• November 28, 2007

جوخه های انتحاری ازحسین باستانی

جوخه های انتحاری ازحسین باستانی

جوخه های انتحاری ازحسین باستانی 150 150 شوالیه پارسی

شوخي هاي انتحاري

حسين باستاني h.bastani@roozonline.com – چهارشنبه 7 آذر 1386 [2007.11.28]

po_bastani_01.jpg

اخيرا يک وسايت محافظه کار سخنان “دبیر ستاد گروه استشهادیون” را منتشر کرده که حکايت دارد: “ما در حال‎ ‎آموزش و راه‌اندازی یگان‌های استشهادی هستیم… این آموزش ها بیشتر در قالب آموزش روحی و‎ ‎روانی است ‏جهت مواجه شدن با مسئله مرگ… ما‏ هیچ گونه آموزش نظامی خاصی نداریم… مشخص‌ترین زمانی که نیروهای‎ ‎استشهادی وارد میدان می‌شود مرحله آخر و پایانی است چون در ابتدا نیروهای‎ ‎مسلح (ارتش و سپاه) که وظیفه ‏ومسئولیت اولیه اشان دفاع از کشور است را‎ ‎انجام می‌دهند و بعد از پایان کار این نیروها گروه‌ ما وارد عمل ‏می‌شود.‏”‏ )‏ فردا – 4 آذر 86‏(

مفهوم واضح سخنان فوق اين اين است که يک گروه “استشهادي” در حال کسب آمادگي هاي “رواني” براي ‏‏”مرحله پاياني” هستند که عبارت باشد از زماني که نيروهاي مسلح ايران کارشان “پايان” يافته باشد و آنگاه نوبت ‏به داوطلبان عمليات انتحاري برسد که بدون”هيچ آموزش نظامي خاصي” وارد عرصه نبرد شوند.‏

اين، نگاه ساده عده اي از هواداران سرسخت دولت آقاي احمدي نژاد به آينده کشور و مقوله دفاع از ميهن است. ‏چنان به سادگي از زماني که کشور و نيروهاي مسلح کشور منهدم شده باشند و نوبت به عمليات انتحاري ‏غيرنظاميان برسد سخن مي گويند که گويي از برد و باخت در يک مسابقه فوتبال سخن مي گويند. ‏

واقعيت آن است که در داخل ايران اظهارات هشدار دهنده اي از اين نوع، در پي افزايش تهديد عليه ايران بر سر ‏پرونده هسته اي، به تدريج بيشتر و بيشتر شنيده مي شوند. تاسفبار آن که برخي سخنگويان گروه هاي تندرو ‏نزديک به دولت، که مدعي
اند هيچ گونه مسووليت رسمي اي نيز ندارند، نه تنها به راحتي از جنگ سخن مي ‏گويند، که معلوم نيست از کدام جايگاه به تبيين استراتژي هاي پرهزينه جنگي نيز مي پردازند. تا جايي که اخيرا، ‏قطعنامه پاياني همايش سراسري مسئولان و رابطين گروه “انصار حزب‌الله” (که به عنوان گروه، تا کنون همواره ‏‏”مسلح” بودن خود را تکذيب کرده و مهم ترين عملياتي که انجام داده کتک زدن دانشجويان، آن هم با اطمينان از ‏مصونيت مطلق امنيتي و قضايي بوده) اعلام کرده: “انصار حزب‌الله صريحا هر مامور رسمي دولت جنايتكار ‏آمريكا را مصداق بارز تروريست دانسته و تمامي هسته‌هاي حزب‌الله را به برخورد قهر آميز اعم از كشتن يا ‏اسارت، آنان را فرامي‌خواند و آمادگي خود را براي حضور در صحنه مبارزه با اين جنايتكاران اعلام مي دارد
.‏”‏‎ ‎‏ ‏‏(خبرگزاري فارس – 6 آبان 86) از آن آموزنده تر، مواضع رسمي گروه موسوم به “حزب‎ ‎الله‎ ‎‏ ايران” در استقبال ‏صريح از جنگ با آمريکاست: “شناسائي نيروهاي وفادار به انقلاب از مديران نالايق و … تسويه نيروهاي نفوذي ‏تنها در بستر وقوع جنگ امکان پذير بوده و بنابراين وقوع جنگ فوق ضروري است… بازسازي چهره شيعه در ‏دنياي اسلام و ايجاد گرايش مسلمانان به سوي تشيع همراه با مفتضح شدن انقلابي نمايان قلابي همچون القاعده، جز ‏با وقوع جنگ امکان پذير نيست.” (مرکز اطلاع رساني حزب الله ايران، 8 مهر 86) جملات فوق، به صراحت ‏نشان مي دهند که چگونه عده اي از هواداران سرسخت دولت، بدون نگراني از آنچه بر سر ايرانيان خواهد آمد، ‏مشتاقند جنگي در بگيرد تا امکان تحقق اهدافي چون تسويه حساب با “نيروهاي نفوذي” و برنده شدن در رقابت ‏حيثيتي با القاعده و … فراهم آيد.‏

نکته قابل توجه در ارتباط با فعاليت هاي تبليغاتي پر سر و صداي گروه هاي موسوم به “حزب الله” در ايران، آن ‏است که اين گروه ها، علي رغم تمام هزينه هايي که از طريق انعکاس اخبار موضع گيري هايشان در خارج از ‏ايران براي کشور خود ايجاد مي کنند، “مرد جنگ” هم نيستند. اين گروه ها، که با کمال شعف از شباهت نام خود ‏با گروه هاي واقعاً جنگي چون حزب الله لبنان سوء استفاده مي کنند، در واقع در طول عمر خود، خبر کتک زدن ‏افراد غير مسلح ايراني عمليات قهرآميز ديگري انجام نداده اند. ‏

در جريان جنگ 33 روزه لبنان در تابستان 2006 ، اين نيروها يک ماه تمام در تهران و شهرهاي ديگر، جلوي ‏دوربين رسانه هاي داخلي و خارجي شعار دادند و براي عمليات انتحاري به ثبت نام از داوطلبان پرداختند. در آن ‏زمان، حزب‌‏الله ايران اعلام کرد که “سيدمحمد باقر خرازی، دبير کل حزب‌‏الله ايران با همراهان خود به زودی در ‏لبنان مستقر خواهند شد تا از نزديک در جريان امور قرار بگيرد…. حدود ۲۵۰۰ نفر از کسانی که آمادگی کامل و ‏همه‌‏جانبه برای عمليات استشهادی دارند، از طريق مجموعه‌‏هايی که با حزب‌‏الله ايران مرتبط هستند، ثبت نام ‏کرده‌‏اند که هم‌‏اکنون ليست ما برای اعزام آماده است و تنها منتظر دستور مقام معظم رهبری هستيم.” (ايلنا – 3 ‏مرداد 85) اما نقطه اوج تمام اين رجزخواني ها آن بود که تشکل هاي موسوم به حزب الله، در نهايت، “27 نفر!” ‏را، بنا به اطلاعيه اي که در 6 مرداد 85 در اختيار همه رسانه ها قرار دادند، با تبليغات لحظه به لحظه براي ‏راهي کمک به لبناني ها کردند (معلوم نيست نيرويي که واقعا و قصد انجام عمليات مخفيانه انتحاري داشته باشد، ‏چرا بايد اعزام خود به منطقه جنگي را به همه دنيا اطلاع دهد)…. که نهايتاً آن 27 نفر هم، هرگز وارد هيچ ‏عمليات جنگي اي نشدند. جالب آن که در همان زمان، نماينده حزب الله لبنان در ايران در در پاسخ به ‏درخواست عده اي از همين دوطلبان براى اعزام به مناطق جنگي گفت: “به نيروهاى آموزش نديده نيازى نيست” ‏‏(جوان – 7 مرداد)، و جالب تر آن که، پيش از آن، حتي فرمانده بسيج نيز در واکنش به شوخي هاي “استشهاديون ‏ايران” در مورد اعزام به لبنان گفته بود: “اين اقدامات جنبه تبليغاتى دارند… جوانان ما براى حضور در ‏عرصه هاى دفاع از كشور و انقلاب و نظام احتياج به اين فضاسازى هاى مصنوعى ندارند.” (ايسنا – 30 ‏تير85)… وداستان، آن گاه باز هم مضحک تر مي شد که معلوم مي گرديد که يكي‎ ‎از‎ ‎عناصر‎ ‎اصلي‎ ‎سازماندهنده‎ ‎تبليغات‎ ‎عمليات‎ ‎استشهادي، از‎ ‎نزديکان‎ ‎مهره هاي‎ ‎كليدي‎ ‎فروش‎ ‎نفت‎ ‎ايران به‎ ‎شمار‎ ‎مي رود (سايت بازتاب – 7 ‏شهريور 85)… مهره هايي که احتمالا، منافع مستقيمي در افزايش قيمت نفت به هر علت ممکن (از جمله اوج ‏گيري تبليغات جنگي در منطقه) دارند.‏

داستان عبرت آموز اعزام 27 داوطلب کمک به حزب الله لبنان در تابستان 2006 پس از 1 ماه عضوگيري ‏تبليغاتي براي عمليات استشهادي، وقتي در کنار سخن گفتن امروز همين به اصطلاح استشهاديون از وارد عمل ‏شدن پس از پايان کار نيروهاي نظامي رسمي ايران قرار مي گيرد، تنها يادآور يک چيز است: اين که آقاي احمدي ‏نژاد، چگونه سرنوشت کشور را ميدان هنرنمايي هاي کودکانه متوهم ترين نيروهاي موجود در جامعه ايران کرده ‏است. نيروهايي که همچون مدعيان عمليات انتحاري، هزينه اقدامات تبليغاتي خود را بر زندگي ميليون ها زن و ‏مرد و کودک ايراني تحميل مي کنند، ولي در روز حادثه، از ميان آنها حداکثر ممکن است مشتي هنرپيشه آماتور ‏دربيايد که تنها بازي جلوي دوربين را بلدند.‏