• May 9, 2010

هنگامه شهیدی، شیرزن جنبش سبز

هنگامه شهیدی، شیرزن جنبش سبز

هنگامه شهیدی، شیرزن جنبش سبز 150 150 شوالیه پارسی





پس ازپیروزی خاتمی دردوم خرداد76 حزب مشارکت ازدل آن روئید همانگونه که حزب جمهوری اسلامی ازدل پیروزی انقلاب بیرون زد درهردوحزب فرصت طلبانی جاخوش کردند که تاروزهای آخرقبل ازپیروزی کسی نامی ازآنان نشنیده بود این افرادباجمع شدن دراطراف سران جریان دوم خردادبرای خودموقعیت های سیاسی واجرایی ایجادکردند که هیچ تناسبی باشخصیت آنهاقبل ازآن نداشت وبسیاری ازفرزندان دردمندانقلاب ازهمان ایام بادیدن این فرصت طلبان عطای همکاری باخاتمی رابه لقایش بخشیدند وتنهاازدورچون مادری که نگران سرنوشت کودک خوداست به مراقبت ازجنبش اصلاحات ودستاوردهای ناچیزآن پرداختند هراشتباه ازسوی مدیران اصلاح طلب وهربحران ازسوی اقتدارگرایان چون زخمی بردل آنهامی نشست ودم برنمی آوردند

نگارنده خودازاین افرادبودم که علیرغم آشنایی دیرینه بابسیاری ازسران اصلاح طلب هیچگاه قلم وزبان خود را از انتقادبه آنان بازنداشته ودرعین حال ازادای وظیفه خوددریاری رساندن به خاتمی نیزهیچ دریغ نداشتم که گزارش هر9 روزیک بحران برای خاتمی تنهایک چشمه ازآن بود و وادارکردن خامنه ای به محکوم کردن کتبی ترورحجاریان چشمه ای دیگر

ازجمله کسانی که هیچگاه آنهارادرقدوقواره حضوردراطراف وجایگاه اجرایی وحزبی نمی دیدم یکی همین آقای ابطحی بود که اززمان حضورخاتمی دروزارت ارشاد ازمریدان ایشان بود ویکی هم سعیدشریعتی درمشارکت، لذاوقتی داستان دستگیریهاو تواب سازی پیش آمدو سخنان آنان دردادگاه که خمیرمایه برنامه تلویزیونی حاج عزت ضرغامی وحسین شریعتمداری گردیدبازبخودنهیب زدم که خوب آدمهازیرشکنجه وحبس انفرادی می برند وتکلیفی برایشان نیست ومانباید ازهمه انتظارداشته باشیم مثل بهزادنبوی وتاج زاده وعرب سرخی باشند

ولی تداوم یافتن اظهارات ایشان که گاه وبیگاه وازگوشه کنارشنیده می شد معلوم شد که ایشان نظیر خودفروختگانی چون حسین درخشان وپیام فضلی نژاد درحال اجرای ماموریتی است که بوی توسط بازجوواگذارشده است وشاه بیت آن سخنرانی ایشان در دانشکده پزشکی مشهدبودکه خلاصه آنرادرسایت بازتاب خواندم

راستش رابخواهیدازهمان لحظه تصمیم گرفتم یک مطلبی درخصوص این فردبنویسم ولی این دوسه روزه اینقدرسرم شلوغ بودکه وقت نکردم وکارازدستم دررفت ولی امروزوقتی به سراغ اینترنت رفتم دیدم نامه ای ازخانم هنگامه شهیدی دریکی ازسایتهامنتشرشده است که بقدری پرمحتوی بود که هرنوشته ای درمقابل آن مثل زیره به کرمان بردن بود وازهمه مهمترپیام مقاومتی که دراین پیام نهفته بود ومرابه یادخانم حقیقت جو درمجلس ششم انداخت که به شوخی می گفتم مردان بزرگی درمجلس هستندولی ازهمه مردترخانم حقیقت جوست

حالاداستان خانم هنگامه شهیدی است. امروزیلهای زیادی درزندان اوین هستند که دیگرتصمیم ندارم ازآنهانام ببرم زیرانام بردن ازیکی می تواندبه معنی فراموش کردن دیگری باشد امروزدیگردکترعرب مازاردستکمی ازعرب سرخی ندارد وبهزادیان ازداوودسلیمانی امانامه خانم شهیدی نشان دادکه وی ازجنسهای اعلای وخالص جنبش درزندان است قدروی رابدانیم ودرهمه جابه بزرگی ازوی نام ببریم درزمانی که افرادی چون حجاریان می برندوعطریان فرراه سلف خود کرباسچی رابرای بهره بردن اززندگی پی می گیرد ومادرآمریکاواروپادرامنیت کامل بسرمی بریم این خانم هنگامه شهیدی است که درزیرچکمه بازجویان بازهم فریادمقاومت سرمی دهد ومارابه راستی ودرستی راهمان نویدمی دهد



متن نامه خانم هنگامه شهیدی بانمایش بخشهای اصلی توسط نگارنده درزیرآمده است وسعیدشریعتی فریبکارانه بجای پاسخ به نامه خانم شهیدی نامه ای به دختروی!! پارمیس نوشته وسعی کرده است باراراجیفی نظیرفلسفه نامگذاری وی بنام یکی ازسرداران کوروش بااحساسات این دخترجوان بازی کنددرحالیکه مواردمطرح شده داستانسرایی تاریخی است وهیچ ربطی به محتوای نامه خانم شهیدی ومواردمندرج درآن ندارد

گلایه ای از برادرسعید(شریعتی)

امروز مطابق معمول روزهای دیگر در بند عمومی اندرزگاه ۴ مشغول خواندن روزنامه هایی بودم که به اتاق ۵ زنان زندانی سیاسی اختصاص داشت. در میان همه مطالب مهم اعم از اظهارات فاطمه رجبی در این خصوص که سخنرانی آقای احمدی نژاد در نیویورک را شخص دیگری نگارش کرده ، تا حساس بودن انتخابات و رقابت میان محافظه کاران به رهبریت دیوید کامرون و حزب کارگر به رهبری گوردن براون در انگلستان ، مطلبی جلب توجه کرد که مرا برآن داشت تا سطوری را به رشته تحریر در آورم.

روزنامه‌ای در صفحه ۶ در مطلبی تحت عنوان “سعید شریعتی روزگار تازه سیاستمدار جوان” نوشته بود که در میان متهمان حوادث پس از انتخابات، کم نبودند چهره هایی که چه در دادگاه و چه پس ازآن رویه ای متفاوت به همه سالهای دوران سیاست ورزی خویش اتخاذ کردند و با اعلام اینکه اشتباه کرده اند در مسیر جبران مافات کوشیدند. این روزنامه نوشته بود سعیدشریعتی فعالترازهمه نشان می دهدوباحضور درمحافل دانشگاهی درمقام آسیب شناسی دوران اصلاحات به منتقدی برجسته تبدیل شده است.

دروهله نخست درمقام یک همکارودروهله بعد درمقام یک زن اصلاح طلب برآن شدم تاچند نکته را با برادرسعید درمیان بگذارم شایدمانع ازاین شودکه ایشان برای فرصت طلبان درجناح دیگرفرصت آفرینی کند.

برادرسعید درمقام خواهروهمکارسابق با شما سخن می گویم وامیدوارم آستانه تحملی بالا داشته باشید وبا بردباری نوشتار مرا بخوانید. اینکه برخی افراد دربرخی مقاطع تاریخ دچارچرخش و تحول دررفتارهای سیاسی خود می شوند موضوع تازه‌ای نیست امامن ازشما متعجبم وهمانگونه که دردادگاه با شنیدن سخنان شما زبان دردهان می گزیدم، اکنون نیز با خواندن این مطالب با خود می اندیشم چگونه شد که درکارخانه آدم سازی که شما و ما با هم ازآن خارج شدیم ما اینگونه به تحول نرسیدیم؟ کجای کارایراد داشت؟ اگربنا برنحوه برخورد باشد که مانند شما با ماهم بسیار محترمانه برخورد شد! وازاین باب شکایتی نیست. پس چگونه است برادرسعیدی که قبل ازانتخابات ودرست سال گذشته درهمین روزها درفیس بوک به عدم تخریب چهره دیگر کاندیدا ها ما را نصیحت می‌کرد، پس ازیک سال به یک منتقد درجناحی تبدیل شده است که ازهمان جناح رشد سیاسی خود را آغازکرده است.

برادر سعید در همان دوران اصلاحات، هم من و هم شما گزینه های دیگری برای آغاز فعالیت سیاسی داشتیم. می توانستیم مانند حزب موتلفه بیندیشیم یا مانند مسعود ده نمکی از شلمچه به اخراجی ها برسیم یا شاید هم در انتخابات دوره دوم شوراها که هر دوی ما کاندیدا بودیم می توانستیم اندیشه ای مانند آبادگران داشته باشیم واکنون بر مسند شوراهای تهران می نشستیم به جای اینکه روزگارمان را پس از انتخابات دهم در شبه جزیره اوین بگذرانیم.

برادر سعید ایدئولوژی اصلاح طلبان و اصلاح طلبی اگرچه نیازمند نقد دلسوزانه است اما این نقد باید از سوی کسانی صورت پذیرد که خود استراتژیستهای این تفکر بودند. سعید حجاریان، مرتضی حاجی، علی ربیعی، هادی خانیکی وخود سید محمد خاتمی و آقای کروبی در راس آن که باور دارم اینان خود بهتر ازهرکس دیگری منتقدان دلسوز دوران اصلاحات هستند. اما به راستی برادر سعید چه شد که امروزخود را مقابل دوران اصلاحات می بینی وبی رحمانه بر آن می تازی بی آنکه ذره ای به همفکران سابقت بی اندیشی که این تاخت وتازتوچه غبارهایی را به چشم آنها فرومیکند؟ روزی که در دادگاه دستهایت را بالا بردی و پای جایگاه رفتی و صحبت کردی، در سلول ۱۴ بازداشتگاه ۲۰۹ اوین بودم وقلم وکاغذ نداشتم. همان زمان به هم سلولی‌ام گفتم که ازاینجا که خارج شدم نامه‌ای راخطاب به دوبرادرسعید (حجاریان وشریعتی) خواهم نوشت اما فضای پس ازآزادی من وشما فضایی نبود که به گلایه آلوده شود.

اگرمی‌خواهید جبران مافات کنید ودراین مسیرمی کوشید سعی نکنید که دیگران راهم به این باتلاق بکشانید وآنها راهمراه خود پایین بکشید. اگر نقدی به عملکرد خودتان به عنوان یکی از اعضای جبهه مشارکت دارید بحثی جداگانه است که نقد از خود، اوج کمال است. اما اگر بنا دارید که با تخریب دوران اصلاحات و اصلاح طلبی رهبران این دوران را زیر سوال ببرید و همسو با اهداف جبهه منتقدان رفتار کنید، خواهرانه به شما توصیه‌ای دارم که به روزنامه کیهان مراجعه کنید ومانند پیام فضلی نژاد به آقای حسین شریعتمداری درتهیه بولتن های ویژه و برنامه رازآرماگدون ۱و۲ و۳ وپرونده سازی برای فرزندان این مرزوبوم کمک کنید که گویا دراین جبهه نیازبیشتری به انتقادات وکمکهای شماست وشایدجایگاه نداشته خود را درجبهه اصلاحات بتوانید دراین جناح جستجو کنید.

دلم ازاین می سوزد که پس ازآزادیتان اززندان، پشت سررئیس جمهوراصلاحات قنوت بستید وپس ازآن دردانشگاهها، دوران اورا تخریب وحرمت شکنی کردید. این نقدها رامی توان درفضای دوستانه خودی ها مطرح کرد وبهانه به دست فرصت طلبان نداد وفرصت آفرینی نکرد.شما تیشه ای به دست گرفته اید وبرنهال اصلاحات ضربه می زنید.این ضربه تنها بربدنه اصلاح طلبان ودوران اصلاحات نیست.ضربه به کسانیست که به دنبال تحقق آرمانهای امام راحل بوده وهستند ودلسوزانه برانحراف ازخط امام ازسوی برخی افراد اصرارمی ورزند وخواستاربازگشت آنها به این مسیرودرادامه راه درمسیرآرمانهای امام راحل هستند. برادرسعید تذبذب سیاسی داشتن دراین آشفته بازارهنر نیست، هنراین است که نگذاریم کسانی که آرزوی شکاف دراردوگاه اصلاح طلبان را داشتند برایمان کف بزنند.

هنگامه شهیدی، زندان اوین ۸۹/۲/۱۶