• February 12, 2010

حاشیه ای برمصاحبه دکترتاجیک باصداوسیما

حاشیه ای برمصاحبه دکترتاجیک باصداوسیما

حاشیه ای برمصاحبه دکترتاجیک باصداوسیما 150 150 شوالیه پارسی

درحالیکه رسانه های افراطی اقدام به پخش قسمتهایی ازمصاحبه اجباری دکترمحمدرضاتاجیک مشاورمحمدخاتمی ومهندس موسوی تحت عنوان آسیب شناسی جنبش سبزیااصلاحات ایران می کنندنگاهی به گفته های وی درمصاحبه تلویزیونی نشان می دهدکه برخی از مواضع وی درتضادکامل باخواسته های مقامات رژیم است که بدلیل طرح دیکته ای سوالات به مجری مرتضی حیدری مجبوربه پرسش آنهاشده است

الف- درخصوص انقلاب مخملی ورنگی که برچسب جنبش سبزایران ازسوی نهادهای امنیتی ووزارت اطلاعات می باشد دکترتاجیک با برشمردن ویژگیهای انقلابات مخملی درنقاط مختلف جهان شرایط ایران وجنبش اصلاحات رااساسافاقدچنین ویژگیهایی می داندوبدینسان عملا مواضع رهبری ودیگران رادراین خصوص ردمی کند ازهمه مهمتردراین بخش ایشان به تمدن 6 هزارساله ایران بعنوان ریشه ایرانیان اشاره که درتقابل بادیدگاههای آقایانی است که مدعیندایران پس ازانقلاب 57 درصدداجرای احکام اسلامی بوده وبه تربیت مسلمان واقعی همت گماشته است!!

ب-وی دربخش دیگری بااشاره به موج وبحران موجود ریشه آنرادرداخل کشوردانسته که خارجیهادرصددموج سواری برآن هستند

دراین خصوص نیزنظریه ایشان کاملابرخلاف تبلیغات حاکمیت است که اولامنکروجودحران است وثانیاریشه آنرادرخارج ودردست سازمانهای جاسوسی آمریکاوانگلیس واسرائیل واخیرافرانسه وایتالیاودیگران می داند

ج-وی به استبدادداخلی بعنوان همزاداستعمارخارجی اشاره می کندواینکه همیشه استبدادجاده صاف کن ورودخارجیها بوده که مجددا مستبددیگری راجایگزین کرده اند(مشابه سازی جایگزینی حاکمیت فعلی بارژیم پهلوی)

چ-وی علاوه برآن استبدادراسدراه رشدوتوسعه کشوروموجب عقب ماندگی ذکرمی کندکه دراین خصوص نیزمردم بامقایسه وضعیت کشورمان باکشورهای همسایه بخوبی قادربه قضاوت خواهندبود

ح-وی می گویدیک عده عمق وگستره مردم وجامعه رادرهمان افرادمحدودی می بینندکه دراطراف آنهاجمع می شوندکه درواقع می توان همین فرمول رابه بیت رهبری وچندنفری تعمیم دادکه تعدادشان ازانگشتان دودست هم بیشترنیست ولی تمام امورکشوررادردست دارند

د-وی دربخش دیگری مدعی می شودکه مردم همه ازشرایط موجودناراضی نبوده وخواستاریک تغییربزرگ نیستنددرحالیکه حتی احمدی نژادهم مدعی است که باهمین شعارتغییرونارضایتی مردم ازاوضاع جاری گوی سبقت راازرقیبان خود ربوده است

ذ-وی دراظهارات مشابهی به بخش عظیمی ازجامعه که وی آنهاراقشرخاکستری می نامداشاره کرده که دچارخمودگی وجمودشده وبا شعارتغییرمی توانند ازسوی کاندیدای گمراه (یاکسانیکه تحلیل غلط دارند)به میدان آیندوبااین موضع عملااعتراف می کندکه چنین قشر تاثیرگذاری درجامعه وجودداردکه قاعدتانمی توان آنراحامی نظام دانست

ر-وی تقلب راهمزادپیروزی ازسوی کاندیدای متوهم نامیده که ظاهرامنظورمهندس موسوی است ولی مردم می پرسندآیا درانتخابات دوره اول که هم آقای کروبی (بعنوان رییس سابق مجلس نظام) مدعی تقلب درانتخابات وتغییرنتایج درفاصله چندساعت خوابیدن ایشان شدویاآقای هاشمی رفسنجانی(بعنوان شخص دوم درکادررهبری انقلاب) مدعی تقلب وواگذاری آن بخداوآخرت نمودوسایرشخصیتهای نظام نظیرخاتمی وموسوی(درجریان انتخابات مجلس ششم یاده سال قبل) بازهم توهم زده بودند؟ این چه توهمی است که ده سال است چون بختک بجان انتخاباتی افتاده است که محدوده آنهم فقط خودیها ووابستگان به نظام رادربرمیگیردشخصیتهاواحزاب خارج ازدایره خودیهاکه جای خوددارد

ز-وی دربخش دیگری عبورازولایت فقیه بعنوان فصل الخطاب وقانون اساسی وزمینه سازی جهت دخالت خارجی راسه گام یااتفاق می نامدکه ازسوی طرف مقابل به اجرادرمی آیدولی فراموش می کندکه ولی فقیه امری علیحده وخارج ازقانون اساسی نیست وشرایط نصب وعزل وی هم بهمین دلیل درهمین قانون اساسی آماده است وازسوی دیگربموجب اصول قانون اساسی هیچ مرجعی نمی تواندحق حاکمیت وآزادی مردم راحتی بااستنادبه ظواهرقانونی سلب نمایدضمن اینکه به گفته خودایشان تنهازمانی بسترلازم جهت دخالت خارجی فراهم می گرددکه درداخل حاکمیت به استبدادکشیده وعملامردم رادچارخمودگی وجمودنماید

پس بااین اوصاف وتعاریف عملااین حاکمیت است که هرسه امرفوق راموجب گردیده است ونه یک کاندیدای ریاست جمهوری که حتی درصورت اشغال صندلی صدارت فاقدهرگونه اختیاراتی است استبدادوفسادازقدرت ناشی می شود ونه ازناتوانی وضعف درهمه امور!!

س-وی درپاسخ به سوال مجری برنامه درخصوص میزان اختیارات ریاست جمهوری درخصوص تغییردربرخی اموراساسی آنرامحدودبه امورحکومت ونه حاکمیت می داندوالبته مجری تلویحاچنین القاء می نمایدکه موسوی درصددتغییرقانون اساسی بوده است درحالیکه شعارروسای جمهوری برخی کشورهااجرای قانون اساسی است که اینهم یک دروغ بزرگ است زیراهمواره مهندس موسوی وکروبی دراجرای بدون تازل اصول قانون اساسی تاکیدواصولابحران فعلی راناشی ازعدم اجرای اصول قانون اساسی وفسادوانحراف حاکمیت دراین خصوص می دانند

ش-وی درخصوص نقش ودخالت اپوزیسیون براندازخارج ازکشورونقش سرویس های بیگانه درانتخابات ضمن اینکه موکدامدعی است آنهاقادربه ایجادموج درایران نیستندولی می گویدخارجیهاقابلیت استفاده ازموج ایجادشده درداخل رابنفع خوددارندودریک تناقض آشکارمی گویدالبته “این بدان معنی نیست که بسترسازی نمی کنند” وی دربخش دیگری می گویددرهرواقعه ای که درجامعه مااتفاق افتاده است نقش خارجیهادرآن برجسته بوده است وهیچ تردیدی دراین نیست که بااین اوصاف مواضع طرفداران سلطنت اثبات می گرددکه خارجیهادرپشت صحنه حذف شاه ایران ازصحنه سیاست ایران نظیرپدرش ونیزاستقرارآیت الله خمینی درایران بوده اند

امانکته مغفول درخصوص اپوزیسیون خارج ازکشورکه وی آنرابراندازمی نامدلازم به توضیح است درتمام ایامیکه آمریکا تهدیدبه حمله نظامی یاتحریم شدیدایران رادردستورکارخودداشته این اپوزیسیون خارج ازکشوربوده است که باارائه تحلیلها ولابی های گسترده دولتمردان آمریکایی واروپایی راازاین امربرحذرداشته است وبالعکس این عملکردحاکمیت ایران بوده است که باعملکردخوددرزمینه اتمی وحمایت ازتروریزم بین الملل وشعارمحواسرائیل ازنقشه جهان وسرکوب مردم خودو نقض آشکارحقوق بشرموجبات صدورچندین قطعنامه رابرعلیه خودفراهم وزمینه حمله نظامی وبراندازی رافراهم کرده است

ص- وی دربخش دیگری به فرصت طلبی خارجیهااشاره کرده که بازیرسوال بردن انتخابات وتوهم تقلب درصددتبدیل انتخابات به اغتشاشات بوده اندکه دراینصورت بایدگفت اولا شماکه مدعی هستیدخارجیها صحت انتخابات راتاییدکرده اندوصرفابازندگان انتخابات درداخل معترض هستندثانیااگراینقدرتوهم تقلب درانتخابات دراین سطح وجودداردچراباتوجه به هشدارهای قبلی مسئولین بجای اینکه رهبری نظام احتیاطات لازم رابکنندبلعکس برای آن بسترسازی کردنداگرنظام به صحت عملکردخوداطمینان داشت می توانست نظیر سایرکشورهای جهان ازسازمان ملل وسایر کشورهاجهت نظارت برانتخابات خوددعوت بعمل آوردنه اینکه آراء رابراساس مهندسی خودساخته اعلام نمایدووزیر کشوری بنام صادق محصولی راکه سه ماه ازانتصابش نگذشته است ازصحنه عملیات خارج نمایدثالثاچه کسانی راهپیمایی آرام مردم راکه جویای رای خودبودندبه خاک وخون کشیده تاآنراتبدیل به اغتشاش وسپس آنهارااغتشاشگربنامد

ض-درادامه همین بحث به داستان شکستن حریمهاوحرمتهای جامعه اشاره شده است که بایدپرسید ازکی تابحال شعار”مرگ بردیکتاتور” یا” مرگ برروسیه” و” نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” شکستن حریم جامعه محسوب می گرددحریم جامعه رای وحق تعیین سرنوشت مردم ومصرح درقانون اساسی است که توسط حاکمیت شکسته شده است حریم جامعه محکومیت کشتارحدود40 جوان کشوردرروز عاشوراآنهم درشرایطی است که حتی یک پلیس هم کشته نشده است حریم جامعه پرهیزازتحقیرمردم ودادن کاسه گدایی به آنان آنهم درزمانی است که ایران طی زمامداری آقای احمدی نژاد 400 میلیارددلاردرآمدنفتی داشته است که درتاریخ ایران بی سابقه واکنون اثری ازآن دردست جزواردات مشتی کالای بنجل چینی وسایر ارزاق مصرفی نیست حریم جامعه جلوگیری ازواردات پیشرفته ترین وسائل ضدشورش درجهان وبکارگیری 50 هزارنیروی نظامی وانتظامی برعلیه مردمی درتهران است که حاکمیت خودراخادم آنهامی نامددرکدام کشوردیده اید که نوکری ارباب خودراسرکوب نماید؟



ط- ادعاشده است که قدرتهای خارجی درصددمصادره موج (بخوانیدبحران) وانتقال رهبری آن ازداخل به خارج هستند تاتقابل دورقیب انتخاباتی رابه تقابل بانظام بکشانندکه دراینصورت بایددیدعملکردحاکمیت درجهت خنثی کردن این استراتژی یاتاکتیک بیگانگان بوده است یااینکه نعل به نعل دستورات بیگانگان رااجراکرده اند

اولا:چنانچه امربرتفسیربحران موجودبعنوان تقابل دورقیب انتخاباتی آنهم درچهارچوب نظام وکاندیداهای عبورداده شده از مجرای شورای نگهبان وتنورگرم شده انتخابات توسط رقیب باشدپس چرااینهمه فعالین سیاسی وحزبی شرکت کننده درانتخابات رازندانی وبا اتهامات نامربوط به حبسهای سنگین محکوم کرده اند؟

ثانیا:رهبری که ادعای ولایت برمسلمین دنیاراداشته وریاست جمهوری که مدعی مدیریت جهان می شودچراازحل یک مشکل انتخاباتی که باتوجه به پایبندی دوطرف به نظام به مراتب ازانتخابات افغانستان کمتراست عاجزمانده و8 ماه است کشوردرآشوب بسرمی برد؟

ثالثا: بیگانگان هیچگاه درصددانتقال رهبری جنبش به خارج نیستندزیراتجربه سه دهه نشان داده است که تنهاازداخل کشوراست که امکان تغییردررفتاریاحاکمیت رخ می نمایدوبهمین دلیل هم استراتژی رژیم برتبعیداجباری یاخودخواسته مخالفین خودبه خارج ازکشوربوده ورسمانیزاین سیاست درتریبون نمازجمعه اعلام شده است که هرکس ماراقبول نداردپاسپورت خودراگرفته ازکشورخارج شودلذااین بحث ازاساس فاقدهرگونه منطق می باشدودرواقع انتقال رهبری بحران به خارج خواست حاکمیت است نه بیگانگان

رابعا:این حاکمیت ونه بیگانگان بوده اندکه عکس العمل طبیعی مردم راکه درشعار”رای من کجاست” ومربوط به انتخابات متبلوربوده است بالجاجت وسرکوب تبدیل به تقابل باخودکرده است ودراین راه حتی به نصایح بزرگان نظام ازجمله مراجع تقلید ورییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بی توجهی نشان می دهدآیامراسم های روزقدس و13 آبان و16 آذروعاشورا و22 بهمن ساخته وپرداخته بیگانگان است؟

ظ- عنوان کرده اندکه ادامه جریانات پس ازانتخابات فاقدتوجیه دینی وشرعی وقانونی وعقلی ومدنی ومردمی بوده است و دلیل آنرافصل الخطاب بودن ولایت امرازنظرفقهی وقانون اساسی لزوم ارجحیت منافع ملی برمنافع فردی وگروهی و حزبی واعتمادامام به حاکمان ونهادهاجهت حفظ حقوق مردم درنظام ذکرکرده اندکه دراین خصوص بایدگفت

اولا: امام وقانون هم تصریح کرده اندکه ولایت فقیه برای جلوگیری ازدیکتاتوری وبی عدالتی ورواج تقوی وصلح وصفادرملت مسلمان آمده است ودرصورت ازدست دادن چنین تعریف وویژگیهایی به تعبیرامام خودبخودازولایت ساقط می شودضمن آنکه وقتی رهبری مجلسی مشورتی بنام مجمع مصلحت نظام رابرای اینگونه بحرانهاوباصرف هزینه زیاددرست کرده اندپس چراازاین ابزارخودکه می توانداعتمادرابه مردم برگرداندبرای حل معضل استفاده نکرده ومردم طالب حق راباجگیرخطاب می کند!!

ثانیا: منافع ملی یعنی منافع ملت وهیچ حاکمیتی نمی تواندبااستفاده ابزاری ازواژه منافع ملی درعمل دست به اقداماتی بزندکه ماهیتامنافع ملی رابه خطربیاندازددرجریان انتخابات ازقبل رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام وسایردلسوزان به برنامه ریزی جهت تقلب و مهندسی آراء اشاره وصراحتااعلام کرده بودندکه دودآتش چنین فتنه ای رامی بینندوخوشبختانه هشدارفوق بموقع مکتوب ودراختیار افکارعمومی بوده است لذااین حاکمیت است که چرابجای جدی گرفتن چنین هشدارومحاسبه عواقب عملکردخودباخودسری شرایط رابه وضع موجوددرآورده است آنهم درحالتیکه هیچ تهدیدخارجی یابحرانی به اقرارایشان متوجه کشورنبوده وامکان بازنگری درنتیجه انتخابات بدون هیچگونه دغدغه ای وجودداشته است

ثالثا: چنانچه حاکمیت به برخورداری ریاست جمهورمنتخب ازرای اکثریت جامعه مطمئن است بایدبیش ازپیش آمادگی خودرابرای هرگونه نظارتی (چه داخلی وچه خارجی) اعلام وازروشهایی که موجب ایجادسوء ظن می گرددازقبیل ازکارانداختن تلفنهای موبایل تااینترنت واعلام نتایج قبل ازاحرازصحت وزندانی کردن کادرهاوبرخی ازنظارصندوقها ومتعلق به رقیب وتوقیف نشریات منتقدوسایرمواردریزودرشت خودداری نماید

ل- درآخرین بخش مصاحبه مجری برنامه دریک تلاش مصرانه وآشکارجهت کشاندن دکترتاجیک به اظهارنظربرعلیه جنبش اصلاحات دست می زند وازوی میخواهیددررابطه با تاثیراصلاحات برجریانات پس ازانتخابات نظرخودرااعلام نماید درحالیکه آقایان مدعی بودند که جریان اصلاح طلبی درسال 78 ودرکمترازدوسال ازپیدایش آن توسط رهبری مهاروبه زباله دان تاریخ فرستاده شده است؟!

درهمین رابطه دکترتاجیک هم کم ازمایه نمی گذاردوجنبش اصلاحات راپارچه چهل تیکه ای وبمثابه یک کشکول می نامدکه دارای هویت ترکیبی است وی اصلاحات رافاقدریشه تاریخی وهمچنین فاقدسایرارکان یک جنبش نظیرایئولوژی / رهبری /استراتژی / فرهنگ سیاسی غنی واصلاحی / تجربه کارتشکیلاتی/ هدف مشخص / وحدت گرایی ورهیافت وگفتمان منسجم وتعریف شده می داند که نهایتا آنرابه انشقاق ونخبه گرایی روشنفکرانه ودوری ازتوده مردم (هفت دهک پایین جامعه) ومشغله آنان سوق داده است وی همچنین جدایی دین ازسیاست ونگاه برون دینی راکه برخلاف مشی امام خمینی بوده است راازدیگرویژگیهای جنبش اصلاحات می داند

وی دوران اصلاحات رادوره ای انفعالی می داندکه سران آن بجای نشان دادن کارآمدی عملی درپی مقابله باتهاجمات رسانه ای رقیب سیاسی خودبوده اندوالبته بروجودگروههای معتدل ودینی که دلمشغولی آنها جامعه ومنافع ملی وبومی بوده است درجنبش اصلاحات شهادت می دهد

درپاسخ به مواردفوق بایدگفت

اولا: حاکمیت مدعی است که جریان اصلاحات دوسال پس ازشروع آن درخرداد76 توسط رهبری تحت کنترل درآمده وبه زباله دادن تاریخ فرستاده شده است وحتی سرنوشت جنبش سبزبعنوان جریان فتنه رامشابه با جریان اصلاحات بیان می نماید دراین صورت بایدگفت اگرجنبشی مرده است وفاقدپایگاه مردمی است چرااینهمه ازآن وحشت داشته وصدههاتن ازاصلاح طلبان رادرحبس کرده اید

ثانیا: کثرت گرایی وفراگیری درجنبش اصلاحات نقطه قوت آن درمقابل جریان تک بعدی وتحجرگرایانه راست افراطی بوده است که باسپردن عقل خودبدست یک نفرنقش سربازفرمانبررابرای وی بازی می کنندبهمین دلیل هم حاکمیت هیچگاه ازحمایت صنوف مختلف وطبقات مرجع ونخبگان جامعه (نیروهای کیفی) برخوردارنبوده وبهمین دلیل روبه طبقاتی چون پاسداران ووعاظ وروحانیون درباری (نیروهای کمی) آورده اندکه تنهاهنرشان سرسپردگی به حاکم وقت است

ثالثا: ایشان مشخص نیست ازکجابه این نتیجه رسیده اندکه اصلاح طلبان به جدایی دین ازسیاست معتقدندزیراشعاراصلاح طلبان حرکت درچهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است ومفادقانون اساسی ایران نیزمبتنی برامزاج سیاست ودیانت است ونه تفکیک آن ضمن آنکه سران اصلاحات هیچکدام دارای چنین گرایشی نمی باشندوبهمین دلیل نیزحتی ازسوی بسیاری ازگروههای سیاسی مخالف به آنهااصلاح طلبان حکومتی اطلاق می شود

رابعا: انفعالی یاغیرانفعالی عمل کردن رابایددرظرف وموقعیت زمانی خاص خوددید وازهمه مهمتراین نتایج حاصله ازمقایسه دویاچند دوره بامقیاسی شناخته شده است که نشان می دهدچه کسانی انفعالی عمل کرده اندوچه کسانی تهاجمی درعالم واقع نیزمی گویندبایدهمه چیزمادی ومعنوی راماتریالیزوقابل اندازه گیری کردتا اندازه هامعلوم شودنگاهی به وضعیت کشوردرزمینه سیاست خارجی وامور داخلی وشاخصهای اقتصادی ومالی واوضاع فرهنگی واجتماعی نشان میدهددرهیچ دوره ای ازتاریخ معاصرایران فرصتهای سیاسی واقتصادی(ازجمله درآمد افسانه ای 400 میلیارددلاری کشور) باندازه دوران 5 ساله اخیرنبوده است ودرعین حال درهیچ دوره ای از تاریخ معاصرتهدیدات سیاسی (ازداخل وخارج) واقتصادی بدین اندازه متوجه کشورومردم ایران نبوده است

همچنین دکترتاجیک دردوره ریاست جمهوری آقای محمدخاتمی مشاورایشان ودرمرکزمطالعات استراتژیک بوده است که یکی ازمواضع اعلام شده ی آن ایجادهرنه روزیک بحران برای خاتمی ازسوی مراکزتحت فرمان رهبری بوده است

لذاشایسته بودمجری محترم برنامه نظرآقای دکترتاجیک رانیزدرخصوص وضعیت کشوروعملکرد گروه حاکم جویامی شدتابینندگان محترم شوی تلویزیونی مذکورشاهد رعایت عدالت وانصاف حداقل ازسوی کارگردانان برنامه باشند وامامتن کامل مصاحبه فوق به نقل ازسایت الف منسوب به آقای احمدتوکلی ریاست مرکزپژوهشهای مجلس شورای اسلامی:



بخش تحليلي الف

۲۲بهمن ۱۳۸۸

دكترمحمدرضا تاجيک رئيس سابق مرکزبررسي هاي استراتژيک رياست جمهوري ومشاورآقايان سيدمحمد خاتمي دردوران رياست جمهوري ومهندس ميرحسين موسوي درمبارزات انتخاباتي سال88، روزسه شنبه 20 بهمن ماه دربرنامه ويژه گفتگوي خبري حضوريافت ودر پاسخ به مجري اين برنامه (مرثضي حيدري) به نقدوارزيابي حوادث پس ازانتخابات واصلاحات پرداخت. متن كامل اين گفت‌وگوبه شرح زيراست:

سوال: شماحوادث واغتشاشات پس ازانتخابات رياست جمهوري وريشه هاي آنرارا چطور ارزيابي وآسيب شناسي مي‌كنيد؟

دكترتاجيك: ابتدا تقديرمي‌كنم كه چنين مجالي به من داديدتاراجع به چنين موضوع مهمي با مردم صحبت كنم.

اگرنگاهي گذرابه تاريخ معاصربياندازيم، مي بينيم كه همواره در پس وقايعي، جامعه مابه يك مقطع خاص تاريخي قفل شده. اين وقايع دربعضي مواقع جامعه مارايك گام پس برده وموجب بحرانهايي شده است كه همواره دستي ازدرون ودستي ازبيرون درآن تاثيرداشته است.

دست دروني بيشترازجنس تحليل نادرست، تخمين غلط، تصميم نابهنگام ودرنهايت ازجنس تدبير معيوب بود. دست بيروني هم دست استكبارجهاني وقدرت هاي بزرگ خصم و ابررسانه هاي مجازي وحقيقي كه بصورت استكباري وصهيونيستي فعاليت مي كنندوهمچنين دست عمال خارجي يا اپوزيسيون براندازخارج نشين كه دراين فضاها فعال بودند، است.

دردوران مشروطه جريانهاي منورالفكر، روشنفكروشبه روشنفكري كه درجامعه ماوجود دارند براساس يك تحليل غلط براين تصورمي شوند كه جامعه ما ازسنتهاي ديرينه خودش خسته وملول است ونسبت به غرب، فرهنگ ودين خود رايكي ازعوامل عقب ماندگي خود مي داند ونسبت به گذشته وحال خود شرمگين است وبه دنبال تغييرمي گردد. به دنبال اينست كه جامه سنتي خودرا ازتن به دركند وجامه مدرن غربي رابه تن كندتاباهمان علم، همان معرفت وهمان پيشرفت هايي كه غربيها نايل شدند، نايل شوند.

براساس اين تحليل غلط، منورالفكران مابراين فرض مي شوندکه چنانچه پژواك صداي انسان غربي درجامعه خودشوند انسان ايراني فوج، فوج ودسته، دسته به آنهامي پيوندند و استقبال مي كنند، به راحتي جامه سنتي وديني خودرا ازتن به درمي كنند وبه جامه غربي درمي آيند، ملبس به لباس غربي مي شوند، باولع كالاهاي فرهنگي ومعرفتي غرب رامي بلعندوتلاش مي كنندخودراشبيه انسان غربي كنند.

براساس اين تحليل وتخمين غلط چه اتفاقي مي افتد؟‌ درهمين راستاتصميم هاي نابهنگام وتدبيرمعيوب درجامعه حادث مي شود. شيخ فضل الله نوري هابه بالاي دارمي روند و مشروطه خواهان به نام آزادي وبه نام دموكراسي وبه نام تحمل عقايدحذف وتردمي شوند. مسيربراي ورود ودخالت خارجي هاوبراي استقراريك مستبد ديگردركشورهموارمي‌شود.

همچنين آزادي تبديل به آنارشي مي شودومفاهيمي واردجامعه مامي شودكه بامذاق فرهنگي، فكري ومعرفتي جامعه ماهمخواني ندارند. مردم جامعه ما اينهاراهضم نمي كنند بلكه اينها را دفع مي كنند. دراين صورت حتي شعرا، روشنفكران مابه جايي مي رسند كه دروصف يك مردپولادين شعرمي گويند وداستان مي سرايند وانتظارمي كشند تا اوبيايدوآنهارا ازمشروطه ومشروطه خواهان متاسفانه نجات دهد.

مشخص شدكه چگونه تحليل غلط وتخمين نابجاموجب تصميم نابهنگام وتدبيرمعيوب مي شود وجامعه رابه يك مقطع خاص تاريخي قفل مي كندوچند گام به پس مي برد. بعد ازسال 1320 متاسفانه بازهمين شرايط ادامه پيدامي كند.

اگربه جريانات راست فاشيستي بعد ازسال 1320 وچپ ماركسيستي وشئونيسم افراطي ايران را كه مي خواهدبه ماقبل اسلام برگرد، نگاه كنيم ، مي بينيم كه تمام اينها براساس يك تحليل غلط ويك تخمين نابجا شرايط رافراهم مي كنندبراي اينكه استبداددرجامعه ماتداوم پيدا كند. شرايط رابراي ورودواستقرارخارجي ها فراهم مي كنندوضمن تاثيرگذاري برجامعه، جامعه رابه كج راه و بيراهه مي برند. مسيررشد وتوسعه جامعه راسدمي كنند. اين مسيرمتاسفانه بعد ازسال 1332 هم ادامه پيدامي كند.

تحليل غلط سال 1320 منجربه كودتاي آمريكايي وتداوم استبداددرجامعه مامي شودوبعداز سال 1320هم گروه هاي مختلف ماركسيستي وغيرماركسيستي دچارهمين آفتهاهستندوفقط ازسال 1342كه امام (ره) با آن درايت وشناخت عميق اش ازمردم وجامعه تشخيص ميدهد كه مردم مستعدندكه بتوانند بنيانگذاريك انقلاب بسيارشكوهمندودرعصرسكولارومدرن باشند.

متاسفانه بعد ازسه دهه ازانقلاب اسلامي درآستانه انتخابات ماشاهدبروزوظهوراين آفتها هستيم. يك عده براساس تحليل غلطي كه ازجامعه دارندبراين تصورمي شوندكه جامعه و عمق جامعه وعمق مردم وگستره مردم همان گستره وعمق مردمي است كه دراطراف آنها جمع شدند. تمام سرزمين ايران ومرزوبوم اين كشورهمين اندازه اي است كه اطراف آنها جمع شدند. عمق نگاه آنهاعمق افرادي است كه اطراف آنهاهستندوفرض‌شان اين است كه تمام مردم خواهان آنها هستند. اين يك تحليل غلط است كه ازجامعه صورت مي گيرد.

تحليل دوم غلطي كه درآستانه انتخابات صورت مي گيرداينست كه فرض مي شودكه مردم همه از شرايط موجود ناراضي هستندوهمه خواهان يك تغييربزرگ هستند وبه شدت خسته وملول اززندگي اجتماعي، اقتصادي وفردي خودهستندوهمه به دنبال يك ناجي وبه دنبال يك منجي مي گردندكه حامل شعارتغييرباشدوبخواهدوضع موجود رادگرگون كند ووضعيت ديگري را جايگزين آن كند.

براساس اين تحليل غلط ، براين تصورمي شوند كه اين منجي واين ناجي اگرهم صفتي از اصولگرايي وهم وصفي ازاصلاح‌طلبي راباخودداشته باشد، مي تواندگروههاي مختلف اجتماعي وسياسي راباهم جمع كند وازشانس برتري دراين تسابق بزرگ براي پيروزي برخورددارباشد. بنابراين يك چهره اصولگراواصلاح طلب مي تواندموفقترباشد. چراكه هم مردم ازاصولگرايي خسته وهم ازاصلاح طلبي ملول ودل شكسته هستند وبه دنبال كسي مي گردند كه ميانه باشد.

بازبراساس همين تحليل غلط براين تصورمي شوندكه اگرچنين شخصيتي باشعارتغييرپادر ميدان بگذارد، قشرخاكستري جامعه دفعتا به وسط ميدان وبه حركت درمي آيد وازآن حالت خفتگي وخمودي خارج ووارد صحنه مي شود ومي تواندپشتوانه جدي كانديدايي كه حامل تغييرات است قراربگيردو شانس اورادرانتخابات بالاوبالاببرد.

براساس اين تحليل غلط چه اتفاقي مي افتد؟ يك تخمين غلط صورت مي گيردوآن تخمين اين است كه اين شرايط جامعه جزپيروزي نصيب مانخواهد كرد. بنابراين توهم پيروزي دراينجا شكل مي گيرد.

بعضي ازنظرسازي‌ها ونظرسنجي هاي بي بنيان هم اين توهم راتقويت مي كند. به نظرمن قضيه به اينجاختم نمي شود. توهم پيروزي يك همزاد به نام توهم تقلب دارد. يعني وقتي شرايط جامعه به گونه اي تحليل مي شود كه جزپيروزي ازآن حاصل نمي شودوبه شدت معتقدمي شوندكه پيروزي ازآن تو است، خودآگاه يا ناخودآگاه براين تصورمي شوندكه هيچ عاملي نمي تواند سد اين پيروزي باشدجزيك واقعه ياحادثه بزرگ كه واقعه بزرگ درفرآيند انتخابات يك تقلب وسيع و بسيارگسترده است.

دراينجاسه اتفاق مي افتد. براساس اين تخمين غلط وآن تحليل نادرست تصميمات وتدبيرهاي معيوبي اتخاذمي شودكه دراولين گام ازحريم ولايت عبورمي كنند. اما بايدتوجه داشت كه حتي اگربه قانون اساسي معتقد باشيم، ولايت فقيه فصل الخطاب است ونبايد ازحريم آن عبور شود.متاسفانه اين موضوع صورت مي گيرد.

دردومين گام ازخودقانون عبورمي شود. قانون به ما اجازه نمي دهد براي تحقق خواسته مان حتي، حتي اگرحق باشد به شيوه غيرقانوني متوسل شويم. همه چيزدرون قانون معني پيدامي كند. بيرون قانون هرج ومرج وناكجاآباد است ومعنا ندارد.

درسومين گام بستربراي دخالت خارجي فراهم مي شود. بازشرايطي فراهم مي شودكه رسانه ها وابررسانه هاي خارجي،سرويس هاي اطلاعاتي خارجي وكشورهاي خصم بتوانند ازاين فضانهايت بهره راببرند.

سوال: آقاي دكترشمادرصحبتهايتان به تغييراشاره كرديد، درهركشوري قانون اساسي يك ميثاق ملي است، رئيس جمهورتاچه حدمي‌تواندباعث ايجادتغييردرفرايندحاكميت نوع حاكميت وروابط حاكميت باجامعه شود. دركشورهاي ديگرمعمولاًيكي ازشعارهاي انتخاباتي مثلا تركيه، آقاي اردوغان مهمترين شعارشان وفاداري به قانون اساسي تركيه بود، يادرآمريكا ازجمله شعارهاي رؤساي جمهورتحقق وپياده سازي قانون اساسي است. رئيس جمهور، هم دردنياي هم دركشورمابراساس قانون اساسي تاچه حداختيارداردتغييرات ايجاد بكند درساختارهاي حكومتي ودرنوع تعامل حكومت بامردم، آيامي‌تواندهمه‌ي چيزهاراتغيير دهد، ياتغييراتي كه دراختياررئيس جمهورهست يك چارچوب ومحدوده‌ي مشخصي دارد؟

دكترتاجيك: بي ترديدوظايف يك رئيس جمهوردردنياودرقانون ماهم يك وظايف محدود ومشخصي است. چارچوب وظايف يك رئيس جمهوردرسطح حاكميت نيست. درسطح حكومت است. حاكميت فراترازحكومت است وفراترازاختيارات رئيس جمهور است. حكومت درون حاكميت معني پيدا مي كند. هويت، مشروعيت ومقبوليت خودراازآن مي گيرد. حاكميت فراسوي حكومت است.

تمام تلاش قدرت هاي خارجي واپوزيسيون براندازخارجي درحوادث پس ازانتخابات براين اساس صورت گرفت تاحريم حرمت هاي جامع رابشکنندوخطوط قرمزجامعه رايکي پس ازديگري بي رنگ کنند.

سوال:آقاي دكترشمادرصحبتهايتان چند باربه نقش اپوزيسيون براندازخارجي وسرويس‌هاي خارجي بيگانه درحوادث پس ازانتخابات اشاره كرديد، جنابعالي علاوه براينكه يك استاد دانشگاه هستيدوجايگاه آكادميك وعلمي داريد،درفرايند‌هاي منتهي به انتخابات وحوادث پس ازآن هم به عنوان يك ناظرحضورداشتيدوازنزديك جريانات راملاحظه كرديد، مصداقي براي بينندگان ما بگوييدكه اينهاچطورمي‌توانند دخالت داشته باشند، واقعيت امرچيست؟ گاهي ممكن است براي عده‌اي اين تصوربه وجودبيايدكه ماهرمسئله‌ي رابخواهيم به يك عامل خارجي نسبت بدهيم. چقدر اينهاواقعي هستندوچقدردرحوادث نقش داشتندودخالت داشتند؟

دكترتاجيك: بي ترديدتجربه 100سال گذشته مانشان مي دهد که درهرواقعه‌اي که درجامعه مااتفاق افتاده نقش خارجيها درآن برجسته بوده است.هيچ ترديدي نمي‌‌شودداشت.اصلاً توهم توطئه نيست.نبايد اينرا ازذهن بيرون كرد.نبايد تجربه‌اي كه مابه طورملموس درطول يكصد سال گذشته داشتيم فراموش كنيم به راحتي.

امامن مي‌خواهم دراينجامسئله‌اي رابگويم. علت تافت وبافت فرهنگي وديني جامعه ما، هم کشورهاي خارجي، كشورهاي خصم وهم اپوزيسيون خارج ازکشوربه نيکي مي دانستند که نمي تواند ايجاد کننده موج درکشورماباشد امامي تواند ازموج هايي که درجامعه ماحادث مي شود استفاده کند. ترديد نداشته باشيدكه اگركشورهاي خصم واپوزيسيون خارج ازكشورمي ‌توانست موج ايجادبكند درطول اين 30 سال مي‌كرد.

سوال: كه يعني دخالت خارجي همواره به يك بسترداخلي احتياج دارد؟

دكترتاجيك: بايديک موج ايجاد شودتا آنها بتوانند موج سواري کنند،بنابراين شکار لحظه‌ها مي کنند ومنتظرمي‌مانند تاحادثه‌اي درجامعه ما اتفاق بيفتد،موجي صورت بگيردتا آنهابتوانند آن موج را مصادره کنند.البته اين معنايش اين نيست كه آنهابسترسازي نمي‌كنند،معنايش اين نيست كه آنهاهزينه خرج نمي‌كنند،مامي‌بينيم كه چه هزينه‌هايي را اختصاص مي‌دهند براي اينكه جامعه مارامتلاطم بكنند.چه بودجه‌اي اختصاص داده مي‌شود آنهم به صورت رسمي تا بتوانندجامعه مارامتلاطم بكنند.بسترهارافراهم مي‌كننداما ازاين استعدادوامكان برخوردار نيستند تابتواننددرچنين جامعه‌اي ايجاد موج كنند.

هجمه تبليغاتي ورسانه‌اي بيگانگان درباره‌ي انتخابات ايران رابي نظير بود. حدود130 شبكه تاجاييكه من اطلاع دارم روي ايران فعال است.درطول تاريخ تقريباًبي نظيراست.صدها سايت ووبلاگ روي فضاي مجازي روي ايران كارمي‌كند.اين حجم هجمه‌ي تبليغاتي و رسانه‌اي كه درمورد موضوع انتخابات ماايجادشدبه نظرمن بي نظیر بود.تمام رسانه هاي استکباري وصهيونيستي درونمايه اصلي خودرابه ايران اختصاص دادند وبه تعبير«مک لوهان» که مي گويد اين محتواي پيام نيست که مهم است، شکل پيام مهم است، آنهاباشکل پيام، محتواي ناحق خودشان رابه خوردافکارعمومي دادند.

ازهيچ چيزي نگذشتند، همه‌ي لحظات رابه شكلي آفريدندوشكاركردندودرسراسرجهان به دفعات پخش كردند. اين بينظير است. تمام تلاش خودشان راكردندكه جامه واقعيت وحقيقت برتن آن دوتوهم كنند، چون آنهامي‌دانستند سكوي پرش خيلي خوبي است. اگرتوهم پيروزي وتوهم تقلب رسوب كند دراعماق جان ودل مردم وباورش كنند، آنوقت نگاه‌ها، زبانهاو گوشهايشان تيزمي‌شودوآنهامي‌تواننددريك فضاي تيزبهره ‌برداري خاص خودشان رابكنند.

بنابراين همه‌ي تلاش خودراکردندکه انتخابات راتبديل به اغتشاشات کنند وامرطبيعي دريک جامعه رابه فضاي بحراني سرشارازاغتشاشات وفضاي کاملاًغيرمدني تبديل کنند. يعني تلاش كردن ازسطح انتخابات فراتربروند.انتخابات يك سكوي پرش بود وتمام تلاششان را كردند كه دراين مسيري كه بازكرده‌اند حريم‌هاوحرمت‌هاي جامعه رايكي پس ازديگري در نوردند،خطوط قرمزاين جامعه رايكي پس ازديگري تبديل به خطوط نارنجي وزردوسفيد كنند.بيرنگ و رو بكنند. تمام تلاششان برهمين اساس صورت گرفت وديديم كه به چه شكل ازفضاي انتخابات خارج شدند به حريم وحرمت‌هاي اين مردم هم هيچ ترحمي نكردند.

رسانه هاي خارجي وقدرتهاتمام تلاش خودراکردندتا اين موج رابه شکلي مصادره کنند که رهبري آن ازداخل به خارج منتقل شودوديگر، افرادي كه شروع كردند، نباشند كه ادامه بدهند يا ندهند، اراده آنهادرحاشيه قراربگيردوصداي آنهاديگرشنيده نشودوصداي ديگري در اين فضا پژواك داشته باشدوبراساس آن بتوانندشعارهاراتغييردهند، جهت گيري هاراعوض کنند وازتقابل دورقيب انتخاباتي فضاراخارج بكنندوبه تقابل بانظام بکشانند وتمام تلاششان برهمين بود وبه نظرمن با تمام توان واردفضا شدندوتمام رسانه‌ها حتي رسانه‌هاي عربي (غربي كه هيچ)هم وارد اين فضا شدندوتلاش كردند ازاين آشفته بازاربه نفع خودشان بهره‌برداري تبليغاتي بكنند.

سوال: آيا اين آفاتي كه شمابرشمرديد درتحليل حوادث پس ازانتخابات درباره جريان اصلاحات هم صادق مي‌دانيد واصولاً ارزيابي شما ازجريان اصلاحات درروندحوادث پس ازانتخابات چيست؟

دكترتاجيك: اجازه بدهيد قبل ازاينكه به اين سوال پاسخ بدهم، ارزيابي خودم ازحوادث پس از انتخابات هم توضيح بدهم كه اين بحث راتكميل كنم، ازنظرمن ادامه جريانات پس ازانتخابات نه توجيه ديني وشرعي داشت،نه توجيه قانوني داشت،نه توجيه عقلي داشت،نه توجيه مدني داشت ونه توجهي مردمي داشت.

توجيه ديني وشرعي نداشت براي اين كه دريک نظام ولايي فصل الخطاب ولايت امراست بنابراين وقتي ايشان سخن مي گويند،بايدكات كردبايدتمام کردوبازتوجيه ديني وشرعي نداشت براي اين كه درهيچ کجاي قرآن، احاديث، روايات، سيره وسنت تجويزي براين گونه حرکات نمي بينيم.خلافش راميبينيم. توجيه قانوني نداشت بازبه اين علت كه درقانون اساسي مافصل الخطاب بازولايت است ودوم اينکه هيچ قانوني ازجمله قانون ما اجازه نمي دهد که براي تحقق خواست خود فراسوي قانون عمل کنيدچراکه راهکاروسازوکارقانوني مشخص است وبايد ازهمان مسير دنبال کردوبه نتيجه رسيد.

توجيه عقلي نداشت براي اينكه هيچ عقل سليمي نمي‌گويد كه درمسيري گام برداركه بي فرجام است. درمسيري گام برداركه درهرگوشه آن «ديووددي» خفته است. دشمني كمين كرده است، سيخ وميخي وجوددارد. پرهزينه است. هيچ عقل سليمي اين راتجويزنمي‌كند. هيچ عقل سليمي نمي‌گويد درمسيري گام برداركه خلاف منافع ملي است چراکه منافع ملي برمنافع فردي، گروهي و حزبي ارجح است.

امام بزرگوارپايه گذارنظامي بودند که ستون خيمه آن ازجنس دين واعتقادات وارزش هاي ديني بودند، حيثيت وهويت اين نظام ديني بوده وبه علت تکيه برهمين مولفه قدرت، به تعبيرحضرت امام (ره) تبديل به قطب سوم قدرت جهاني شد.نه باتكيه برمؤلفه قدرت اقتصادي، نظامي، علمي و غيره باتكيه برمؤلفه قدرت ارزشي اعتقادي و ديني است، چنين نظامي که يک نظام ديني است مترادف بايک نظام مردمي، ارزشي، اخلاقي است. مترادف با اين است كه مي توان به درستي و راستي وکردارورفتارحاکمان ونخبگان ونهادهاي آن اطمينان کرد. به اين كه حقوق مردم دراين جامعه حفظ مي‌شود،مي‌توان اطمينان كرد.اگر اينهارازيرسوال ببيریم منافع ملي رازيرسوال برده‌ايم.

مدني نيست چون مدني بودن صرفا درپرتوقانون معني پيدامي کند وهيچ گاه نمي توان مدني بودن رافراسوي قانون تعريف کردودوم اين که مدني بودن با خشونت،تخريب اموال عمومي سازگاري ندارد.چگونه مي‌شود ازمدني بودن صحبت كرد،هم خشونت ورزيد هم تخريب اموال عمومي كرد. و نهايتامردمي نيست براي اين كه اكثريت مردم به كس ديگري راي دادند، انتخابشان كس ديگري بوده است. ودوم اين كه درچنين شرايطي وچنين اغتشاشاتي آن قشري كه بيش ازهمه لطمه مي‌بيند مردم كوچه وخيابان هستند.

بنابراين ازهرمنظري که نگاه کنيد ادامه اين قضيه توجيهي نداشت وبه صلاح مملکت نبود به اين شکل مسيرراهموار کنيم، براي اينکه جرياناتي درجامعه اتفاق بيفتد که ادامه آن راهم نتوان کنترل کردواشخاص ديگري برروي اين موج سوارشوند وبه هدايت آن بپردازند.

سوال: ارزيابي شما ازجريان اصلاحات ونقش آن درروندحوادث پس ازانتخابات چيست؟

دكترتاجيك: جريان اصلاحات يك طيف وسيع است. يك طيف چهل تكه است، رنگارنگ است، از گروه‌هاي بسيارتندروراديکال تامحافظه کار، افراد سنتي، افرادمدرن، روشنفکران نسبتاًسکولار تاروشنفکران ديني وتاكساني كه دنباله روجامعه ديني تا کساني که به دنبال يک جامعه غربي هستند،درآن قرار دارند.

بنابراين اگربخواهم منصفانه راجع به جريان اصلاحات صحبت كنم وازافراط وتفريط خودداري كنم نقدم رابايد به دودسته تقسيم كنم. يك دسته ازنقدهاي من شامل كليت جريان اصلاحات مي‌شود و يك دسته ديگرشامل جريانات تندروجريان اصلاحات مي‌شود. ازنظرکليت جريان اصلاحات بايد گفت که اين جريان آغازي بوددرميان آغازهاي متعددي که مادرطول 100 سال تجربه کرديم و درواقع ازنوع آغازهاي بي فرجام که هنوزمتولد نشدند، مرگ آنهافرارسيده ونتوانستندادامه پيدا كنندوتاثيرات عميق وگسترده‌اي رادرجامعه برجابگذارند.

ازاين جهت من معتقدم شايدبرخي ازدوستان معتقد نباشند،كه جريان اصلاحات 76 يک روايت و حکايت تاريخي نبود،پروسه نبودپروژه‌اي بود که ريشه دراعماق تاريخ نداشت، درطول 100 سال گذشته هرکجاکه نشاني ازيک حرکت اصلاحي مي بينيم يک عده منورالفکرفرنگي مآب درپس آن قرارگرفته‌اندکه منظورشان ازاصلاحات، سکولار، غربي ومدرن کردن جامعه است که تداوم پيدانمي‌کندچون بامذاق فرهنگي ومعرفتي جامعه ماهمخواني ندارد.پس يك ريشه تاريخي ندارد.

برخلاف جريان انقلاب وحرکت امام بزرگواركردند.امام اززماني شروع كردند كه به تعبير خودشان نه كشوري داشتندونه لشگري،دركتاب ولايت فقيهشان همين تعبيررادارند،آن زمان كه درتبعيد بودند. ازهمان زمان طلبه‌هارافرامي‌خوانند به كارتبليغي جدي، پيگيرومستمر. به كارتعليماتي جدي وعميق. به كارهمفكرسازي. به كاري كه بتواند فضاي اسلام را ازآن ابهاماتي كه استعماريكصد سال تلاش كرده است كه چهره اسلام رامخدوش بكند، بتواند آن فضارابزدايدونهايتاًبراساس اين حركتها يک جريان عظيم وريشه داراجتماعي، فکري و سياسي راپايه گذاري بكنند، كه اين منجربشود به يك انقلاب ديني درعصرمدرن ودرعصر سكولاريسم، اما اين فقدان ريشه تاريخي يك سري مشكلات ديگروآفات ديگري رادامنگير جريان اصلاحات كرد.

يکي ازاين آفات جدي فقدان هدف مشترک است. يعني درجريان اصلاحات ما با اهداف بسيارمتعدد ومتنوع مواجه مي شويم.برخي ازگروه هاي اصلاح طلب به دنبال تحقق جامعه مدني هستند، برخي هدف خودراتحقق دموکراسي درکشور مي دانند، گروه هاي ديگر دموکراسي منطبق بادين رامطرح مي کنندوبرخي دين منطبق بادموکراسي را، بعضي هدف خودرانوعي غربي شدن جامعه وبرخي سکولارشدن جامعه وبرخي به دنبال يک جامعه ديني بانوعي قرائت خاص هستند.

پس مي‌بينيدكه به تعبيرمولانا حتي درهدف هم طيف اصلاحات جمعيت نشدند وگروه‌هاي مختلف به علت تکثرهدفي که دنبال مي کردند نتوانستند تبديل به يک جمعيت شوند ودرهمين جاهم شايد برخي اصلاح طلبان ازهدفي که امام دنبال مي کرد،فاصله هم گرفتند. يعني امام (ره)فرموده بود كه جمهوري اسلامي نه يك كلمه بيشترنه يك كلمه كمتر، كفايت مي‌كرد براي هدف، اين همه واژه‌هاي نامأنوس به نظرمن ايجاد مشكل مي‌كرد.

دومين مشكلي كه اتفاق افتاددراثراين فقدان ريشه تاريخي عدم انسجام و وحدت در ميان اصلاح طلبان بود که عواملي نظيرفقدان ايدئولوژي، فقدان رهبري مشترک وفقدان راهبردمشترک بود.

درباره فقدان ايدئولوژي درميان اصلاح طلبان بايدبگويم بسياري ازاين افراد به تاثيرازبرخي جريانات روشنفکري درجامعه به اين نتيجه رسيدندکه ايدئولوژي، يک دستگاه تماميت طلب، جهانشمول، خودي دگر ساز، تقليل گراوجوهرگرا است که مانع تحرک فکري وپلوراليزم معرفتي مي شود، پس بايد نوعي ايدئولوژي زدايي کردوبايدخودرا ازچنبره تنگ وباريك ايدئولوژي رها ساخت. اصلاًعصرما، عصرپايان ايدئولوژي‌هاست. مابايد بتوانيم به تنوع و تکثرفکري برسيم، درحاليکه ايدئولوژي ها اين اجازه را نمي دهند. ايدئولوژي اجازه صراط‌هاي مستقيم را نمي‌دهد.ايدئولوژي‌هاحامل صراط هستند نه صراط‌ها.پس بنابراين عده‌ي زيادي اساساً يك رويكرد منفي به ايدئولوژي پيدا مي‌كنند. يك تمايل به ايدئولوژي زدايي، خودراازچنبره ايدئولوژي رهانيدن، آزاد انديش شدن، دموكراسي با ايدئولوژي همخواني ندارد، كدام يك بايد به نفع ديگري كناربكشد؟ آن ايدئولوژي است.

براساس همين ايدئولوژي زدايي،به نظرمن برخي ازاصلاح طلبان دچارآفت ديگري به نام جدايي دين ازسياست شدند،يعني برنتابيدند، ديني باشدکه باسياست ممزوج باشد،چون توليد ايدئولوژي مي کندودراين نقطه اين عده ازاصلاح طلبان دوباره ازآموزه هاي امام (ره) جدا شدند. چون امام سياست راعين ديانت مي‌دانست وديانت راعين سياست.اين عده ازاصلاح طلبان به نظرمن غافل ازآن بودند كه با امتزاج دين وسياست وبراساس يك نوع ايدئولوژي كه توليد ايثارمي‌كردتوليد هويت مي‌‌كرد، توليد فداكاري مي‌كرد، توليد عصبيت مي‌كرد، انقلاب پيروزشد وتداوم پيداكردو اگرايدئولوژي زدايي شود، ماهمه‌ي اين موارد راازدست مي‌دهيم.ولي متاسفانه اين حادث شد.

افزون برفقدان ايدئولوژي ما با فقدان رهبري هم مواجه هستيم، برخلاف جريان امام (ره) که ايشان دريک پروسه طولاني مدت تاريخي دراعماق دل وجان وروح مردم به عنوان يک رهبرنشست، رهبري جنبش اصلاحات به نظرمن توسط يك غسل تعميد ريشه وگذشته تاريخي نداردودرشرايطي خاص ايجادمي‌شود.

ونهايتاً فقدان راهبرد واحد درميان اصلاح طلبان است، اكثر اصلاح طلبان درراهبرد، هم جمعيت نشدندوباهم وحدتي نداشتند، عده اي به دنبال تثبيت قانون بودند وعده‌اي به دنبال تغييرآن، عده اي به دنبال عبورازآقاي خاتمي بودندوعده‌اي به دنبال توقف درآقاي خاتمي بودند. عده‌اي بازبه دنبال اين بودندكه يك استراتژي دموكراتيك غربي رادرجامعه راه بيندازندوعده‌اي ازدرون دينشان به مسائل نگاه مي‌كردند؛ به هرحال يكي دردستگاه ماهور مي‌نواخت، يكي درشوريكي درپنجگاه وسه گاه وچهارگاه يكي هم بداهه نوازي مي‌كرد، بعضي هاهم پاپ مي‌نواختند، يعني درهفت دستگاه بعضي‌هامي‌نواختندكه اين مشکلات جدي ايجاد کرد.

يك عامل قضيه اين بودكه به نظرمن بسياري ازاصلاح طلبان يك نگاه برون ديني به دين داشتند، نه درون ديني، برخلاف حضرت امام(ره)؛ به تعبير«زبيدا»حضرت امام حرف قشنگي ميزند، مي‌گويدكه امام به گونه‌اي مينوشت وبه گونه‌اي فكرمي‌كردومي‌انديشيد كه پنداري غرب وجود ندارد. نه اين كه امام كتب غربي رامطالعه نمي‌كرد نه اين كه امام با فلسفه غرب آشنا نبود، نه اين كه امام پرهيزمي‌كرد ازاينكه بامعرفت غرب آشنا شود. بلكه امام معتقد بودكه مكتبي كه نزد اوست ازآنچنان غنايي برخوداراست كه اگربچوشانيدش براي هرنسلي وهرعصري صحبتي براي گفتن دارد. احتياجي به كاتاليزوربيروني ندارد ازدرون اينرابچوشانيدباتوسخن خواهد گفت.نيازهايت رابرطرف مي‌كند.امام (ره)يك نگاه درون ديني به قضيه داشت.ولي بسياري ازاصلاح طلبان متاسفانه نگاه برون ديني به قضيه داشتندوبه همين دليل به تعبيري كه «فرانتيس فانون» به كار مي‌بردخيلي ها تبديل به ادامه صداي غربي‌ها شدندويابه تعبير«ژوليوس نايرره» روشنفكران جهان سوم هروقت مشكلي درجامعه‌شان بروزمي‌كندتلاش مي‌كنند ازبراي كتاب ديگران مشكل جامعه خودراحل كنند. به كتاب‌هاي خودشان وبه آن چيزي كه نزدخودشان هست رجوع نمي‌كنند.اين هم يك مسئله‌اي بودكه بسياري ازاصلاح طلبان دچارش بودن ومشكل داشتند.

اما اگربخواهم به نظرخودم اصلي ترين مشكل فضاي اصلاح طلبي رابيان بكنم، فقدان يك رهيافت وگفتمان منسجم وتعريف شده است. گفتمان اصلاح طلبان هم متاسفانه يك گفتمان چهل تكه است. پيوندي وغرس شده است هويت هلوانجيري دارد. يك هويت ترکيبي دارد.يك كشكول است كه همه چيزمي‌توان درآن پيداكردکه درون آن ازواژگان سنتي تاواژگان ديني، غربي وسوسياليستي … رامي توان پيداكردوبراي همين است که دربافت وتافت اين گفتمان، هم جامعه مدني رامي‌بينيدهم جامعه النبي،هم تکثرووحدت، سنت ومدرنيته، انقلاب واصلاح، هم خودي وهم غيرخودي،ديانت وسياست، تثبيت قانون وتغييرآن، راديکاليزم ومحافظه کاري ونخبه گرايي ومردم گرايي رادرکنارهم مي بينيم که فضايي مغشوشي وجود دارد.

حتي مي‌توانم بگويم كه برسرواژه اصلاحات هم هنوزيكي وحدتي ايجاد نشده است كه وقتي مابحث مي‌كنيم،ازمفهوم اصلاحات چه چيزي رامراعات مي‌كنيم،مدلول مفهوم اصلاحت چيست؟مصداقش واقعاچيست؟ آيامابرمصداق ومدلول اصلاحات توافق داريم همه براين امر؛ يانه خود مفهوم اصلاحات هم دچارتشتت وشقاق وفراق است،دچاريك نوع سرگشتگي مفهومي وگمگشتگي مفهومي است وايجاد وحدت نمي كند وبه نظرمن اين هم يكي از مشكلات ديگر است. فقدان يک فرهنگ سياسي غني اصلاحي راهم مي توان به عنوان يکي ازمشکلات جريان اصلاح طلبي برشمردکه مي توان فقدان تجربه کارتشکيلاتي راهم به آن اضافه کرد.جبهه اي که تشکيل مي شود، چهل تکه است که اجزاي مختلفي داردونه به يک حزب شباهت داردونه به يک تشکل منسجم که بتوان درباره آن سخن گفت واين فقدان فرهنگ سياسي موجب شدکه جريان اصلاحات درفضاي اصلي خودبيشترگرايش به نخبگان پيداکندتامردم ودچارنوعي توهم دهه 60 و70 مارکسيستها شدکه بحث پوپوليزم را مطرح مي کردند واين طيف براي رهايي ازپوپوليزم بصورت روز افزوني به نخبه گرايي گرايش پيدا کردندومردم رافراموش كردندوهفت دهک پايين جامعه ما تقريبا فراموش شد.درانتخابات هم همين اتفاق افتاد.

به نظر من جريان اصلي اصلاح طلبي زبان و بيان ارتباط با توده هاي مردم را نداشت و زباني نخبه گرا داشت که تنها آنان با اين زبان رابطه برقرار مي کردند و براي همين فرض کردند که اگر اين سه دهک را داشته باشند پيروز هستند، بنابراين فراموش کردند که هفت دهک پايين به شكل ديگري فکر مي کنند، گرايشات و تمايلات آنان چيز ديگري است. مشغله‌ها و دلمشغولي‌هايشان چيزهاي ديگري است و اين دغدغه‌ها خيلي با اينها همخواني ندارد، وبيشتردريك فضاي تجريدي شبهه روشنفكري بسياري ازآنها به سر بردند. دريك عالم انتزاعي كمتر به عالم انضمامي پا گذاشتند، تا از نزديك با اقشار مختلف جامعه آشنا شوندو گرايشات آنهارالمس كنندوبدانندباآنهاچگونه رابطه برقراركنندواگرپشتيباني آنهارا مي‌خواهند بايدبدانندكه ازچه راهي وارد شوند.تقريباً مردم وهفت دهك پايين درحاشيه قرار گرفتند.

به نظرمن بسياري ازتندروهاي اصلاح طلب، هويت نقيضي داشتندوخودرادرردديگران تعريف مي‌کردند، مادوفرصت چهارساله داشتيم که بارأي بالاي آقاي خاتمي واردميدان شديم واصلاح طلبان بايدازاين فرصت استفاده مي کردندوبولدوزرواروراه خودراهموارمي کردند و ازخودکارآمدي نشان مي دادند، نه اين که منتظرباشندببينندچه كسي كجاسخنراني مي‌كند، چه كسي دركدام روزنامه مقاله مي‌نويسد،همه دغدغه‌هاودلمشغولي‌ها اين باشدكه چطور جواب بدهندوچگونه مقابله کنند. اين هويت نقيضي مانع ازاين شدکه آنهامسيررابه سوي آينده هموارکنند تا بازمردم به اينها اقبال نشان دهند، چگونه مي‌شود كه پس ازهشت سال دفعتاً اين درصد ازمردم ريزش مي‌كنند وديگربه اين جريان اقبال نشان نمي‌دهند؟همش كه نمي‌توان گفت ديگران!بايد يك مقداربه خودبرگشت.

شايدمشكل خودماهستيم؟ بايد ببينيم كجا اشتباه شده است؟ كجاكجراهه رفتيم؟كجافاصله گرفتيم از مردم؟ بنابراين،اينهم يكي ازمشكلات اصلاح طلبان است والبته همانطوركه گفتم اصلاحات رامن يك طيف ميدانم وگروه‌هاي معتدل وگروه‌هاي ديني دراصلاحات وجود دارندوگروه‌هايي كه دلشان براي جامعه مي‌تپد وملي وبومي فكرمي‌كنند وخطاب من هم دراين بحث به آنها نبوده است.

سوال: برخي حوادث پس ازانتخابات رياست جمهوري 88 رابه نوعي كودتاي مخملي يا كودتاي رنگي تشبيه كردند، آيا امكان تحقق چنين كودتاهايي كه دركشورهاي اروپاي شرقي وآسياي ميانه سابقه دارد، دركشورماوجوددارد؟

دكترتاجيك: نبايدترديدکردکه قدرت‌هاي بزرگ وحتي اپوزيسيون خارج کشوردرسوداي ايجادچنين انقلابي درکشورهستند. اپوزيسيون خارج کشوروحتي موسسات استراتژيک غربي ازمدت ها قبل به اين نتيجه رسيدندکه براي اسقاط نظام انقلابي وديني، بايدازهمان استراتژي هايي استفاده کردکه خودانقلاب به مامعرفي مي‌کند، يعني ازاستراتژي‌هاي خودانقلاب عليه انقلاب استفاده بكند. مدت‌ها است که اين دگرديسي راايجاد کردندکه بتوانند ازاستراتژي هاي انقلاب عليه انقلاب استفاده کنند.

مي‌دانيم كه انقلاب ماباتكيه برميكروفيزيك قدرت پيروزشد نه مايكروفيزيك قدرت. انقلاب باتکيه برقدرت هاي خرد، رسانه هاي کوچک، شبنامه‌هاونوارهادرمقابل رسانه‌هاي بزرگ وميکروپالتيک درمقابل ماکروپالتيک پيروزشد وتمام ريزبدنه‌هاي جامع تجميع وتبديل به يدواحده شدند.اينكه قدرت‌هاي بزرگ واپوزيسيون ماچنيني سودايي رادرسرمي‌پرورانددرآن شكي نيست. امابه عقيده من جامعه ماهرگزچنين استعدادي مانندکشورهاي اروپاي شرقي وآسياي ميانه ندارد، به دليل اينکه درآستانه انقلاب هاي رنگي درچنين جوامعي،ما يک نوع ايدئولوژي زدگي مفرط راشاهدهستيم، ماركسيزم «ارتدكسي»، ماركسيزم راست كيش ازمدت‌ها پيش مرده بودنه توليد نشاط مي‌كردنه توليد ايمان مي‌كرد،نه توليد ايمان مي‌كرد،نه توليدعصبيت مي‌كردنه توليد اميد مي‌كردونه توليدحس فداكاري مي‌كردوايثار.كاملاًمرده بود،خودش شده بود دردبي درمان.

هيئت حاكمه جامعه را تبديل كرد به يك قفس آهنين،مردم براي فرارازاين قفس آهنين به دنبال مفري مي‌گشتند براي فرارازاين ايدئولوژي تماميت خواهي كه هيچ روزنه‌اي براي انسانها باقي نمي‌گذاشت، تمام زواياي زندگي آنهارادربرگرفته بود.به تعبير«جورج اورول» به مثابه يك ناظربزرگ عمل مي‌كرد،چشمش همه جاحضورداشت ومردم رادرچنبره‌ي خودش حفظ كرده بود.امادرجامعه ما آمارهاي معتبرمي گويدکه بالغ بر90 درصدمردم ما ايمان جدي به خدا دارند، به آماري كه در سال 1353 درزمان شاه گرفته شده است وهم در آماري كه درسالهاي 79 و82 نگاه بكنيد، حتي زمان شاه كه جريان سكولاركردن وغربي كردن جامعه به شدت پيش مي‌رفت،آمارسال 53 مي‌گويدكه بالاي 80 درصدمردم ما اعلام كرده‌اندكه ماگرايش‌هاي ديني داريم وآمارسالهاي 79 و 82 هم بازنشان مي‌دهدكه بالاي 80 درصدمردم ماكاملاًمعتقدبه دين هستندودين راموجب نشاط، سلامت وراستي ودرستي ومشي زندگي مي دانند.

آمارديگري درجامعه مانشان مي دهدکه اکثرمردم دين را برترين نظام معنايي، هنجاري و ارزشي خودشان مي دانندوبا تمام روح وروانشان به آن اعتقاددارند.يعني دين دراعماق روح وروان مردم رسوب کرده وجزئي ازهستي آنهاست.آمارجالب ديگري درجامعه ما نشان مي دهدکه هرموقع عده اي تلاش کردند که سکولاريزم را تقويت کنند،عصبيت‌هاي ديني تقويت شده وگرايش به آن بيشتروعميق تر شده است وهمين آمارنشان مي دهدکه هرزمان هجمه‌اي حتي خارجي به جامعه صورت گرفته،عصبيت ها و ارزش‌هاي ديني، بومي وملي تقويت شده است.بنابراين هرنوع حرکتي درجهت نوعي اسقاط نظم و نظام موجود چه به صورت نرم و چه به صورت سخت،جز تقويت عصبيت هاي ديني و ملي چيز ديگري اضافه نمي کند.مؤسسه «رند» آمريكا تحقيقي كرده است در همين زمينه در اين تحقيق مي‌گويد كه ماهر موقع هجمه‌ي بيروني به جامعه ايران كرديم شقاق آنها تبديل به وفاق شده است.چپ وراست آنهاقاطي هم شده‌اند.بنابراين قدرت‌هاي غربي اين مسايل را تجربه کرده ومي دانند که در جامعه ماچنين چيزي ممکن نيست وحادث نمي شود.

مشکل بعدي در آستانه انقلاب هاي رنگي در جوامعي که آن را تجربه کرده اند، وجود نوعي شقاق درميان حاکميت وحکومت بوده به اين معني که خودي عليه خودي درون حاکميت صف کشيده است وکساني که نخبگان اصلي جامعه ومتولي حکومت هستنددرمقابل هم ايستاده اند.

بسياري ازاين اتفاقات دراثرآموزشهاي موسسات غربي که درون اين کشورها به نام موسسات صلح، آزادي، دموکراسي و … ايجاد شده بود، رخ مي دهد چرا که موسسات ياد شده تاثيرفکري، آموزشي وتعليماتي خود را برعده اي گذاشته وآنهارا به تعبيرخود، تبديل کرده بودند به پرندگان گردن چرخان که درموقع احساس خطرومواقع خاص زبان وبيان آنها 180درجه مي چرخدولسان غرب درکشورشان مي شوند اماچنين شقاقي هيچگاه ميان نخبگان رسمي درکشورما ايجاد نشده است.

علاوه برآن، درفضاي قانوني وسازوکارهاي حکومتي وحاکميتي ماانديشه اي شده که جلوي چنين شقاق هايي را بگيرد که از جمله آن مي توان به اصل مترقي ولايت فقيه اشاره کرد که فصل الخطاب درهمه امورهستندواجازه نفوذچنين مسايلي رابه درون حاکميت وحکومت نمي دهند.

مساله ديگرانديشه والاي حضرت امام(ره) است که مجمع تشخيص مصلحت رادرنظر گرفتندکه بسياري ازاختلافاتي که درنهادهاي مختلف ايجادمي شود به اين شورابرده مي شود، مورد حل وفصل قرارمي گيرد واجازه نمي دهد که ميان نهادها اختلافي ايجاد شود.

ازمواردديگري که درآستانه انقلاب هاي رنگي در اين جوامع وجود داشت، فعال بودن سفارت آمريکادراين کشورهاوديگر موسسات غربي است که به نام نهادهاي مختلف مدني و تحقيقاتي که اقدام به تعليم و آموزش دانشجويان وگروه هاي مختلف جوان مي کردند و بسيارهم موثر بودند.

ديگرپديده اي که درآستانه انقلاب هاي رنگي دراين کشورهامي شودنام برد، سيطره سنگين روسيه براين کشورها است ومردم اين کشورهادچاريک نوع روان پريشي شده اند وبه دنبال مفري هستند تا ازاين فضا آزاد شوند براي همين به غرب وفرهنگ وحضور آن خوش آمد مي گويند براي فرارازسيطره اي که قوميت، باور، حکومت وفرهنگ آنان را براي ساليان سال تحقيرکرده است.

اماچنين فضايي اساسا درکشورماحادث نشده وبايدگفت که هيچ شباهتي هم ميان جامعه ما و جوامعي که درآن انقلاب رنگي حادث شده وجود نداردچراکه جامعه ماداراي يک فرهنگ و تمدن 6 هزارساله است که کمترجامعه اي ازچنين تمدن وفرهنگي غني برخوردارمي باشد.

آماردرکشورما نشان مي دهدکه اکثرمردم ما به مليت وايراني بودن خود افتخارمي کنند و تجربه تاريخي نشان مي دهد که هرزمان موردهجمه خارجي قرارگرفتيم، اين فرهنگ، تمدن ودين ما بوده که روي مهاجم تاثيرگذاشته واوشبيه ما شده است