مروری تحلیلی برمواضع فریبکارانه خامنه ای
خامنه ای دردیداراخیرخود باکارگزاران رژیم مشابه سال قبل همان اراجیف راتکرارکرد که دراین نوشته بخشی ازآنها راموردتجزیه وتحلیل قرارمی دهیم تا به بی پایه واساس بودن آنها پی ببریم ولی یکی ازشاه بیت های سخنرانی وی اشاره به خروج سفرای اتحادیه اروپا ازایران درآخرین ماههای دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی وبدلیل اقدامات گسترده تروریستی ازجمله قتل عام سران حزب دموکرات دررستوران یونانی میکونوس درآلمان بود وی دراین سخنرانی اولا حمایت تلویحی خودراازترورفوق اعلام کرد وثانیا به دوروغ بازگشت سفرای اروپایی راکه بدلیل رخداد دوم خرداد 76 وسیلی که مردم به رهبری درانتخاب خاتمی بجای کاندیدای وی یعنی ناطق نوری زده بودند بخود نسبت داد ومدعی گردید که اروپا ازهمان حسنیه وی سیلی خورده است به جمله وی درزیردقت کنید:
” يك روزى در خطابههاى مسئولينمان مناقب آمريكا ذكر ميشد؛ همان روزها رئيس جمهور وقت آمريكا با سبكسرى تمام، ايران را به عنوان محورشرارت معرفى كرد! يك روزى يكى ازدولتهاى اروپائى نسبت به جمهورى اسلامى اظهارعلاقه وارتباط و اينها ميكرد؛ همان دولت سرقضيهى قهوهخانهى ميكونوس دادگاه تشكيل داد، مسئولين درجهى يك كشور را در آن دادگاه متهم كرد! دولتهاى اروپائى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى كردند؛ اينها كه يادمان نرفته. خواستند سيلى بزنند، البته سيلى سختترى خوردند. ازهمين حسينيه آنچنان سيلىاى خوردند كه بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند!”
گرچه باعنایت به دوبخش جدا ازهم درپاراگراف فوق متوجه می شویم که خامنه ای دارد همزمان سیاست خارجی هردو دولت خاتمی وهاشمی را به چالش می کشد واین درواقع بخشی ازجدال بین کسانی است که برای حفظ خود دراریکه قدرت درجریان است زیرا هاشمی درروزقبل که همزمان با سالگرد بکصدوپنجاهمین جنبش مشروطیت بود گفته بود که پیام مهم آن جنبش ختم حاکمیت فردی بود وی همچنان درهمان سخنرانی تلویحا به خامنه ای گفته است که باید خطا واشتباهات خودرا بپذیرد واین امرنیز شامل تمام اقشاروطبقات جامعه می شود واستثناء ندارد به خصوص کسانی که مسئولیتهای جامعه رابر عهده دارند ولی درهمانجاتصریح کرده بود که نظام به گونه ای رفتارکرده است که انقلابیون منطقه حاضربه اعتراف به الگوپذیری ازایران نیستند.
اما واقعیت امراین است که خامنه ای درخصوص سیلی خوردن غرب ازوی وحسینه اش کاملا دروغ می گوید زیرا اولین موضعگیری برعلیه آلمان ازسوی هاشمی ودرنمازجمعه 22 فروردین 76 بود که خروج دیپلماتهای آلمانی وسپس اروپایی را عملی ناجوانمردانه، ناشی ازفشارصیهونیستها وباپریدن گنجشکی ازدرخت مقایسه کرده بود که هیچ تاثیری برنظام اسلامی وسیاست خارجی وی ندارد ونهایتا نیزبازگشت یازده سفیراروپایی در23 آبان ماه 76 وتنهاپس ازتنفیذ حکم واستقرارکامل خاتمی درکاخ ریاست جمهوری صورت گرفت خاتمی نیزدرپاسخ به اقدام فوق حکم صادره ازسوی آیت الله خمینی درخصوص اعدام سلمان رشدی راباطل اعلام کرد که درنوع خوداقدام کم نظیری به شمارمی آمد.
اما داستان افتضحات خامنه ای به همین یک مورد ختم نمی شود وشامل موارد زیادی می باشد مقایسه دوسخنرانی وی برای مقامات نظام ودانشجویان طی دوسال 90-89 که دقیقا درهمان ایام وباهمان شکل برگزارگر
دیده است نشان می دهد وی یک فرمت مشخصی وتکراری رابرای سخنان خود برگزیده ودرواقع همان رابا بروز کردن به خورد خلق الله وکوتوله هایی می کند که پای منبروی می نشیند وباکمی دقت درمفاد سخنرانی های ایراد شده براحتی می توان دهها تضاد وتناقض واتهام راکشف کرده براساس آن برای وی کیفرخواست صادرنمود
بعنوان مثال درطی دوسخترانی فوق که بالغ بر13 هزارکلمه می باشد کمترین بخش که شاید به یکصد کلمه هم نرسد به معضلات اقتصادی که محورمشکلات جامعه است یعنی بیکاری، تورم وفقدان فرهنگ کاربه شکل زیراختصاص داده شده است.
” درزمينهى اقتصاد فعاليتهاى زيادى شده، باارزش هم هست؛ اما مسئلهى اشتغال حلنشده است، مسئلهى تورم حلنشده است، مسئلهى فرهنگ كارحلنشده است، مسئلهى ساعات مفيد كارحلنشده است. فرهنگ كاربايد دركشوريك جورى باشد كه مردم كارراعبادت بدانند؛ هريك ساعت كارراباشوق بيفزايند درمدت ومقداركارى كه انجام ميدهند. بايد كار كرد. با بيكارى وبىميلى به كاروتنبلى ووادادگى، كشورپيش نخواهد رفت.”
باتوجه به میزان تاثیرپذیری دست اندرکاران ازسخنان سالیانه خامنه ای می توان اینگونه برداشت کرد که هیچ رغبتی از سوی خامنه ای برای طرح وحل مشکلات اصلی جامعه یعنی مسائل اقتصادی وجودندارد واین درحالی است که بیشترین تحرکات بیت رهبری ونهادهای تحت نظارت وی درحوزه افتصاد وانتقال سرمایه های ملی ازشرکتها ومجتمعهای حاکمیتی وبانکهاگرفته تاقراردادهای نفت وگازمتمرکزگردیده است .
یکی دیگرازگافهای بزرگ خامنه ای طرح افزایش جمعیت ایران به سطح 150 میلیون نفراست که درابتدا تصورمی شد از دیدگاههای احمدی نژاد ودرمخالفت باطرح کنترل جمعیت پس ازپایان جنگ ایران –عراق سرچشمه گرفته است ولی با سخنان خامنه ای این امرکامل ثابت گردید که بسیاری ازطرحهای بی پایه واساس فی البداهه اینچنینی ( نظیرانتقال 5 میلیون نفرازتهران، بنگاههای زود بازده، سهام عدالت، مسکن مهر و….) که تاکنون تصورمی شد ازسوی احمدی نژاد ویا اطرافیان منحرفش می باشد درواقع همان ایده های شخص خامنه ای بوده واحمدی نژاد درخصوص طرح این مباحث عمله ای بیش نیوده است خامنه ای دراین خصوص می گوید:
” اين هم جزونقاط درخشان كشوراست جمعيت كشور، هفتاد وپنج ميليون. البته بنده همين جاعرض بكنم؛ من معتقدم كه كشور ما با امكاناتى كه داريم، ميتواند صد وپنجاه ميليون نفرجمعيت داشته باشد. من معتقد به كثرت جمعيتم. هراقدام وتدبيرى كه ميخواهد براى متوقف كردن رشد جمعيت انجام بگيرد، بعد ازصد وپنجاه ميليون انجام بگيرد”
امروزباتوجه به درآمد حدود 600 میلیارددلاری ناشی ازصادرات نفت وگازوفرآورده های آن طی چندسال اخیرو محتاج شدن مردم به لوازم اولیه زندگی که حتی دردوران جنگ تحمیلی بادرآمد 5 میلیارد دلاری سالیانه سابقه نداشته است کمترکسی می داند که هدف خامنه ای تشدید فقرملی وسربازگیری ازمیان پاسداران جهل وسرمایه برای بقای حکومت خویش است واین طرحهاهدفی جزنابودی ملت ایران وطبقه متوسط که ارتش دموکراسی می باشد رانشانه نرفته است.
خامنه ای درحالیکه خودریشه تمام مفاسداخلاقی ، فرهنگی واجتماعی، امنیتی، سیاسی واقتصادی کشورمی باشد وسرانگشتان وی درتمام بحرانها به چشم می خورد باتکرارهمان مباحث باصطلاح اخلاقی سال قبل طلبکارانه ازدیگران می خواهد که درماه مبارک رمضان ازنفس خود مراقبت بیشتری بکنند وی باوقاحت وبیشرمی تمام ازتقوی می گوید واینکه ” عمرسرمایه اصلی هرانسانی است” که نباید تلف شود ولی نمی گوید به چه دلیل هزاران سال عمرهزاران انسان رابدلیل مخالفت سیاسی وعقیده ای باخود درسیاهچالها هدرمی دهد!!
وی ازتفکردرباب مرگ واینکه انسانها روزی مرگ راخواهندچشید باستناد آیه قرآنی ” کل نفس ذائقه الموت” می گوید ولزوم آمادگی انسان با لحظه مرگ ولی خودبویی ازاین پدیده وقیامتی که ازان دم می زند درنبرده است کشتاردهها وصدها حوان برومند کشوروبه دستوروی جزاینکه خوی وحشیانه وی وبی اعتفادی مطلق به گفتارخود رابه نمایش می گذارد نشانه هیچ چیزدیگرنیست.
وی درفرازی دیگرازسخنان خود باستناد فرازی ازجملات میرزاجواد ملکی تبریزی وازکتاب ” المرقبات” وی ازگسترش عدالت بعنوان یکی ازاستوانه های تقوی می گوید وآنرابه معنای تقسیم فرصتها میان مردم تفسیرمی کند یعنی همانی که ما درغرب به آن Equal Opportunity ولی امروزکیست که نداند منظوروی تقسیم تمام ثروتهای کشوروحتی درآمدهای حاصله ازمالیات مردم بین خواص وابسته به باندمافیایی خودش است وی می گوید:
” فى بسط العدل” : گستردن عدالت. عدالت را در ميان جامعه مستقر كنيم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسيم منابع حياتى كشور ميان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسيم درست فرصتها ميان مردم. تقوائى كه ازما انتظار ميرود،
خامنه ای ازفروخوردن خشم یا ” وکظم الغیظ” درتقوی سخن می گوید ولی کیست که به خوی کینه ورزانه ذاتی وی که ریشه درعقده های فروخفته وی دارد واقف نباشد بسیاری اززندانیان سیاسی که طی دوسه دهه ازحاکمیت رژیم منحوس اخوندی دارای مسئولیت اجرایی بوده اند تنهابه دلیل کینه شخصی خامنه ای ازآنها ودرجریان اداره کشوربه حبس افتاده وبارها توسط شکنجه گران وبازجویان خود توجیه شده اند که علت بازداشت آنها فلان موضع ویاارسال فلان نامه درزمان گذشته بوده است جالب اینکه خامنه ای باعلم کامل این بحث راتشریح می کند ومی گوید
” يك وقت هم هست كه شما يك مسئول اجتماعى هستيد، جايگاهى داريد؛ حركت شما، اثبات ونفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثرميگذارد؛ در يك چنين شرائطى، خشم شما ديگر با خشم يك آدم معمولى برابر نيست”
وی درپایان این بخش صراحتا می گوید:
” كظم غيظ؛ یعنی خشم را فروبخوريد؛ كارازروى خشم انجام نگيرد. ممكن است شما با يك كسى، با يك جريانى، با يك مجموعهاى موافق نباشيد؛ اينجا استدلال ومنطق حاكم باشد؛ اگراين استدلال ومنطق آميخته شد با خشم، كارراخراب ميكند؛ تجاوزازحد انجام ميگيرد، اسراف به وقوع ميپيوندد؛ ” ربّنا اغفرلنا ذنوبنا واسرافنا فى امرنا” اسراف يعنى زيادهروى.”
خامنه ای درجای دیگردرحالیکه خود ودست نشاندگان ربزودرشتش ازمصباح یزدی واحمدخاتمی گرفته تاجنتی واحمدی نژاد آتش بیارهرفتنه وبحرانی در
کشورمی باشند باستناد” اطفاء النائره” ازلزوم فرونشاندن آتش اختلافات سخن گفته وبانشاندن خود درجایگاه مدعی می گوید:
” همين آتشهاى اختلافاتى است كه بين مجموعهها هست، بين گروهها هست، بين دستگاهها هست، درحكم آتش سوزان است. سعى همه بايد اين باشد كه اطفاء كنند. نبايد برروى آتش بنزين پاشيد، نبايد آتشها رامشتعل كرد. اينكه ما مكرردرمكرر توصيه ميكنيم به دوستان، به مسئولين، به كسانى كه تريبون دارند، به كسانى كه حرفشان يا به طورعموم يا دربخشى ازفضاى كشورمنعكس ميشود، كه گفتهها را، زبانها را، اظهارات را، تعبيرات را كنترل ومراقبت كنند، به خاطراين است. گاهى اوقات يك تعبيرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلكه مشتعل كردن هرچه بيشترنائره است؛ اطفاء نيست، بلكه ضد اطفاء است.”
وی درحالیکه خود براساس اصل انگلیسی “تفرقه بیانداز وحکومت کن” روزی نیست که دسته وطایفه ای رابه جان هم نیانداخته وبه قول خود عده ای راازقطارانقلاب ودرهرایستگاه پیاده نکرده باشد منادی اخوت درجامعه شده باستناد “وضم اهل التفرقه” می گوید:
” اين كسانى كه ازجماعت مسلمين جداميشوند، ازجماعت كشورفاصله ميگيرند، كوشش كنيد اينها را نزديك كنيد، منضم كنيد. كسانى كه ميانهى راه هستند، اينها رابه منزل مطلوب برسانيد. نگذاريم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، كسانى كه يك ايمان نيمهكارهاى دارند، بكلى ازايمان ببُرند؛ كسانى كه نيمهارتباطى با نظام دارند، ازنظام منقطع شوند. عكس اين عمل كنيم؛ كسانى كه در نيمهى راه هستند، اينها راجذب كنيم. مصداقهاى تقوا وشعب تقوا اينهاست.”