان وآبدارپیداکرده ودیگردرهیچ برنامه سیاسی مگربرای ثبت درتاریخ ظاهرنشد!!
اینها بعنوان نمونه های زنده لورفته ولونرفته ذکرگردید تا کادرهای سیاسی بدانند که برخی اشتباهات تاچه حدبرای جنبش زیانبارهستند اماازاین فرصت طلبان که بگذریم نوبت به کسانی می رسدکه باصطلاح درجریان مبارزات ی12-10 ساله اخیر(ونه سه دهه ازگذشت عمرنظام آخوندی) استخوان خوردکرده اند وعملا بااتخاذمواضع اشتباه خود آب به آسیاب رژیم می ریزند نگارنده بابرخی ازاین افراد یاسابقه دوستی وارادت چندساله وشایدهم چند ده ساله وحتی هم بندی درزندان اوین راهم داشته باشم ولی وقتی برخی ازاعمال آنهارامی بینم دیگرنمی توانم سکوت اختیارنمایم
آقای مصطفی تاج زاده راهمگان به صراحت وصداقت درگفتارورفتاروانجام حداقل وظیفه خود درپاسداری ازآرای مردم درجریان انتخابات مجلس ششم می شناسیم ومی دانیم که احمد جنتی راسکه یک پول کرده است وبازهم می دانیم که وی برخلاف برخی ازهم قطاران خودزیربازجویی هانبریده وعطای زندان رابه لقای رهبری بخشید امادرخصوص همین آقای تاج زاده نمی دانم چراباید همزمان عضودوسازمان سیاسی بظاهرمجزا بنام جبهه مشارکت ومجاهدین انقلاب باشد؟ وچرادرحالیکه بحثی شیرین “پدر، مادرما بازهم متهمیم” رابرای نقدخودوسایرکسانی که به ناخودآگاه درخدمت ماشین سرکوب رژیم درآمده بودند منتشرمی کند یکباره مقاله دشمن شادکن “حزب پادگانی ومجاهدین خلق” راآنهم درزندان اوین می نویسد آخرچطورممکن است متهمی که همسرش روزی دونامه ودلنوشته برمحرومیت همسرزندانی اش ازابتدایی ترین حقوق خود می نویسد مقاله ای بنویسد که فرماندهان خائن وبرخی پاسداران خودفروخته کودتاچی را به مجاهدین خلق تشبیه نمایدوعمده رفرنس های مقاله اش نیزاطلاعیه ها، برنامه های رادیومجاهد ونشریات مجاهد سی ویک سال قبل باشد که اگردرزمان فعلی حتی یک نسخه اش هم درنزد فردی پیدابشود مجازاتش اعدام است؟!
نمونه دیگراین کج اندیشی وفرعی زدنهامقاله ترور، انفجار، کهریزک، شکنجه: پرده نشینان شاهدبازاری فقه اکبرگنجی است که باز بجای هدف قراردادن شخص خامنه ای وفرماندهان کودتاچی سپاه وسردمداران تروروحشت به جان اصلاح طلبان تواب وهاشمی رفسنجانی افتاده ودوباره همان اشتباه دوره اصلاحات راتکرارمی کند مواضع گنجی که مصداق “کلمه الحق ویرادبهاالباطل” است چیزی جزدامان زدن به اختلاف درصفوف مردم وجنبش نداشته وعملا خوراک حسین شریعتمداری وکیهان رافراهم می سازد درست همانطوریکه چندی قبل نیک آهنگ کوثرچنین رویه ای رادرپیش گرفته بودمن ازآقای گنجی می پرسم الان نیازفوری جنبش کالبدشکافی اشتباهات آقای منتظری وصانعی وموسوی خویینی هاوموسوی تبریزی ودیگران است؟ آیا این رویه ازهمان خاستگاههی برنمی خیزدکه فقط اشتباه دیگران راآنهم درزمانی می بیند که طرف مقابل امکان هیچ دفاعی راازخودندارد؟ آیا این همان دیدگاه خامنه ای وفرماندهان کودتاچی همراهش نیست؟ اگردراصالت این موضوع شک داریدبفرمایید تااین بحث راباذکرمصادیق آن کاملاروشن نمایم
دراین رابطه لازم به توضیح می دانم که بنده به هیچوجه مخالف نقد جریانات انقلابی واصلاحی دردرون اپوزیسیون نبوده وبه شهادت دههامقاله ام خودیکی ازطرفداران سرسخت این مباحث برای شفاف سازی وخالص کردن جریان مبارزه می باشم اما استفاده ازرسانه های عمومی رابرای این امربهیچوجه مناسب ندانسته وقبول نداشته ومعتقدم می بایستی ازطریق جلسات گفت وشنودومناظره هایا پالتاک ها این بحثهاانجام شود نه اینکه منازعات درونی اپوزیسیون تبدیل به تیتررسانه های مرتبط باجنبش بشود که نهایتامورداستنادرسانه ای رژیم واقع بشود
علی ایحال امیداست مبارزان محترم با درک شرایط تاریخی کشوروهوشیاری مضاعفی
که ازالزاامات اولیه جنبش اصلاحی ملت ایران می باشد اولا نسبت به پذیرش فرصت طلبان درصفوف خود به صرف ادعای مخالفت بارژیم تجدیدنظرجدی به عمل آورند واین رویه مخرب رامورداصلاح قراردهند ثانیا ازدامان زدن به مباحثی که به تشتت وناهماهنگی درصفوف جریانهاوشخصیتهای موثردرجنبش می انجامدجدااحترازنمایند ثالثا: درشرایطی که رزمندگان بظاهرگمنامی چون نسرین ستوده وجعفرکاظمی درمعرض هرگونه فشارهای جسمی و روحی تاحداعدام قراردارند اولویت خودراتحقق اهداف اساسی جنبش که دربرگیرنده وجوه مشترک تمام اقشارمی باشد قرارداده وتسویه حسابهای شخصی وگروهی متعلق به گذشته رابه فرصتی مناسب درآینده واگذارنمایند که درایران دموکراتیک آینده امکان تحقق آن به بهترین وجه فراهم خواهدبود