• September 15, 2012

آیا اکبرگنجی به سرنوشت حسین درخشان دچارخواهدشد؟- بخش چهارم

آیا اکبرگنجی به سرنوشت حسین درخشان دچارخواهدشد؟- بخش چهارم

آیا اکبرگنجی به سرنوشت حسین درخشان دچارخواهدشد؟- بخش چهارم شوالیه پارسی

اکبرگنجی دربخش دیگری ازمطلب خود اپوزیسیون رژیم را متهم کرده است که بااستفاده ازاصل ” دشمن دشمن من دوست من است” بدلیل نفرت ازرژیم ازهرروشی برای سرنگونی رژیم استفاده می کند چه این امرحمایت ازحمله نظامی اسراییل باشد وچه حمایت ازگروههای تجزیه طلب!!
اینکه چه طیفی ازاین اصل تابحال استفاده کرده اند وآیا گروههایی نظیرحزب دموکرات کردستان ایران تجزیه طلب هستند یا معتقد به نوعی حکومت فدراتیو که به خلق های تحت ستم دردرون نظام سیاسی حاکم ایران حق اداره امورخودراداشته باشند به فرصتی دیگروامی گذاریم اما فعلا موضوع مهمتراین است که:
گنجی می گوید چرا جامعه جهانی واپوزیسیون به زعم وی همسو سخنان جنگ طلبانه ناتانیاهو مبنی بر”حمله پیشگیرانه ” رابرعلیه ایران محکوم نمی کند ولی اگررهبران ایران اسرائیل راتهدید نمایند فورا نسبت به آن عکس العمل نشان می دهند؟ یا درجایی دیگرمی گوید چرا اسرائیلی که 300 بمب اتمی دارد وعضو پیمان ان پی تی هم نیست برای دنیا خطرندارد ولی ایرانی که حتی دشمنان وی معترفند هنوزبه بمب اتمی دست پیدا نکرده وعضوان پی تی است وبازرسان بین المللی هم برامورآن نظارت دارند تهدید جهانی وخطرمحسوب می شود؟ درفرازی دیگرمی گوید چطورایرانی که تابحال نه خاک کشوری رااشغال کرده ونه تاکنون به هیچ کشوری حمله کرده است ازسوی اپوزیسیون وجامعه جهانی متهم به حمله به سایرکشورها می شود؟
بنظرنگارنده اگرتنها یک مطلب بدردبخوردراین نوشته گنجی باشد همین سوالات است که بارها وبارها ازسوی رژیم و عوامل آن مطرح وعلیرغم دریافت پاسخ بازهم ازسوی گنجی تکرارشده اند ازآنجاییکه طرح چندباره یک سوال هیچ اشکالی نداشته وتنها نشاندهنده کندذهنی طراح آن است ما باردیگربه این سوالات برحسب وظیفه اخلاقی پاسخ می دهیم. پاسخ به این سوالات بهیچوجه به معنی دفاع ازاسرائیل یا صیهنونیزم جهانی به تعبیرکیهان وشریعتمداری نبوده بلکه ازمنظرحقوق بین الملل وتجربه مدیریت اجرایی باید دیده شود وبس
پاسخ سوال اول اینست که این رژیم ایران است که ازهمان روز22 بهمن 57 بابستن سفارت اسرائیل درایران مدعی شد که موجودیت اسرائیل رابعنوان یک کشورمستقل وعضوجامعه بین الملل نمی شناسد وتمام تلاشهای خود رابرای نابودی آن بکارمی گیرد. رهبری ایران دراین خصوص تاآنجاپیش رفت که حتی جنگ 8 ساله خود باعراق راکه به مرگ ومعلولیت بیش از3 میلیون نفرانجامید باشعار”راه قدس ازکربلا می گذرد” بخش ازاین استراتژی خود برای نابودی اسرائیل خواند درمراحل بعدی تا همین امروزهیچگاه شعارنابودی اسرائیل وتلاش ایران برای حذف آن ازروی نقشه جهان درکلیه مجامع بین المللی وداخلی قطع نشده است که بارها وبارها توسط مقامات ومراجع بین المللی محکوم گردیده است ودرحاشیه قتل کارشناسان اتمی وانفجارمراکزموشکی ایران گفته شده است که آنها درحال کاربروی پروژه هایی بوده اند که نهایتا به نابودی اسرائیل منجرمی گردیده است درمقابل اسرائیل همواره ازمردم وکشورایران حمایت وحساب رهبران ورژیم ایران راازمردم ایران جدا کرده وازهیچ راهی برای کمک به مردم ایران درزمان جنگ ایران وعراق(ماجرای مک فارلین) وبعد ازآن دریغ نکرده است.آغازبه تهدید رژیم ایران به حملات پیشگیرانه به مراکزاتمی ایران وپس ازسالها پند واندرز درچهارچوب دفاع مشروع بوده وباتوجه به اسناد ومدارک موجودهیچ مرجع بین المللی ازنظرحقوقی نمی تواند برعلیه اسرائیل موضع بگیرد.
درخصوص سوال دوم یعنی عدم حساسیت بین المللی نسبت به برخورداری اسرائیل از300 بمب اتمی وبالعکس تمرکز بروی ایران فاقد بمب اتمی باید گفته شود اتفاقا همین مورد اگربا دقت موردبررسی قرارگیرد نشاندهنده سوء رهبری ومدیریت درایران است زیرا اسرائیل ازابتدا با عدم عضویت درپیمان ان پی تی هیچ تعهدی راکه قادربه انجام آن نباشد رانپذیرفته است ودرثانی هیچگاه ازپیشرفتهای اتمی خود ازجمله برخورداری ازبمب اتمی نیزتاکنون صحبتی به میان نیاورده است واین درحالی است که رژیم ایران طی ده سال اخیرهفته ای نیست که ازیک واقعه درخصوص برنامه اتمی خود سخن نگفته باشد اصلا چرا ما ایران رابا کشورپاکستان مقایسه نمی کنیم آیا کشوری که دارای حکومتی شبیه ما بوده وپایگاه افراطی ترین مسلمانان جهان است تاکنون برنامه اتمی خود را با بوق وکرنا کردن به مساله اصلی کشورتبدیل کرده است؟ ما می گوییم اصلا چه اشکالی ندارد ایران بیاید بگوید منهم مثل پاکستان، هند واسرائیل می خواهم بمب اتم داشته باشم ولی چرامدعی صلح آمیزبودن برنامه خود می شود ودرعوض تمام فعالیتهایش رابرای رسیدن به تجهیزبه سلاح اتمی متمرکزکرده است؟! پاکسازی دوسایت لویزان وپارچین، ساخت وبکارگیری راکتورآب سنگین، ایجاد غیرضروری دومرکزغنی سازی مشابه درنطنزوفرودوی قم وادعای دردست داشتن ساخت ده مرکزدیگرکه درگزارش اخیرآژانس به آن اشاره گردید، تولید مازادمصرف اورانیوم غنی شده، جلوگیری ازبازرسی کامل تاسیسات، عدم امضاء الحاقیه کنوانسیون، عدم پاسخ به سوالات وابهامات کارشناسان آژانس، همراه کردن صنایع موشکی با پروژه اتمی که درعرف به معنی تلاش جهت دستیابی به قدرت دفاعی اتمی محسوب می شود ودهها مورد دیگرهمگی تفاوت بین رفتارجامعه جهانی رابا ایران واسرائیل رابه نمایش می گذارد.
ازسوی دیگرآقای گنجی با قراردادن اپوزیسیون به قول خود همسو با جامعه جهانی دربند بند مطلب خود کاملا به این مطلب اعنراف می کند که این اپوزیسیون خود رامقید به حفظ رابطه با جوامع بین المللی می داند درحالیکه اپوزیسیون موهومی ملی وی نه تنها درعرصه بین المللی منزوی بلکه قراراست درآینده ازحمایت مردم ایران برخوردشود؟!
درپاسخ به سوال سوم ایشان یعنی ادعای عدم حمله ایران به سایرکشورواشغال آن ومقایسه با اسرائیل ظاهرا ایشان فراموش کرده است که طی دویست سال گذشته بدلیل دیکتاتوری وفساد نظام های سیاسی ایران نه تنهاحکام کشورتوان تعرض نداشته اند بلکه با هردرگیری مرزی بخشی ازسرزمین های کشورمان هم ازمام وطن جدا گردیده است وبه قول معروف ” خانه نشینی بی بی ازبی چادری بوده است” شما همین الان طی این سه دهه که ایران نه موشک داشته است ونه بمب اتم ببینید چه آتشی درداخل کشور، منطقه ودنیا برای حفظ نظام ورهبران آن به پا کرده است وبا یک عمل ضرب وتقسیم ساده هم می توانید به عمق فاجعه پی ببرید ایران ما چه منافعی درلبنان دارد که تابحال دوبارباعث جنگ خانمانسوردرآن کشوروصرفا بی حاصل میلیاردهادلاربرای بازسازی آثارخرابی های همان جنگها داشته است؟ ملت وکشورایران چه منافعی درسوریه داشته که بزودی باید تاوان کشته شدن بیش ازسی هزارمردم سوریه وتخریب عمده شهرها رابدهد؟ مملکت ما چه منافعی درافغانستان، یمن، سومالی وکشورهای آفریقایی دارد که هرچندیکبارباید شاهد توقیف محموله های سلاح قاچاق ودستگیری نیروهای سپاه قدس درآن کشورها باشیم؟ ایران ما چه منافعی درکشورهای حوزه خلیج فارس دارد که با تحریک وسازماندهی گروههای مشکوک درآن کشورها زمینه بازپس گیری سه جزیره ابوموسی وتنب های بزرگ وکوچک راتوسط دولت امارات متحده عربی فراهم می آورد؟ ظاهراآقای گنجی فراموش کرده اند که درقرن بیست ویکم دیگرنیازی به کشوری گشایی نیست ودهه هاست که این امربه زباله دان تاریخ فرستاده شده است وبجای آن کلونیزم دارد حکومت می کند وحمله به تمامیت ارضی نیزبا تعاریف مصطلح خود درحال دگردیسی به شکل نوین آن درابعاد فضایی وسایبری گردیده است تخلیه کشورهای استبداد زده پس ازسرنگونی دیکتاتورها توسط قوای مهاجم نیزنشاندهنده همین امراست که درعرصه حقوق بین الملل دیگراشغال کشورها جایگاهی ندارد همانطوریکه نقض دائم حقوق بشردریک کشوریک امرداخلی محسوب نمی شود ودرصورت بروزچنین مساله ای علاوه برنهادهای مدنی آن کشوروظیفه جامعه جهانی است که ازتداوم نقض حقوق بشردرکشورموردنظرجلوگیری نماید.