نقل است ازناپلئون که می گفت ” تنهاچیزی که درجهان حدی ندارد، حماقت است”. نامه سرگشاده سردبیران شش سایت خبری دست راستی ایران یعنی الف، تابناك، جهان، خبر آنلاين، فردا، همشهري آن لاين به سردبیران سایتهای خبری آمریکایی دراسفندماه گذشته شاهدی آشکاربراین ادعاست
ارسال این نامه که بطورکاملا غیرحرفه ای ومشابه نامه های احمدی نژاد به رهبران کشورهای غربی وآمریکامی باشد گرچه درظاهرا درچهارچوب دیپلماسی دولتی دیکته ای حاکمیت می باشد ولی نظیرنامه های احمدی نژاد بوی دریوزگی وخفت وخواری ازآن به مشام می رسد
سایتهایی که بطورشبانه روزی آمریکا ونظام لیبرال دموکراسی حاکم برآن رادرشرف فروپاشی ترسیم می کنند وبالاخص رسانه هاو خبرنگاران این کشورراساخته دست صیهونیستها، سازمانهای جاسوسی وماموربه جعل اخبارمی خوانند باسابقه چندساله ایجادشده خودو آنهم به لطف رانت دولت احمدی نژاد به یکباره دایه مهربانترازمادربرای رسانه هایی آنهم درآمریکا شده که بعضانزدیک به یک ونیم قرن سابقه روزنامه نگاری حرفه ای رادرپشت سرخوددارند
مدیران سایتهای دولتی ایران ازیکطرف خبرنگاران آمریکایی راجاسوس می خوانند(که قاعدتاماموریتشان جمع آوری اطلاعات دقیق ازوضعیت ورویدادهای یک کشوروارائه تجزیه وتحلیهای صحیح به رهبران کشورمتبوع خود است ) وازسوی دیگربه آنهااشکال می گیرند که چرااطلاعات غلط جمع آوری ومخابره می کنید؟!
آقایان فکرکرده اندکه اداره رسانه هادرآمریکاهم مثل ایران است که تیترواخبارش راوزارت اطلاعات، دادستانی ومعاونت مطبوعاتی وزارت ارشاددیکته می کند. آنهانمی دانند که مهمترین افتضاحات وخطاهای مقامات دولتی وسازمانهای جاسوسی بزرکترین قدرت دنیا توسط خبرنگاران همین رسانه هاکشف وبه اطلاع مردم کشورشان رسیده است وتابحال دیده نشده است که دراین کشورخبرنگاری بعنوان اقدام علیه امنیت ملی یاتوهین به رهبری یاتبلیغ علیه نظام مقدس سرمایه داری!! درنیمه شب دستگیرشده، کامپیوترووسائل شخصی اش توقیف شده، خودش شکنجه ومجبوربه اعتراف به جاسوسی بشود ودرغیاب وکیل مدافع وهیات منصفه ورسانه های عمومی نیزمحکوم به ده سال وبیست سال زندان محکوم شود
اماازهمه اینهاگذشته ذکراراجیفی درنامه این سردبیران وبالاخص انتشارآن امری جزبه نمایش گذاشتن جهالت وبی اطلاعی ذاتی آنهااز ابتدایی ترین اصول خبررسانی وخبرنگاری نیست ضمن آنکه این آقایان ناخواسته دست به اعترافاتی زده اند که هم اکنون تعدادکثیری ازهموطنان ما به جرم افشای همان مطالب متهم به نشراکاذیب شده اند؟! که درزیربه چندنمونه آن اشاره می کنیم:
درمورداول سردبیران سایتهای فوق انعکاس اخبارحوادث پس ازانتخابات رابه منطقه شمیران بعنوان یک شهردرشمال تهران ربط داده ولی درهمان پاراگراف آنرابه کل تهران تعمیم داده وحتی اقرارمی کنند جمعیت تهران که 5% جمعیت ایران رادربرمی گیردنبایدملاک نظرشهروندان درقبال حکومت قرارگیرد (لابدمثلاخبرنگاران سی ان ان وبی بی سی باید به ارادان گرمساربروند که تاقبل ازانتصاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری توسط خامنه ای کسی نامی ازآن نشنیده بود). دراین خصوص پرسیده اند:
” به نظرشما آيا اقدام خبرنگاران شما درتعميم مشاهدات ازعلايق ورفتارشهروندان مناطق شمالي تهران كه حداكثر 5 درصد جمعيت ايران راشامل ميشوند، به كل جمعيت ايران، كاري حرفهاي و منطقي است؟ آياخبرداريد كه ايران شامل 1200 شهرميشود ولي خبرنگاران شما هميشه فقط دريكي ازاين شهرها (شميران درشمال تهران) مستقرميشوند واين شهرازنظر سليقه سياسي وعلايق و رفتارشهروندان، هرگزنمونه خوبي براي تعميم به كل كشورنيست. آيا اين نحواطلاعرساني متعارف شما ازايران، صادقانه وحرفهاي است؟”
درموردی دیگرسردبیران سایتهای فوق به ماجرای قتل نداآقاسلطان اشاره کرده ودرحالیکه قاتل وی بسجی عباس کارگرجاویدکاملا شناسایی گردیده است حضوردکترآرش حجازی درصحنه جان دادن ندا را که اولین وظیفه یک پزشک است زیرسوال برده وسپس ضبط صحنه توسط مردم وشهادت دکترحجازی رادرشبکه بی بی سی رادرچهارچوب تئوری توطئه چنین مطرح می کنند:
“درسي ام خردادماه (20 ژوئن) اين باريك دخترواقعي داراي هويت وخانواده معلوم درنزديكي ونه خود تجمعات به شكل مشكوكي گلوله خورد. حدود دوساعت بعد فيلمهاي مختلفي ازجان دادن دلخراش وي روي اينترنت قرارگرفت. جواني كه درفيلم حاضراست، پنج روزقبل ازقتل، وارد ايران شده و48 ساعت بعددراستوديوي بيبي سي درلندن حاضر شد وجزئيات عجيبي ازماجراودستگيري ضارب رابيان كرد ورسانههاي بينالمللي با آب وتاب اين سخنان رابازتاب دادند.“
دربخشی دیگرآقایان که فکرنمی کردند همزمان بااین نامه دروغین خود داستان کهریزک وقتل 4 نفرازدستگیرشدگان زیرشکنجه که بخشی ازادعاهای مهدی کروبی رییس سابق مجلس شورای اسلامی درخصوص شکنجه، تجاوزوقتل دراین بازداشتگاه بعنوان نمونه رفتارمزدوران رژیم با مردم بی دفاع بوده حتی دربیدادگاههای رهبری نیزاثبات شود بطوراحمقانه ای درخصوص شهید ترانه موسوی می نویسند
” درهفتم تير (28 ژوئن) ، يك وبلاگ بيهويت با ارائه عكسي اعلام كرد دختري بنام “ترانه موسوي” توسط ماموران رژيم ايران در تظاهرات بازداشت وشكنجه شده، مورد تجاوزقرارگرفته، سوزانده شده وباقيمانده جسدش دربيابانها رها شده است. اين خبربلافاصله توسط همه رسانههاي غربي منتشرشد بدون اينكه منشاء آن مشخص باشد”
درنمونه ای دیگرپخش اخبارمربوط به عملیات نظامی گروه عبدالمالک ریگی که دیگرشبهه ای درآن نیست ویک مصاحبه تلفنی باوی راجرم محسوب وآنرانوعی حمایت ازوی توسط صدای آمریکا قلمدادمی کنند درحالیکه چنانچه منطق آقایان این باشدکه انتشاراخبارفعالیت یک گروه تاییدمواضع آن گروه می باشد پس شبکه الجزیره که اقدام به پخش اخبارونوارهای ارسالی مربوط به عملیات ومواضع القاعده درعراق وافغانستان کرده ویاصداوسیمای رژیم که حتی بمب گذاریها وکشتن سربازان آمریکایی درعراق توسط ابومصعب زرقاوی رامقاومت مردم درمقابل اشغالگری می خواند که جرمی بواقع سهمگین ترازصدای آمریکاست که یک خبرواقعی وتاییدشده توسط ایران راازشبکه خودپخش کرده است دراین خصوص سردبیران می گویند:
” چراعبدالمالك ريگي كه رسما به عمليات تروريستي، بمب گذاري درمسجد( 28مي2008)، بستن جاده وبه رگباربستن خودروهاي عمومي (15مارس2006) وبمب گذاري درهمايش گفتگوووحدت گروههاي مذهبي (18اكتبر2009) اقدام وبه آن افتخارميكند وگروگانهايش راجلوي دوربين سر ميبرد، به عنوان قهرمان درتلويزيون صداي آمريكا معرفي ميشود واين تلويزيون با وي درباره كارهايش مصاحبه ميكنند. اين رفتاررسانه رسمي دولت آمريكا چگونه قابل توجيه است؟”
درخاتمه مدیران این سایتهای افراطی که ازبانگ خروس تابوق سگ دشمنی بین ایران وآمریکا را بعنوان رگ حیاتی نظام ولایت فقیه تبلیغ می کنند همانند احمدی نژاد منطقی ومهربان شده ورابطه خصمانه (بقول رهبررابطه گرگ ومیشی بین دوکشور) بین دوکشور را ناشی ازسوء تفاهم خوانده اند که توسط دشمنان نزدیکی روابط ایران باغرب ساخته شده وگویاوظیفه رسانه هاست که بجای مسئولین سیاسی کشورآنراحل کنند وجالب اینکه دراین وسط خودراحرفه ای خوانده اند!!دراین خصوص گفته اند:
” همكارمحترم، ميدانيد كه ازسی ویک سال پيش تاكنون بين ملتها ودولتهاي ايران وآمريكا، سوء تفاهم عميقي وجود دارد. حال ما به عنوان رسانههاي حرفهاي آيا بايد اين سوء تفاهمها رابرطرف كنيم يا به آنها دامن بزنيم؟
” آياشمابه عنوان رسانههاي حرفهاي قراراست مخاطبان ازجمله سياستگذاران ودولتمردانتان را ازواقعيتهاي ايران مطلع كنيد يا اخبارغيرواقعي ومطالبي كه به نفع دشمنان روابط ايران وغرب است به آنها بازگوكنيد؟”
درپایان نیزرسانه های فوق که درطی 8 ماه کشتاردهها تن ازهموطنانمان وتقلب آشکارودزدیدن رای 24 میلیون ایران درکنارکودتاچیان بوده وهمگام بانیروهای سرکوبگراقدام به سانسوریا توجیه اعمال تبهکارانه آنها درشرایطی داشته اند که بقول خوددوساعت پس از حوادث فیلم آنهادراختیارتمام رسانه های بین المللی ویوتیوب بوده بطرزبسیارناشیانه واحمقانه ای خودرامخالف رژیم ومستقل معرفی کرده کرده وازرسانه های غربی خواسته اند بارجوع به وجدان حرفه ای خودبه انعکاس واقعیات بطورمنصفانه وبیطرفانه بپردازند!!
” همكارمحترم! ماسردبيران رسانههايي هستيم كه بيشترمان درداخل ايران ودرچارچوب قانون،مستقل ومنتقد دولت آقاي احمدينژاد محسوب ميشويم واين نامه رانه دردفاع ازدولت آقاي احمدينژاد، بلكه دردفاع ازواقعيتهاي جاري درايران نوشتهايم. ازشمامي خواهيم به مواردذكرشده وعملكردتان در8 ماه گذشته فكركنيد، وجدان حرفهايتان رابه قضاوت فرا بخوانيد وازاوبخواهيد كه قضاوت كند كه آيارفتارحرفهاي شما دراين 8 ماه منصفانه وبيطرفانه بوده است؟”
“آیا این سردبیران تلاش می کنند وظیفه دولت را درقالب حرفه رسانه ای انجام دهند؟” به سادگی می توان تصورکرد مقامهای دولت سردبیران را احضارکرده وبه آنها «پیشنهاد» کرده باشد که به نفع آنهاست چنین نامه ای خطاب به رسانه های غربی بنویسند. زیرا، ساده بگویم، واقعیتها بحث آنها درنامه شان را تایید نمی کند.“
ودرادامه سه سوال راکه پاسخ کاملامشخصی دارندرابدینصورت مطرح می کند:
1- آیارسانه های داخلی ایران آزاد وقادرند گزارشهای عینی، دقیق وجامع درباره رویدادهای کشورمنتشرکنند؟
2- آیا ژورنالیست های غربی اجازه دارند بعد ازحضوردرایران آزادانه وبدون محدودیت حرکت کنند؟
(توجه داشته باشید که استقراروتعیین محدود تهیه خبرتوسط خبرنگاران خارجی کاملاتوسط دولت ایران تعیین می شود ودرهمان حال سردبیران سایتهای دولتی فوق مدعی شده اندکه خبرنگاران غربی اخبارخودراازشمال شهر تهران گزارش می دهند بعبارتی آقایان سردبیران دولتی ایران خود جواب خودشان راداده اند خودگویی وخودخندی به به چه هنرمندی!!)
3- آیا مقامهای ایرانی به شهروندان اجازه همکاری بارسانه های غربی و یا اجازه دسترسی به منابع خبری وتصویری غربی می دهند؟
(اشاره تلویحی به دستگیری وزدن اتهام جاسوسی به مردم ایران بخاطرارسال مطالب ومستندات وفیلمهای ویدئویی به شبکه های بین المللی وممنوعیت شبکه های خارجی وایجاد پارازیت بروی شبکه های ماهواره ای)
مدیرصدای آمریکا پس ازپاسخگویی صریح منفی به سه سوال فوق بطورمودبانه ازمدیران سایتهای فوق میخواهدبجای ارسال توصیه ونامه سرگشاده به رسانه هایی باقدمت صدساله به اصلاح وضعیت خوددرداخل ایران بپردازند ودرخاتمه ضمن اشاره غیرمستقیم مدیران سایتهای دولتی فوق به فروختن شرافت حرفه ای تبعیدخبرنگاران ایران رابرای حفظ تعهدحرفه ای به آنان یاداوری می کند ومی گوید:
” قصد من کمرنگ جلوه دادن مشکلات ژورنالیست های مسئول درایران نیست، که سعی درتنازع بقای حرفه ای دارند. ولی همه ژورنالیستها باید ازخودشان بپرسند تاکجا می توانند پیش بروند که هنوزاحترامشان نزدخودشان باقی بماند. دراین رابطه بایداشاره کنم که بسیاری ازژورنالیستهای ایرانی ترجیح داده اند کشورشان راترک کنند. من آنها رامی ستایم که برای باقی ماندن بر اصول حرفه ای شان به این فداکاری دست زده اند.“