مديرمسئول سايت خبري وتحليلي بازتاب
نوشته تحليلي شماراتحت عنوان”حاشيه ومتن ديپلماسي جمهوري اسلامي” به تاريخ10مرداد1386 خواندم ونمي توانم خوشحالي خودرا ازاينكه بالاخره درجناح محافظه كاران نيزتابوي نقدديپلماسي جمهوري اسلامي ايران شكسته مي شودابرازننمايم بالاخص اينكه پس از فوت آيت الله خميني درسال 1368تمام امور استراتژيك وتاكيتكي سياست خارجي ماتحت شعارمطروحه ازسوي آيت الله خامنه اي يعني”حكمت ،عزت و مصلحت” موردتوجيه وتاويل قرارگرفته ومي گيرد
لذاضمن قدرداني اززحمات شمادرطرح نقدوبررسي سياست خارجي جمهوري اسلامي وآنهم دررسانه اي كه منتسب به آقاي محسن رضايي وبرخي عناصرسابق اطلاعاتي ودولتي است متاسفانه تحريف آشكاروقايع، عدم رعايت عمدي تقدم وتاخرياگذرسطحي ازبرخي مقاطع ورويدادهاي تاريخي باهدف انحراف مخاطبين موجبات نوشتن اين وجيزه رافراهم نمودتاشايدنسلهاي آينده به واقعيات تاريخي ايران وقوف يافته وازاشتباهات پدران خود پندگيرند.
دربخش نخست مقاله خودپيروزي انقلاب اسلامي رادرشرايطي ترسيم كرده ايدكه گویاوضعيت كشوررادرداخل متلاطم،نارضايتي دراوج ولي درسياست خارجي ثبات برقراربوده است درحاليكه بالعكس كشورازنظرداخلي وخارجي تااواخر56(ديماه)درآرامش بوده و تنهاروي كارآمدن آقاي جيمي كارترواتخاذ سياست وي درحمايت ازحقوق بشرموجبي جهت تقويت ويكپارچگي گروههاي كوچك ومخالف رژيم سابق ايران ازگروههاي ملي گرفته تاتوده اي ومجاهدوچريك وحزب الهي گرديد وتيرخلاص رژيم سابق نيزدر كنفرانس گوادولوپ وبا تصميم روساي جمهورآمريكا،انگليس وفرانسه وآلمان بدينصورت زده شدكه شاه ايران بايد هرچه سريعتر(البته باهواپيماي خط هوايي ملي ايران) ازكشورخارج وبجاي ايشان آيت الله خميني (باهواپيماي خط هوايي ملي فرانسه) واردكشورشود.
دربخش دوم يعني ازپيروزي انقلاب در22بهمن 1357تاشروع جنگ تحميلي درپايان شهريور1359 انزواي مطلق ايران رادرغرب (آمريكاواروپاوآسيا ودنياي عرب)بدليل اشغال سفارت آمريكادرتهران و تلاش جهت صدورانقلاب به كشورهاي حاشيه خليج فارس راتوسط واحدنهضتهاي سپاه تحت رياست آقاي شاهپورزاده وفرماندهي كل آقاي مرتضي رضايي كه هم اكنون هم جانشين فرماندهي كل سپاه مي باشندرافراموش و بجاي آن محمدمنتظري راذكركرده ايددرآن مقطع تاريخي نظام ازصدور انقلاب به فلسطين ولبنان وآمريكاي لاتين آنهم بااختصاص صدها وهزاران ميليون دلارصحبت نمي كردوتنها حمله محدودوناموفق آمريكادرطبس، كودتاي نوژه،تحميل جنگ وكشتارحجاج ایرانی درعربستان باعث تعديل موضوع ايران درداستان صدور انقلاب به كشورهاي اسلامي حوزه خليج فارس ورويكردآن به حوزه كشورهاي دورترگرديد.
اگرشكي دراين داريدكه ديپلماسي جمهوري اسلامي درآن مقطع ازموجبات بروزجنگ عراق عليه ايران بوده است مي توانيدبه مطالب جرائدكثيرالانتشارآن موقع وبالاخص مواضع آقاي سيدمحموددعايي كه درآن زمان سفيرايران درعراق بوده ومذاكرات وي بامقامات عراقي رجوع نماييد.
دربخش ديگرتحليلتان ضمن آنكه جنگ تحميلي رابادوره16ساله صدرات آقاي علي اكبرولايتي بروزارت امورخارجه پيوندزده ايدو برخي وقايع رابه عمديااشتباه به آن دوره منتسب كرده ايددرحاليكه ارتباطي به آن دوره نداشته است نظير برگزاري”روزجهاني قدس” يادرحاليكه اين حركتهانظير”هفته وحدت” به ابتكارافرادي نظير آيت الله منتظري بوده است آنرابه به دستگاه سياست خارجي منسوب كرديده ايدودركنارآن باتاكيدبروابستگي سازماني آقاي بهزادنبوي به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ازوابستگي رهبران موثركشور
نظيررياست جمهوري آقاي خامنه اي رياست قوه مقننه آقاي هاشمي ورياست قوه قضاييه آقاي اردبيلي ونخست وزيرموسوي ووزير خارجه علي اكبرولايتي به حزب جمهوري اسلامي خودداري كرده ايدودرهمين دوره ازيكطرف دوره 16 ساله رادوران ثبات سياست خارجي ناميده ايدولي عملا 8 سال اول(دوران رياست جمهوري خامنه اي)رامتاثرازجنگ دانسته واستراتژي تنش زدايي با غرب طي دوره 8 ساله بعد(دوران رياست جمهوري هاشمي)رانيزبدليل مخالفت رهبري بامذاكره باآمريكاوحوادث تروريستي نظير تروردكترقاسملو، پرونده ميكونوس(ترورصادق شرفكندي)،ژنو(تروردكتررجوي)وبلژيك (ارسال موشك ضدهوايي)تحت الشعاع (بخوانيدناكارآمد ياافتضاح) آن توصيف كرده ايدپس عملاهيچ ثباتي دركارنبوده است وآنچه بعنوان ثبات عنوان كرده ايدعملاياركود وتصلب كامل بوده است ياعقبگردبهمان دوران بي ثباتي وهرج ومرج سالهاي اوليه پس ازانقلاب !!
درهمين فرازبه اشتباه يابه عمدمهدي هاشمي راسمبل جريان راديكال باتسلط برواحدنهضتهاي سپاه قلمداد كرده ايدكه بابرخوردشديدامام روبرووسعي كرده ايدديپلماسي كشورراآرامبخش وباثبات توصيف وافرادي نظيروي رامخل آن قلمدادكنيددرحاليكه بدلايل زيرجريان كاملابالعكس بوده است.
اولا:دخالت مشهودايران درحوادث لبنان درسالهاي63-62كه به ايجادحزب الله لبنان توسط حجت الاسلام محتشمي،انفجارمقرتفنگداران آمريكايي وسپس نيروهاي فرانسوي وگروگانگيري فرماندهان سياسي ونظامي سپاه درلنبان (موسوي كارداروحاج احمدمتوسليان فرمانده تيپ محمدرسول الله وآقايان رستگارواخوان) انجاميد.
ثانيا:باتشكيل وزارت اطلاعات درسالهاي64-63واحدنهضتهاي سپاه منحل ووظايف آن به وزارت اطلاعات منتقل گرديدوتاسالهاي پس ازجنگ كه مجدداسپاه قدس ونهايتاني
زرسماتبديل به نيروي پنجم سپاه پاسداران دركنارچهارنيروي زميني، هوايي، دريايي وبسيج گرديدعملاواحدي بعنوان نهضتهاي آزاديبخش سپاه وجود نداشته است.
ثالثا:برخوردآيت الله خميني بامهدي هاشمي درسالهاي 68-67 ومربوط به دوماجراي اساسي اعدام هزاران زنداني مجاهدوچپ ونيز افشاي حضورمك فارلين مشاورامنيتي ريگان درتهران درنشريه الشراع ودريافت اسلحه ازسوي آمريكاواسرائيل بوده وارتباطي به ثبات درسياست خارجي نداشته است زيرادرآن مقطع تاريخي پس ازعمليات ولفجر8 (فتح فاو) استراتژي آمريكابراساس تز”عدم غالب و مغلوب طرفين درجنگ” استوارگرديده بودوبهمين دليل همزمان باحضورمك فارلين درايران شاهدحضوردونالدرامسفلدمعاون وزيردفاع آمريكادرعراق وديدارباصدام بوديم وقطعاازاين امرهم آگاهي داريدكه اطلاع اطرافيان آقاي منتظري از داستان مك فارلين وايران كنترانه بخاطراشراف وكاراطلاعاتي واحدمنحل شده نهضتهاي آزاديبخش سپاه ومهدي هاشمي واطرافيانش بلكه ناشي ازشكوائيه هاي متعددو چندنسخه ای آقاي منوچهرقرباني فردلال سلاحهاي فوق به رهبران نظام ودرخواست پرداخت وجبران وجوه وپورسانتاژوپيش پرداختهاي معامله فوق بودكه به دليل اعتمادبه مقامات دولتي ایران صورت گرفته ونهايتانيزبه افشاي ماجراانجاميد.
رابعا:سياست ايران وآمريكاپس ازماجراي مك فارلين نيزبهيچوجه روبه ثبات نبوده ودرهمان چهارچوب تزعدم غالب ومغلوب ازجبهه هاي جنگ باعراق به خليج فارس نيزگسترش يافته بودكه مصائبي نظيرحمله به سكوهاي نفتي،جنگ نفتكشهاونهايتاسرنگوني هواپيماي ايرباس ايراني با298 نفرمسافررابهمراه داشت.
خامسا:يكپارچه شدن اعراب وكشورهاي عضوكنفرانس اسلامي برعليه ايران كه بدنبال اصراربرادامه جنگ وهمراه باتلفات سنگين دوكشوراسلامي ايران وعراق درجبهه هاوصدورفتواي حرام شرعي بودن ادامه جنگ توسط مفتيان جوامع اسلامي ناديده گرفته شده بود.
لذادوره جنگ كه عملابااشغال سفارت آمريكادرتهران آغازوبه ماجراي كشتارحجاج ايراني درعربستان ونهايتاسرنگوني هواپيماي مسافربري ايران توسط رزمناووينسنس انجاميدهيچگونه نتيجه ملموسي جزقطعنامه 598 نداشته كه آنهم بدنبال فتح فاووحلبچه واصرارايران برادامه حملات بي حاصل درسلسله عمليات كربلاهاي 4و5و6 همراه باتلفات سنگين بود
مزيدآگاهي جامعه جهاني درعكس العمل به حوادث خونبارفوق واداربه صدورآن قطعنامه بعنوان يك اقدام بازدارنده سياسي درمقابل اقدامات نامتعارف ايران نموده وتنهاباشروع عمليات متقابل عراق درسال پاياني جنگ يعني بازپس گيري فاووحلبچه وتهديدشهرهاي اهواز،خرمشهروآبادان بودكه قطعنامه فوق نقشي مثبت وبه نفع ايران آنهم دربعدسياسي يعني جلوگیری ازاشغال مجددشهرهای ایران و اعلام عراق بعنوان متجاوزبخودگرفت وبهمين دليل نيزايران ازابعادمادي آن يعني پرداخت خسارات جنگ ازسوي متجاوزنظيرقرباني ديگرصدام يعني كويت هيچگونه اي سودي نبرد.
امادر8 سال دوم دوره16ساله نيزبرخلاف ادعاي شماجمهوري اسلامي رابطه خاصي بااروپا نداشته ودرواقع عملاسياست خارجي جمهوري اسلامي رادولتهاي غربي تعيين مي كردندكه استراتژي خودرابجاي مذاكرات برپايه انتقادبه مذاكرات برپايه تشويق ايران به الحاق به جامعه جهاني قراردادندكه نتيجه آن قرارداد امنيتي دولت آلمان باايران واقدام به ترورهاي سياسي وعمليات ويژه دراروپانظير ترورهاوماجراي ميكونوس، ماجراي ژنو(تروردكتررجوي)، ارسال موشكهاي ضدهوايي قابل حمل توسط نفرو تهديدكننده هواپيماهاي مسافربري نظيرحادثه لاكربي، انفجارمقريهوديان درآرژانتين وانفجاردرمقرآمريكائيان درخوبارعربستان بوده كه نهايتابه فراخواني كليه سفراي غربي ازكشوردرپايان دوره16ساله فوق يازمستان 1375انجاميد
لذابهيچوجه جمهوري اسلامي طي 16سال مذكورنقش فعالي درقبال آمريكاوبه اتكاء رويكردخودبه اروپا نداشته بلكه اين اروپابوده كه باتوجه به پلوراليزم حاكم برفرهنگ غرب درصددبهره برداري ازاختلاف ايران باآمريكابه نفع خودبوده است وبالعكس سياست ايران درركودكامل يادرگيرعمليات تخريبي بوده است كه شماهمان نسخه رادردوران احمدي نژادوهمراه باسكوت تاييدآميزرهبري ديپلماسي تهاجمی خوانده ايد!!
اماازهمه اينهاگذاشته بنظراينجانب تحريف اصلي حقايق درتحليل دوره 8 ساله خاتمي ودوساله احمدي نژادرخ داده است وآنجاكه شما ديپلماسي تهاجمي خاتمي رامواضع نرمتردرمقابل غرب ناميده ايدبنظرشمابعنوان يك كارشناس خودخوانده آيابازگرداندن كليه سفراي غربي به كشور،همراه كردن قلوب سران كشورهاي اسلامي وعربي به ايران بطوريكه حتي سران حزب الله لبنان ازمقام رهبري درخواست كانديداتوري مجددخاتمي رانموده وايشان رااميداسلام بنامندموضع نرم ودرواقع انفعال درمقابل غرب است؟
آياطرح تئوري گفتگوي تمدنهادرمقابل تئوريهاي پايان تاريخ فوكوياماوجنگ تمدنهاي ساموئل هانتيگتون انفعال درمقابل غرب بوده است؟
آياميخكوب شدن رييس جمهوروقت آمريكاوسايررهبران جهان براي شنيدن كامل سخنراني آقاي خاتمي وبرنامه معروف روبروشدن خاتمي وكلينتون درسازمان ملل انفعال درمقابل غرب وآمريكابوده است؟
اينجانب بعنوان يك ايراني ازشمابعنوان يك كارشناس سياسي مي پرسم اگرحذف عنوان شريرازايران وعذرخواهي رسمي مادلين آلبرايت وزيرخارجه آمريكابعنوان نماينده قانوني آن كشوردرخصوص كودتاي 1953برعليه محمدمصدق نخست وزيرقانوني وملي كشورو قراردادن سازمان مجاهدين خلق
درزمره سازمانهاي تروريستي انفعال ونرم خويي دردستگاه ديپلماسي ايران است پس بقول شماشكستن تابوي مذاكره بادولت امريكاكه ازنامه پراكني مفتضحانه احمدي نژادبه جورج بوش تاشركت ملتمسانه درشوراي روابط خارجي كه تا ديروز آنراآلت دست صيهونيستهامي خوانديدوسوق دادن آن شورابه برخوردباايران راچگونه تفسيرمي كنيد؟گرچه خودنيزبه بي حاصل بودن آن اقراركرده ايدودرخصوص عراق كه آنرا گرفتاري دربن بستي خوانده ايدكه خروج ازآن به آساني ميسرنيست
براستي در سناريوي عراق هيچ از خودپرسيده ايدكه چراجمهوري اسلامي امنيت مردم عراق ودرخواست ساختگي عبدالعزيزحكيم را بهانه خواهشهاي خودازآمريكاوشكستن تابوي خودقراردادبطوريكه حتي كرنش وزيرامورخارجه ايران به ارتقاي سطح مذاكرات نيز موردموافقت دولت آمريكاقرارنگرفت؟
چرامهمترين درخواست ايران ازدولت آمريكادرعراق تروريست ناميدن مجاهدين ودرخواست اخراج آنهاازعراق است يعني امري كه درزمان رياست جمهوري كلينتون وخاتمي بدون هيچ هزينه اي وپيش شرطي تحقق يافته بود!!
آقاي صادقي
شمابه عمدفرازهاي مهمي ازتاريخ ديپلماسي ايران راناديده گرفته ايديعني درسال2000-1999 كه دولت آمريكاتحت رياست جمهوري بيل كلينتون بيشترين همت رابراي ايجادرابطه باايران مصروف نموده ولي بدليل خودخواهي رهبري وباهدف جلوگيري ازمصادره دستاوردرابطه باآمريكاتوسط اصلاح طلبان نه تنهاازآن جلوگيري وطرفداران مذاكره راافرادي بي غيرت وناآشنابه الفباي ديپلماسي خواندندبلكه درسال 2003نيزپس ازآزادي عراق وحذف صدام فرصت تاريخي مجددي راكه بهمت وزارت خارجه خاتمي بوجود آمده بودراباسپردن حوزه عراق به فرماندهي نيروي قدس سپاه پاسداران تبديل به تهديدكردندوآمريكاييها كه به اتكاء شيعيان واكرادونخبگان سني مبادرت به حذف بعثيون ازقدرت كرده بودندبامديريت پشت صحنه جمهوري اسلامي بطورناجوانمردانه ای آماج حمله توسط عناصرباقيمانده اطلاعاتي بعثي والقاعده وشبه نظاميان ارتش المهدي وجوخه هاي اعدام وي قرارگرفتند.
دربخش ديگري ازتحليل خودمدعي حذف دوچالش جدي يعني شوروي ورژيم صدام درابتداي دوران سازندگي شده ايدومعلوم نكرده ايد جمهوري اسلامي دركجاچالشي بعنوان شوروي رادرمقابل خود داشته است؟ اگرسلاحهاي اصلي ايران آمريكايي وسلاحهاي اصلي عراق ساخت شوروي بوده اندبايدآنرابه حساب چالش بين شوروي وايران گذاشت؟مگرهمين شوروي بلافاصله بادرخواست جمهوري اسلامي صدها جنگنده سوخووميگ وموشك وتانكهاي تي 72 رادراختيارجمهوري اسلامي قرارندادوكشورهاي كمونيستي درزمان جنگ ايران وعراق داراي روابط متقابل تجاري تاحدقراردادهاي بارتر(پاياپا)نبودند؟
وبالاخره دربخش پاياني تحليل خودبدون اشاره به نقش تام رهبري درديپلماسي اعمال شده دربرنامه اتمي ايران ومباحث مربوطه در دوران خاتمي واحمدي نژادبسرعت ازديپلماسي تخريبي احمدي نژادكه مي تواندبه نابودي كشورختم شده وبطوركامل توسط رهبري ديكته واجرامي شودگذركرده ايدودرمقاطعی هم ازآن بعنوان دیپلماسی تهاجمی نام بردید
بنده ازشمابعنوان فرديكه خودراكارشناس سياست خارجي مي داندمي پرسم چه مقامي باحذف وزيرامورخارجه ايران(دكتركمال خرازي) ازمذاكرات باوزراي خارجه اروپاوگماردن حسن روحاني دبيرشورايعالي امنيت ملي اولين گام راجهت امنيتي كردن پرونده اتمي ايران درصحنه بين الملل برداشت؟ وچه مقامي هم اكنون باگماردن علي لاريجاني بعنوان عضواصلي وارشدمذاكره كننده زمینه تبديل وزيرامور خارجه منوچهرمتکی رابه يك پادوفراهم كرده است؟ درموردعراق وزارت خارجه ایران مسئول ديپلماسي است يانيروي قدس سپاه پاسداران؟
چه مقامي باادعاي فريب كشورهاي اروپايي باتعليق موقت غني سازي وطولاني كردن مذاكرات بقول خود زمان راجهت تعويق فشاربر ايران ازطريق شوراي امنيت سازمان ملل خريدند؟
چه مقامي به تمامي توافقات بعمل آمده درسعدآباد، ژنوو پاريس پس ازانتخاب احمدي نژادپشت پازده وايران رابعنوان كشوري بدون تعهدبه توافقات بين المللي خودمعرفي تازمينه صدورچهارقطعنامه برعليه كشوردرعرض يكسال ازسوي شوراي امنيت فراهم نمايد؟
آياهيچ ازخودپرسيده ايدچراكشوري كه درتمام سالهاي پس ازپيروزي انقلاب مخالفان خودراتحت عنوان عناصرالتقاطي،كمونيست ضدخداوجاسوس رژيم بعثي به چوبه هاي داروجوخه هاي اعدام سپرده است امروزتحت لواي مذهب تنهامتحدانش كشورهاي لامذهب وكمونيستي ورشكسته ازشوروي وكره شمالي گرفته تاسوريه وبيلاروس وكوباشده اند؟مگرهمين كشورچين متحداستراتژيك نظام جمهوري نبودكه درفرداي حادثه 17شهريور57 سران آن جهت تقويت روحيه شاه به تهران آمدندوسران انقلاب آنهاراپايمال كننده خون شهدامي دانستند؟
شمادرتحليلتان گرچه تلويحاديپلماسي ايران راطي سه دهه گذشته ناموفق وفاقداستراتژي ذكركرده ايدولي حداكثرآنرابه بلوك غرب محدود ونهادي يانهادهايي نامعلوم منتسب كرده ايدوبنده بعنوان يك ايراني از شمامي پرسم
آياديپلماسي ايران درمقابل بلوك شرق موفق بوده است؟آياعملكردچين وشوروي درمقابل جمهوري اسلامي كه مصاديق آنرادرقضاياي اتمي ايران وعدم پشتيباني ازسلاحهاي خريداري شده تاواگذاري تركمانچايي حاكميت دردرياي خزرشاهدهستيم نشان ازموفقيت جمهوري اسلامي درديپلماسي نگاه به شرق داردكه مشخصاازسوي آقاي خامنه اي پس ازعدم موفقيت دربكارگيري اروپابرعليه آمريكااتخاذ گرديده است؟ آیادرخصوص دیگرکشورهای اروپای شرق
ی موضعی مطلوب داشته ایم افتضاح رومانی وچائوشکوراکه یادتان نرفته است؟
آياديپلماسي مادركشورهاي اسلامي وعربي موفقيت داشته است ورويكردفعلي اعراب درترجيح اسرائيل به ايران مويدپيروزي ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران درخاورمیانه عربی است؟
بعنوان يك كارشناس سياست خارجي بفرماييدآيامادررابطه باكشورهاي بظاهرعقب افتاده حتي درحدافغانستان ديپلماسي موفق داشته ايم؟ درافغانستاني كه كشورمابيست سال ميزبان پناهندگان آن بوده وديپلماتهاي مادرمزارشريف بدست طالبان سربريده شده اندبااخراج غيرمترقبه ميهمانان خودمتهم به نقض حقوق پناهندگان وتجهيزگروه طالبان والقاعده به موادانفجاري وسلاح جهت كشتن سربازان نيروهاي چندمليتي پيمان ناتووسازمان ملل شده ايم واستراتژي ديپلماسي ايران عملابه استرتژي تكذيب وانکارتبديل گرديده است که درعرف بین الملل به معنی تاییداست!!
تكذيب عدم تلاش جهت دسترسي به غني سازي بالاوسلاح اتمي، تكديب عدم ارتباط باعناصربعثي وگروه وحشي القاعده وشبه نظاميان المهدي، تكذيب نقض حقوق بشر، تكذيب اثرتحريمهاي سازمان ملل، تكذيب دخالت درحوادث لبنان وفلسطين ونوارغزه، تكذيب تجهيزوآموزش حزب الله لبنان ودههاتكذيب ديگر
درتحليل فوق عليرغم وقوف به روش رهبري به دخالت درجزيي ترين مسائل داخلي وخارجي كشورنقش ايشان دراموراستراتژيك و تاكتيكي سياست خارجي طي دودهه گذشته ياناديده گرفته وياآنراباسکوت برگزاروزیرسبیلی دركرده ايددرحاليكه همگان ميدانندكه ايشان خودسياست گذاروناظراصلي ومديران سياسي كشورجزعمله اجرايي فرامين ايشان نقشي دراين امورندارندوبنده ازجنابعالي مي پرسم آياصدورمجوزمذاكره باآمريكاتحت پوشش ظاهري كمك به امنيت كشورعراق درمراسم سال نوسال 85 درمشهدوپس ازدودهه توسط ايشان صادرنگرديده است؟
آياانكارموجوديت اسراييل كه اعلام دائم آن ازسوي احمدي نژادازسوي مقامات آن كشوربه يك جوك سياسي تعبيرشده است جزحاصل تفكرات منحط رهبري درنفي جامعه جهاني است؟
آياديدارهاي دائم رهبري باعناصري نامطلوب درسطح جهاني ازحسن نصرالله، خالدمشعل واسماعيل هانيه گرفته تاهوگوچاورزودانيل اورتگاوتكرارهمان اوامرازسوي ديگران بعنوان سياستهاي نظام جمهوري اسلامي ازحافظه ملت زدودني است؟
درخاتمه مقاله تان نيزپس ازاعتراف به فقدان هرگونه استراتژي جهت بهره برداري ازفرصتهاي پيش آمده و درراستاي منافع ملي با تغافل ازپرداختن به ريشه مسائل به تشكيل شوراي استراتژيك سياست خارجي بعنوان يك مكانيزم اجرايي وتدبيرتوسط رهبري اشاره كرده ايدكه اين سوالات رابه اذهان متبادرمي سازد
اولا:رهبري كه خودناقض برنامه بيست ساله مصوب وموردتاييدخودتوسط مجمع تشخيص مصلحت منتصب بخوداست چگونه انتظار ميروداختياروعقل خودرادرزمينه سياست خارجي دراختياريك شوراي چندنفره نامتجانس بگذاردكه ازافرادي تشكيل شده است كه اعلم آنهابه امورسياست خارجي وديپلماسي وزيرامورخارجه سابق كمال خرازي مي باشد؟
ثانيا:وقتي رهبري براي انتصاب احمدي نژادبعنوان فردي كاملامطيع ومجري اوامرشفاهي خوددرراس قوه مجريه تمام اعتبارباقيمانده و توان خودراازطريق شوراي نگهبان معمول داشته چه دليلي براي تقويت نهادي داردكه ميزان وابستگي برخي ازافرادبه ايشان ازضريب اطمينان حداقلي نيزبرخوردارنبوده ياسابقه وابستگي به اصلاح طلبان رايدك مي كشند؟
ثالثا:تاكنون دركدام بخش ازسياستهاي اعمال شده نظام جمهوري اسلامي ازامورفرهنگي واقتصادي گرفته تاامورنظامي، اجتماعي و سياست داخلي نظرات مشورتي افرادحتي مديران اجرايي سابق جهت تدوين استراتژيهامورد استفاده قرارگرفته است تااين امرشامل سياست خارجي ودستگاه عریض وطویل وزارت خارجه گردد؟
درخاتمه بااميدبه بسنده بودن پاسخ به مقاله جنابعالي وباعرض پوزش تحليل جنابعالي راعليرغم وجود برخي ازواقعيتهاي تاكتيكي فاقد حداقل معيارتجزيه وتحليل علمي استراتژي سياست خارجي وديپلماسي جمهوري اسلامي آنهم طي سه دهه يافته واميدميرودحداقل خاصيت آن شكستن تابوي تجزيه وتحليل سياست خارجي جمهوري اسلامي وفتح بابي جهت پرداختن همفكران محافظه كارتان به مسائلي باشدكه موجوديت كشوررا درمعرض تهديدقرارداده است.
باامتنان
2 آگوست 2007