بنده به شهادت نوشته های اخیرم باعنوان ” استکهلمی ها ودموکراسی” در “اینجا” و “ازاتحاد تاکتیکی تا تفرقه استراتژیک” در “اینجا” ازاولین کسانی بودم که نسبت به نحوه گردهمایی فوق انتقاد کردم والبته نه ازموضع دیگران که بهانه هایشان پنهانکاری، چینش مدعوین یا حسادت وبی اعتمادی بلکه چگونگی برگزاری، سوء مدیریت وامکان آلترناتیوسازی کاذب درآن بود که البته خوشبختانه درخصوص مورد آخرباتوضیحات ورفتارعملی مسئولین اصلی برگزارکننده نشست فوق (هرچند با تاخیر) تاحدزیادی رفع ابهام گردید.
جان سخن نوشته نگارنده این بود که چنین ابتکارات مشعشع وانفرادی توسط شخصیتها وگروههای مختلف اپوزیسیون بیش ازسی سال است که بکارگرفته می شود وهیچیک نیزنه تنها به نتیجه نرسیده بلکه بنا به اصل ” دفاع بد نوعی کمک به تهاجم خوب دشمن است ” باعث تقویت رژیم نیزگردیده است ودراین رابطه مصادیقی را نیزذکرکردم که نمونه آن “اعتصاب غذای جلوی سازمان ملل “دولت درتبعید سردارمدحی” ، “کنگره ملی مجتبی واحدی”، “محاکمه خامنه ای رضاپهلوی”، “جنایت علیه بشریت درکشتار67″، و….بود.
درمطلب فوق که نه باهدف تخطئه گردهمایی ها (که همواره مشوق ومدعی آن بدلیل نقش آن بعنوان گام نخست درسازماندهی گروههای مختلف اپوزیسیون بوده ام ) بلکه بانیت اجرای صحیح وباهدف به نتیجه رساندن تلاشها می باشد دراین رابطه تاکید کرده ام که وقتی امکان استفاده ازیک تجربه وسامانه ساده گردهمایی وجود دارد چراباید لقمه را ازپشت سربه دهان بگذاریم که حاشیه چنین جلساتی بیشترازمتن ان شده بطوریکه حتی مدیران سوئدی بنیاداولوف پالمه نیزبخاطرسوء مدیریت ما ایرانیان موردسرزنش وتوبیخ قرارگیرند!!
جدا ازتوضیحات نسبتامثبتی که با دستپاچگی ازسوی کارگردانان ایرانی آن نشست ودراثرفشارهای وارده صورت گرفت اما برخی افراد شرکت کننده نیزباکج سلیقگی مخالفان کیفیت مدیریت آن گردهمایی را به مواردی متهم کردند که بیشترلایق خود آنها بود نظیرعصبانیت ناشی ازعدم دعوت به گردهمایی، همسویی با رژیم یا حسادت کودکانه، انحصارگری درمبارزه با رژیم و…
ظاهرا این دوستان فراموش کرده اند اتفاقا بیشترین اعتراضات وتردیدها نسبت به شرکت درگردهمایی فوق ازسوی کسانی مطرح شد که به اجلاس دعوت شده بودند (نظیرامیرحسین گنج بخش، مهرداددرویش پور، حسن شریعتمداری و…) وحسادت نیززمانی مطرح است که سطح افرادشرکت کننده یا موضوع گردهمایی ازیک اهمیت وبرتری خاص برخورداربوده ونتیجه آن نیزهمراه با موفقیت باشد وگرنه با چهارتا روشنفکردرجه 2 و3 وبرگزاری دوکارگاه آموزشی که بنده ازهمین واشنگتن هم مسخره بودن آنرا اعلام واحمدرافت مدافع اجلاس هم می گوید ” بسیارپایین ترازسطحی بودند که برای ایرانیان کارآیی داشته باشند” ویا دادن سوژه به حسین شریعتمداری وعزت ضرغامی وسایت رجاء نیوزوعماریون که همیشه دروضعیت “آماده باش” برای افشای چنین گاف هایی ازسوی اپوزیسون بسرمی برند چه دستاوردی (بجزاینکه تعداد
ی افراد به خرج یک موسسه خارجی دورهم نشسته وباهم گپ زده ونهایتا نیزیک بیانیه چهارخطی داده اند) داشته است بیانیه ای که براحتی با دهها برابرمحتوای بیشتروامضای 300-200 نفری هم ازطریق راه دورمی توانست منتشرشود حال به قول رفیق مان چه ازسوی “اپوزیسیون همسو” باشد یا ازسوی “اپوزیسیون ملی” !!
نگارنده جدا ازنکات منفی وسوء مدیریت درجریان برگزاری این گردهمایی اتفاقا دستاورد قهری آن را همین دورهم نشستن حداقل 50 ایرانی واحیاء سنت گفتگو(حتی بافرض همفکری نسبی این افراد) باهم می دانم حداقل خاصیت این گردهمایی افشای نقاط ضعف وقوت ایرانی ها دراتحاد وسازماندهی ونیزچاشنی برای رهبران واعضای اصلی اپوزیسیون بوده که به خود بیایند که اگربه فکراستفاده ازامکانات بین المللی برای اموراستراتژیک جنبش مردم ایران نیافتند کسانی دیگرحتی دررده های پایین ترهستند که بااستفاده ازفرصت های پیش آمده توان بهره برداری ازاین تسهیلات رابرای اهداف نه چندان اساسی خود دارند ودیگراینکه جهان منتظرنازوکرشمه های آنان نمی ایستد.
شکستن برخی تابوها نیازبه جسارت دارد واگرعده ای تحت عنوان رعایت مصالح جنبش محافظه کاری یا تکروی گروه خودراتوجیه کنند بزودی با گروههای آلترناتیوی مواجه خواهند شد که فرصت طلبانه خلاء موجود راپرخواهند کرد. بدلیل لزوم حفظ وحدت وجلوگیری ازسوء استفاده رژیم نمی خواهم به افشای تک تک موارد این سهل انگاری ازسوی رهبران وگروههای سیاسی بپردازم ولی نگاهی به رشد قارچ گونه برخی افراد ونیزمعرفی خود بعنوان نماینده افکارعمومی ایرانیان یا گروهها واقشاراجتماعی تاثیرگذاربرجامعه ایرانی شاهدی براین مدعاست.