همه که می دونین زندان گوانتانامو کجاست؟
“بازداشتگاه گوانتانامو (به انگلیسی: Guantanamo Bay detention camp) نام زندانی است در خلیج گوانتانامو (Guantanamo Bay) در جنوب شرقی جزیره کوبا که در اختیار ارتش آمریکا قرار دارد. با آغاز جنگ آمریکا علیه تروریسم، بازداشتگاه گوانتانامو، محل نگهداری افرادی شد که متهم به عضویت و فعالیت در گروههای ترو.ریستی هستند. تا چندی پیش طبق تفسیر قانونی دفتر حقوقی ریاست جمهوری آمریکا، منشور حقوق در ایالات متحده آمریکا شامل حال آن افراد نمیگردید، و در نتیجه بدترین رفتارها و تحقیرها توسط گاردهای آمریکایی علیه این افراد اجرا می شد.”
البته این مطلب من قرار نیست در مورد بازداشتگاه گوانتانامو باشه، بلکه دوست دارم در مورد یه داستان جالب بنویسم که در حاشیه ی این زندان مخوف اتفاق افتاده.
در بین این گاردها و زندانبان ها که در این شرایط تحقیر کننده با زندانی ها رو به رو می شدن و برخورد داشتن، یکی از زندانبانها داستان خودش رو این طور تعریف می کنه:
“قبل از این که عضو ارتش آمریکا بشم، بیشتر در یه سال بیلیارد زمان خودم رو می گذروندم. بیشتر عصرها اون جا بودم و زیاد مشروب می خوردم.
تصمیم گرفتم که عضو ارتش آمریکا شم چون احساس می کردم که زندگیم به جهت خوبی نمی ره و راضی نبودم. فکر می کردم با عضویتم در ارتش (و دفاع از کشورم) می تونم برای خانوادم اعتبار و افتخار کسب کنم.
روز قبل از اعزاممون، ما رو بردن که مخروبه های برج های دوقلو رو از نزدیک ببینیم. آخرین چیزی که از آمریکا یادمه این بود که با این صحنه می خواستن تنفر و خشم ما رو نسبت به این ها (زندانی ها) زیاد کنن…
ولی اونها (زندانی ها، با این که اکثرا بی گناه بودن) همواره لبخند می زدن!
(با خودم فکر می کردم) حتما یه چیزی در ایمان یا زندگی شما هست که توی زندگی من نیست. چه طور می شه که من (به عنوان گارد) اینجام و هر روز لبخند روی لبم نیست؛ ولی شما هر روز (به عنوان زندانی) لبخند روی لبتون هست. این فوق العاده است! شما چی دارین که من ندارم؟…
اونا اذان می گفتن و نماز می خوندن و ما مسخره می کردیم…
زندانی شماره 590 در بین همه معروف بود. اون فقط از ما سوال هایی می پرسید که فکر ما رو بر می انگیخت. خیلی دنبال این نبود که باهامون بحث کنه. فقط سوال هایی می کرد که من رو به فکر فرو می برد. راستش اون بود که کما بیش من رو با اسلام آشنا کرد.
پذیرش اسلام توسط من هم خیلیش به دلیل آشناییم با اون بود.
(سرانجام) من شهادتینم رو پیش اون گفتم.
او هم بهم تبریک گفت…
من اسلام رو در گوانتانامو پیدا کردم. و این چیزی نبود که بتونم جای دیگه ای پیدا کنم.”
برای دوستان علاقه مند، لینک دانلود مصاحبه (اینجا).
و لینک یوتوب مصاحبه (اینجا).
پ.ن.1: کاربر عزیز “جوانمرد” تحلیل کوتاهی از این موضوع ارائه داد و با نکته سنجی خوبی زندانبان آمریکایی رو مصداق آیه ی 17 سوره ی محمد قرآن کریم دونست که می فرماید: “و آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و [توفیق] پرهیزگارىشان داد” (ترجمه فولادوند)
“جوانمرد” نوشت: “در اینجا پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده. حال این سرباز که عمرش را به بطالت میگذرانده و مشروب فراوان میخورده در یک تصمیم درست میخواد هم دیگه عمرش را به بطالت نگذرونه و هم باعث افتخار خانواده اش شه… یعنی خودش گامهای نخستین هدایت را برداشته یا به عبارتی یکی از شروط هدایت را دارا شده و خداوند هم طبق آیه قران هدایتش کرده. البته صد در صد لیاقتش را هم داشته”