http://www.voanews.com/wm/voa/nenaf/pers/pers1630vbTUE.asx
حجت الاسلام دکترمحسن کدیورراازدورمی شناسم وهمانطوریکه قبلاگفتم دراوائل شهریور79 پس ازمراجعت وی ازخرم آباد جهت دیداروتشریح ماوقع آنچه که بروی ودکترسروش درفرودگاه آن شهررفته بود پیش سعیدحجاریان ایشان رازیارت کردم والبته آنروز سعیدبرنامه فیزیوتراپی دراستخرداشت که درباشگاه وزارت کشورصورت می گرفت دیدارمادرحدسلام و علیکی بوده وبیش وپس ازآن سابقه رفاقت باوی ندارم ولی همواره برای دیدگاهش بعنوان یک روحانی متفاوت باروحانیون سنتی وخساراتی که ازناحیه حکومت بوی بعنوان شاگرد آیت الله منتظری واردشده بود نظیردیگرزندانیان سیاسی وعقیدتی ارزش قائل هستم
اختلاف امثال بنده باآقای کدیوردراینست که اولا: ایشان هنوزقائل به برخی عقایددربحث دین وروشنفکران دینی هستند که درصحنه عمل باطل بودن خودرانشان داده اند ثانیا: ایشان وبرخی ازهمفکرانشان تلاش می کنند که جنبش سبزرابنوعی تلویحی مصادره وآنرادرکانال خاص موردنظرخودشان معرفی نمایند.
بسیاری ازنیروهای اصیل بدلیل پرهیزازامکان سوء استفاده رژیم ازاختلاف درصفوف حامیان جنبش (که البته بدلیل ماهیت تکاثری افکاردرجنبش امری طبیعی است) تاکنون ازطرح عمومی این مواردخودداری ورزیده ودرعمل نیزدیده ایم که بادیدن کوچکترین اختلاف دیدگاه دراعضای جنبش چگونه روزنامه کیهان وسایتهای نظیررجاء نیوزاقدام به بهره برداری این تفاوتهابنفع خودشان کرده اند ازمقاله اسماعیل نوری علاء برعلیه دکترسروش گرفته تا کاریکاتورنیک آهنگ برعلیه مهندس موسوی ولی مصاحبه کدیوربا صدای آمریکا وطرحی برخی موارد ازسوی جنبش سبزباصطلاح حجت رابربنده تمام کرده وموجبی جهت نگارش این جستارگردید
ایشان درپاسخ به سوال خانم درخشش درخصوص تقابل حاکمیت دینی ومردم می گویداصل سوال رابدینصورت قبول ندارد وبجای آن ازدوجبهه استبداد وآزادی درمقابل هم سخن می گوید ومعتقداست که درهردوجبهه روحانیون هستند(نظیرنقش آیت الله کاظم خراسانی وآیت الله شیخ فضل الله نوری درجنبش مشروطه) بنظراینجانب وافرادیکه مثل بنده فکرمی کنند اولا درجهان امروزوپس ازقرون وسطی که نهایتا به جدایی دین ازسیاست وحاکمیت عرفی (سکولاریزم) انجامید بحث وجود تضاد آنهم ازنوع آنتاگونیستی آن بین حاکمیت دینی (الهی) وحاکمیت مردم (عرفی) یک پدیده شناخته شده است وقابل کتمان وتفسیربرای نیست ثانیا: اختیارطرح سوال به عهده سوال کننده واختیارپاسخ به عهده طرف مقابل است اینکه ازفردی سوالی بشود وایشان بجای جواب خود باتغییرآن به سوال مورددلخواه خودبپردازد اینهم ازعجایب روزگار ولابد علم ومنطق سرشارایشان ناشی می شود. ثالثا: وجودافرادی نظیرآخوندخراسانی درجبهه آزادیخواهی یک استثناء است ونمی توان آنرا نظیر حضورفضل الله نوری درجبهه استبدادیک قاعده فرض کرد ولذادراینجایک مغلطه صورت می گیرد تایک نتیجه گیری عقلی ومنطقی
بعنوان مثال خودآقای کدیورراکه تازه جزوبهترین هامی باشند مثال میزنیم از100 طلاب دینی درکشورهای اسلامی چندتای آنهامثل ایشان فکرمی کنند که می شود احکام دین رابه نوعی دیگر(فرض کنیدقرائت رحمانی ازدین) تفسیرکرد؟ درخود انقلاب اسلامی بجزآیت الله طالقانی ومجتهدشبستری ودوسه آخوند دیگرحتی آنهاییکه به زندان رفته وباصطلاح سیاسی شناخته می شدند چنددرصدشان دارای تفسیردموکراتیک ازدین بوده اند؟
اگرایشان مواضع آخوندخراسانی رامبنای قرائت آزادیخواهانه ازدین می گیرند پس گفتاروی مبنی براینکه ” استبداد بداست وبدترین نوع استبداد، استبداد دینی است ” راباید قبول داشته باشند وهمین جمله فقیه مشروطه موید این است که دین درذات خودش پتانسیل بدترین رادارد زیرا تابحال هیچ آخوندمطرحی بجزخمینی ادعانکرده است که مثلا ” بهترین آزادی، آزادی دینی است” تانتیجه بگیریم پس ذات دین درخودش آزادی است.
موضوع دیگراینکه ایشان علیرغم اینکه خودرامخالف نظریه ولایت فقیه می دانند ومعتقدند درخصوص ولایت فقیه دونظریه کاملا متضادقراردارد که ازنفی مطلق ولایت فقیه(نظریه اکثرفقهای شیعه ازجمله ملاکاظم خراسانی) تا قائل شدن جانشینی پیا
مبر(بروایت آیت الله خمینی) رادربرمی گیرد ولی هیچگاه نسبت به عملکردامام خمینی ودروغها ووعده های آشکاروی تعریضی نداشته اند وحتی همیشه ازجمله درهمین مصاحبه تلویحا عملکردوی راتاییدمی کنند(نظیرتایید قانون اساسی ورفراندوم های سه گانه که به حاکمیت ولایت مطلقه فقیه ونظارت استصوابی شورای نگهبان منجرشد ویادادن اختیارقانون گذاری به شورای انقلاب فرهنگی)
بحث دیگرتلاش جهت ارائه تصویری دموکراتیک ازقانون اساسی فعلی است تحت عنوان اینکه قانون اساسی ازبدنه دموکراتیک برخورداراست که بقول ایشان مغفول باقی مانده است وظاهرابهمین دلیل هم مهندس موسوی خواستاراجرای بدون تنازل تمام اصول قانون اساسی می باشند ولی ایشان نمی گوید که بجای اشاره به اصول مربوط به حقوق ملت وبدنه قانون اساسی (که ماآنراپوسته وشکل می نامیم) چرابه موتورقانون اساسی واصول مربوط به حاکمیت که موجب برقراری سی سال استبدادبرکشورگردیده واینهمه خسارات بجای گذاشته است بعنوان محتوی اشاره نمی کنند
جنبش سبزگرچه اکنون بدلیل فقدان رهبری ایده آل وراضی شدن به حداقل ها وبعنوان بخشی ازواقعیات واصول مبارزه اجرای اصول مربوط به حقوق ملت راازقانون اساسی طلب می کند ولی نباید فراموش کرد که تمام اقدامات خلاف حاکمیت به استناد همین قانون اساسی جامه تحقق بخود گرفته است آقای خامنه ای درپاسخ به علت عدم ابطال انتخابات تقلبی درخرداد88 می گوید ” درسال 76 بدنبال پیروزی خاتمی نیزعده ای درخواست ابطال انتخابات راداشتند که من به آنهاگفتم نمی توانم رای ملت رانایدیده بگیرم ” وسپس همین جمله رابرای احمدی نژاد استفاده کرده به بیژن زنگنه نماینده موسوی می گوید “من نمی توانم توی دهان 40 میلیون رای دهنده بزنم” پس ببینید حتی ولایت فقیه متقلب شماهم ادعای اجرای اصول قانون اساسی ومربوط به حاکمیت مردم راداردوظاهرا تنهاشما وسران جنبش سبزنیستید که ادعای احصاء حقوق ملت وامانت داری آرای آنهارادارید!!
درخصوص سوال دیگرخانم درخشش مبنی براینکه آیاحکومت دینی می تواند دموکراسی رابرقرارنماید؟ بازهم جواب نداده وسوال رابدینصورت برمی گردانید که آیامی توان مسلمان بود وبه دموکراسی هم معتقدبود؟ اصلا این دوسوال چه ربطی بهم دارد؟ ودرواقع می توان گفت رابطه آنها نظیرارتباط آقای گودرزی باخانم شقایقی است سوال اول درمورد ماهیت یک نظام سیاسی وماهیت حقوقی آن بحث می کند وشماآنرا به حد یک فرد که لابد برای آنهم جواب دارید نظیرمهندس بازرگان یاعناصرملی مذهبی ها تنزل می دهید والبته اینگونه مغلطه کاریهای آخوندی ازچشم تیزبین ملت پنهان نمی ماند.
شما ازیکطرف بحق ولایت فقیه رایکی ازوجوه حکومت افلاطونی والیگارشی فقهامی دانید ومخالفت خودراباهرگونه حق ویژه برای هرصنف چه شاه وچه شیخ اعلام می کنید وازسوی دیگربه پادشاهان انگلیس واسترالیا وملکه هلند اشاره می کنید ونیزاینکه ملاک مردم هستند وتعیین نمی کنید که خوب اگرمردم توسط همین آخوندها درقالب جنبش اصلاحات وسبزوسفید دوباره اغوا شدند(همانندعملکرآیت الله خمینی درپاریس وتهران) تکلیف ملت چیست؟ چراباید ملت شعری راببافد که درقافیه اش بماند ویاالاغی رابه پشت بام ببردکه صدتاآدم هم نتواندآنراپایین بیاورد
می گویید دین درماهیت خودش استبدادی نیست والبته مشخص نمی کنید درجایگاه حکومتی بارای مردم نیزهمین نظررا دارید یاخیرولی دائمامی فرمایید که ازدین استفاده ابزاری شده است ودلیل آنرانمی گویید که پتانسیل دیکتاتوری درمقابل آزادیخواهی دردین بحدی بالاست که براحتی موردسوء استفاده قرارمی گیرد که همان قرائت آخوند کاظم خراسانی است وخلاصه انسان رایاد دخترمحلمان می اندازید که هرروز به مادرش می گفت اغفال شده است!!
درخصوص رابطه جنبش باآمریکا ضمن تشکرازاینکه حداقل قائل به گفتگومی باشید والبته حتمااطلاع دارید که اکنون خامنه ای واحمدی نژاد ومتکی هم قائل به گفتگومی باشند ودیگرقبحی درخصوص مذاکره با آمریکادرایران دچارکودتاهم وجودندارد ونمونه آن سه دورمذاکرات حسن کاظمی قمی فرمانده اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران با کراکرسفیرآمریکا درعراق است
امادرخصوص رابطه آمریکاباایران دخالت دولت وقت آمریکا درکودتای 28 مرداد 32 راعامل تمام مصائب منطقه خاورمیانه ورشدتروریزم وبنیادگرایی نامیدید که واقعا دورازانصاف بوده وباشناختی که ازشمابعنوان یک فعال سیاسی علاوه بریک متفکردینی می رود این سخنان واقعاموجب تعجب وتحیربنده شد
براستی دخالت آمریکادربازگرداندن محمدرضاشاه به قدرت که باهمکاری متقابل سازمان سیا وام آی 6 انگلیس صورت گرفت مهمترازبقدرت رساندن رضاشاه وحتی خودمحمدرضا درشهریور20 واشغال نظامی ایران توسط انگلیس وشوروی بود؟ آیا کودتای 28 مرداد که هم دولت آمریکابخاطرشرایط جهانی آن روز(دوران اوج گیری جنگ سرد باشوروی ومک کارتیزم) ازیکطرف وسرسختی فراترازانتظارمصدق مبنی برخواسته هایی فراترازملی شدن صنعت نفت (ازجمله مسائل شخصی وی باخاندان پهلوی که کشوررادرمعرض هرج ومرج وترکتازی حزب توده قرارداده بود) ازسوی دیگر ظاهرا اجتناب ناپذیرمی نموده است مهمترازتلاشهایی بود که بعدابرای بازسازی کشورواستقرارنسبی دموکراسی به عمل آمد؟
شما بعنوان یک نمونه کامل ایرانی فرصت طلب هستید که درهرحال معترض طرف مقابلتان می باشید دولت آمریکا درسال 57 مبارزات مردم ایران برای استقراریک نظام دموکراتیک رابرسمیت شناخته ودرکنفرانس گوادلوپ بالاتفاق متحدین اروپایی ضمن اطلاق عنوان ” گاندی اسلامی به آقای خمینی” اقدام به خارج کردن شاه واعلام بیطرفی ارتش برای جلوگیری ازخونریزی می نماید انگلیس رادیوی بی بی سی رادراختیارآیت الله خمینی می گذارد ورهبراپوزیسیون با خطوط رسمی ایرفرانس باهدف حداکثرامنیت برای پروازوی واردایران می شود وآنوقت شما آمریکا رامنشاء بنیادگرایی وتروریزم درخاورمیانه نامیده وهیچ نقشی برای تغییرموضع خمینی وتبدیل ایران به مرکزصدورانقلاب وتروربه منطقه وکشورهای دوردست قائل نیستید؟ بن لادن که امروزه سمبل تروریزم کوردرخاورمیانه وخودالهام دهنده افرادی نظیرعبدالمالک ریگی است صراحتا گفته است که درمبارزات خودازآیت الله خمینی الهام گرفته است ودرنظرداشته که عقب ماندگی وسکون اسلام اهل سنت درمقابل اسلام تهاجمی شیعی راجبران نماید وشما آمریکارامسئول این امرآنهم ازپنجاه سال قبل می دانید؟ بله به یک معنی البته دولت آمریکامتهم است زیرااولا: اجازه دادانقلابیون مسلمان بدون خونریزی به قدرت برسند وثانیا: رسماازدخالت خوددرکودتاو خسارات آن به مردم ایران عذرخواهی کرد امری که نه تنهاهیچ دیکتاتوروامپریالیستی نمی کند بلکه بسیاری ازاعضای جنبش سبزنیزحاضربه اعتراف به اشتباهات خودنمی شوند.
دقیقا همین منطق است که باعث گمراهی جامعه بین الملل درحمایت ازجنبش های اصلاحی ایران طی سه دهه گذشته شده است زیرااگرآمریکاازحرکتهای مردمی حمایت نماید متهم به دخالت درامورداخلی وخدشه دارشدن استقلال آن می شود واگرحمایت نکند می گویند بارژیم درحال بندوبست است وباهمدستی درحال نابودی جنبش ملی مردم ایران هستند!! یعنی همان تئوری توطئه واسکیزوفرنی که خامنه ای وحاکمیت ایران به آن مبتلاهستندبه نوعی درمیان مخالفان هم وجوددارد
آقای کدیورکه اظهارات احساسی ضدآمریکائیش شبیه مواضع احمدی نژاد وکوتوله های سیاسی تازه بدوران رسیده درایران ویا کمونیستهای مشابه اتحادیه کارگری است باانتساب مواضع خودبه جنبش سبزواصلاح طلبان مدعی است که موسوی وپیروان وی نیزمواضعی شبیه ایشان دارند درحالیکه بهیچوجه اینچنین نیست ومواضع اصلاح طلبان درخصوص آمریکا نسبت به سه دهه قبل کاملاتغییروبسیاری ازآنان به اشتباه بودن اشغال سفارت آمریکاورواج دادن شعارمرگ برآمریکاپی برده اند وحتی این اصلاح مواضع رامی توان دریاداشتهای روزانه افرادی نظیرهاشمی رفسنجانی نیزملاحظه کرد
سخنان کدیوردراین خصوص آنهم درحالی که ازبودجه وحقوق شهروندی آمریکا ارتزاق نموده وازرادیوتلویزیون دولتی صدای آمریکا برای تبلیغ دیدگاههای خوددرامنیت کامل استفاده می کند بیانگر همان ناپختگی وخامی آیت الله خمینی و سایرروحانیون به قدرت رسیده درایران می باشد ونشان می دهد که این افرادهیچگونه تقیدی به رعایت اصول انسانی وروابط اجتماعی واخلاقی درمواضع خودنیستند وتنهامشکل آنهاباحکومت طرد ازمناصب اجرایی بوده است وگرنه درماهیت کوچکترین تفاوتی باسلف ورقبای خود ندارند
درخاتمه ذکراین نکته راضروری می دانم که بااستنادبه نوشته های قبلی وسابقه سی ساله حضوردرصحنه های مختلف عرصه سیاسی واجرایی ایران واضح است که بنده هیچگونه عقد وعلاقه ای به سیاستهای اشتباه آمریکا چه درعرصه داخلی این کشوروچه دربخش خارجی آن نداشته ولی ازبی انصافی وبی اصولی روشنفکرانی که موجودیت خودرادرنفی ونقد همه چیزمی بینند متنفربوده وبراین اعتقاد هستم که تازمانیکه تعریف درستی ازروشنفکر وفعال سیاسی وتفاوتهای ایندو باسایروجوه نظیرفعال حقوق بشری، خبرنگار
ان حقیقت یاب، نقادان دینی ومذهبی و… ارائه نگردیده نباید ملت وسازمانها وگروههای سیاسی وصنفی این عناوین راباهم خلط ومطالب رابصورت نادرست استنتاج نمایند
محسن کدیوردربخشی دیگرازسخنان خود بدون تفکیک دموکراسی نهادینه شده درعراق وافغانستان ورهایی این کشورهاازشرصدام حسین هاوملاعمرها با خسارات ناشی ازجنگ نیروهای آمریکایی با عوامل صدام والقاعده بصورت یکپارچه نقش آمریکادرعراق وافغانستان راموردمحکومیت قرارداده وبا فراموش کردن نظرمردم عراق ورهبران فعلی عراق که همگی دریک فرآینددموکراتیک به قدرت رسیده اند کاسه داغ ترازآش شده وجلوترازعراقیها وافغانها دخالت آمریکاوغرب رادراین کشورهابرنمی تابد که دراینصورت باید گفت بااین استدلال تفاوت شما بااقتدارگرایان درچیست؟ وشماکه دخالت ازراه دورحکام تهران درفلسطین ولبنان رابرخلاف اراده رهبران آنهاکه مایل به صلح بااسرائیل هستند محکوم می کنید چرابخوداجازه می دهید ازتبعید درخاک آمریکا برای ملتهای عراق وافغانستان تعیین تکلیف بکنید؟!
شمادرخصوص اسرائیل حمایت آمریکاازاسرائیل رامحکوم می کنید ولی نه اشاره ای به تلاشهای آمریکابرای برقراری صلح در منطقه می کنید که نمونه آن کمپ دیوید است وپیمان اسلو ونه به پیمان شکنی حزب الله وحماس که نماینده ودولت رسمی فلسطینی به رهبری یاسرعرفات ومحمودعباس راهم به رسمیت نمی شناسند؟ براستی چه کسانی انورسادات را بدلیل همگامی درصلح ترورکردند اسرائیلی ها، آمریکایی ها یاطرفداران امام خمینی؟ مابنوبه خود برخی اقدامات دولت اسرائیل رامحکوم می کنیم ونظیربخشی عمده ای ازمردم ودولتمردان آمریکایی وحتی اسرائیلی ازاین برادرکشی هادرفلسطین ناراحت ونگران آینده منطقه هستیم ولی نمی توانیم ازمنظرعدالتخواهی چشمان خودرابروی دخالت مستقیم افراطیون ورژیم ایران درمنطقه بسته وبه صرف برخی تلفات انسانی، اقدامات صلح جویانه یا خصمانه طرفین را درمقاطع مختلف نادیده بگیریم
درآخرین بخش درخصوص ایده حمایت آمریکا ازجنبش سبزاشاره به نوشته یک کارمندسابق سیا درروزنامه نیویورک تایمزشده است اولا: ایده فوق درسطوح عالی دولت آمریکا مطرح است وامری نیست که توسط یک کریستف کلمب اطلاعاتی کشف شده باشد ثانیا: ماموران سیانیزمثل ماموران تمام دستگاههای اطلاعاتی ازجمله جمهوری اسلامی پس ازبازنشستگی بدلیل برخورداری ازقدرت تجزیه وتحلیل وقایع اقدام به نظریه پردازی می کنندبنده شخصا افرادی ازسرویس اطلاعاتی ایران رامی شناسم که طرفدارپروپاقرص برقراری رابطه باآمریکابوده وازدرج نظراتشان درنشریات ایرانی هم ابایی ندارندلذا استناد به نوشته این ماموربازنشسته بعنوان مفری جهت طرح سوال رابطه جنبش سبزباآمریکا خالی ازوجاهت بوده است
ثالثا: آقای کدیورحمایت ازجنبش سبزتوسط آمریکا رافورا وبدون تامل بادوستی خاله خرسه تشبیه کرده که ضررهای آن بیشترازنفعش است اینکه ایشان باچه سمتی ازسوی جنبش سبزوباچه دانش سیاسی اقدام به ارائه این پاسخ کرده اند بماند زیرا پاسخ به این سوال نیازبه ساعتها بحث وجدل توسط متخصص ترین افراد دارد وامری نیست که فی البداهه وبراساس تصورات یاسلیقه های شخصی پاسخ داده شود
آقای کدیوروبرخی ازهمفکرانشان بدلیل سوء استفاده رژیم ازبحث حمایت آمریکاوغرب ازجنبش سبز لزوم آنرانفی ومعتقدنداین حمایت باعث خواهدشد که رژیم برای سرکوب جنبش والقای وابستگی آن به خارج دست بازتری داشته باشد درحالیکه اولا: رژیم طی سه دهه که هیچ رابطه ای بین مخالفان وآمریکابوده همواره ازاین حربه استفاده کرده است بطوریکه قبح آن ریخته شده است ثانیا: عدم نیازبه حمایت آمریکابراین اصل استواراست که ماهمچنان آمریکارابادید سه دهه قبل بنگریم درحالیکه آمریکا پس ازجنگ سرد نظیرشوروی شاهد تغییرات استراتژیک درسیاست خارجی خودبوده است آمریکای امروزبجای حمایت مطلق ازرژیمهای دیکتاتور منطقه طرح ” خاورمیانه بزرگ ” راارائه می دهد که عملا نقشه تغییرسریع منطقه به یک خاورمیانه دموکراتیک است واتفاقا توسط همان رژیمهای دیکتاتورمنطقه طرح فوق به محاق می رودثالثا: اگرجنبش سبزبخواهداستراتژی سیاست خارجی خودرابراساس روشهای تبلیغاتی وجنگ روانی و اتهام زنی طرف مقابل تنظیم نماید پس براساس همان اصل چراآقایانی که خودرامنتسب به جنبش سبزمی دانند چرادرآمریکارحل اقامت افکنده اند ومثلا به یکی ازکشورهای آمریکای لاتین نظیرکوبا که ضدآمریکاست پناه نمی برند ویاحداقل به کشورهای بیطرفی
مثل سویس؟!
بنده بعنوان یک فرد مستقل تنهاچیزی که می توانم بگویم همان جمله آقای کدیوراست که سران وکادرهای جنبش سبزنظیرخودمردم بوده ودرواقع فاصله چندانی ازنظرفکری باعوام ندارند وچه بسادرمواردی حتی عقب ترازعوام هم باشند وبی جهت نیست که کاریکاتورهای نیک آهنگ ومانانیستانی ونیما لیلان ودیگران درخصصو عقب ماندگی برخی ازسران جنبش سبزازمردم اینقدر خریدارپیدامی کند بالاخص آنجاکه آقای کدیورصراحتا شعارمردم درخیابان ودرزیررگبارگلوله رابه سلیقه خود تغییرداده ودرجلوی چشم 70 میلیون می گویدشعارمردم وجنبش سبز” هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران ” بوده است!!