اهمیت دستگیری مهدی هاشمی حتی درصورت بازگشت به کشوربااخذتضمین ازسوی رهبری دراین امراست که اصولا درنظام قضایی وامنیتی نظام جمهوری اسلامی تنهاراه اثبات مجرمیت دستگیری وشکنجه روحی وجسمی واخذاعتراف ازمتهم است وپس ازاین مرحله دیگراین مشکل متهم است که باید ثابت کند تحت شکنجه مجبوربه اعتراف به جرائم ناکرده شده است ونهایتانیزاین امرباتوجه به فقدان نظام مستقل یاگروههای حقیقت یاب امکان پذیرنمی باشد.
براساس اطلاعاتی که منبع آن موثق است هاشمی ازخامنه ای درخواست عدم دستگیری فرزندش رادرمقابل بازگشت داوطلبانه به ایران وشرکت درجلسات دادگاه وپاسخ به اتهامات درچهارچوب یک کیفرخواست مشخص کرده است ولی ظاهرا خامنه ای بوی گفته است که وی نمی تواند دراین امردخالت کند وبعبارتی حاضربه دادن تضمین امنیتی نشده است ولی موضعگیری نمایندگان فوق نیز این امکان راکه چنین توافقی صورت گرفته است قوت می بخشد.
جداازصحت وسقم هریک ازمواردفوق اصولا اعتماد هاشمی وفرزندش مهدی به خامنه ای وباندامنیتی واطلاعاتی اداره کننده کشور باتوجه به موارد مشابه امری بسیاراحمقانه به نظرمی رسد همانطوریکه دوبارسفرمهدی هاشمی ازلندن به امارات وترکیه طی یکسال اخیروملاقات بااعضای خانواده خود باتوجه به حضورامنیتی ایران درکشورهای فوق کاری بسیارغلط و خطرناک بوده است.
همانطوریکه درمطالب قبلی “اینجا” و”اینجا” و”اینجا” توضیح داده بودم خامنه ای باسرعت تمام درصددحذف هاشمی از صحنه رهبری نظام است ومدل حذف منتظری توسط خمینی راالگوی خودقرارداده است یعنی ابتداء باتمرکزبراطرافیان هاشمی نظیرحسین مرعشی ودیگرمسئولین دفاتروی وداستان مهدی هاشمی درصدد وادارکردن وی به عملی اشتباه می باشد ولی هاشمی باتجربه اندوزی ازسرنوشت منتظری ظاهرا بااحتیاط بیشتری برخوردمی کند ولی درصورت بازگشت مهدی هاشمی ساعت شنی حذف کامل هاشمی ازحاکمیت آغازبکارخواهدکرد.
هاشمی اکنون بخوبی دریافته است که اگرآقای منتظری تنهادوماه دیگریعنی از6 فروردین تا13 خرداد سال 68 (روزمرگ خمینی) دندان بروی جگرگذاشته وصبرپیشه می کرد شایدجایگاه جانشینی خمینی راازدست نمی داد وکشورباانتصاب خامنه ای توسط وی واحمد خمینی دچاراین همه خسارت نمی شد واکنون خودرادرهمان شرایط می بیند خیاطی که هرلحظه ممکنست درکوزه بیافتد
ازسوی دیگرفشارهایی که ازسوی خامنه ای بوی واردشده است نیزنمی تواندبدون جواب گذاشته شود ووی بخوبی می داند اگرحداقل مانورها رادرمقابل پیشروی رهبری وباندکودتاچی همراه وی ازخودنشان ندهد درواقع مرگ سیاسی خودراپرشتاب ترکرده است لذا اکنون هاشمی نظیردیگررهبران مخالف خامنه ای باید بین “تسلیم” یا “مقاومت اجباری” یکی راانتخاب کند وظاهرانیزوی بابندبازی وزدن یکی به میخ یکی به نعل خودرادرشرایط شناورنگه داشته است.
پروژه حذف هاشمی برخلاف تصورعامه وحتی روشنفکران به هیچوجه یک پروژه تک بعدی سیاسی نبوده است بلکه چندوجهی است که علاوه برابعادسیاسی داخلی وخارجی ابعاد اقتصادی رادرهم برمی گیرد وبه جرئت می توان گفت که ابعاداقتصادی پروژه حذف هاشمی برای باندکودتاکمترازبعدسیاسی آن وبالاخ
ص بحث رهبری آینده نمی باشد وبهمین دلیل دانشگاه آزاد، متروی تهران وتعدادی ازواحدهای مرتبط باهاشمی موردتهاجم باندکودتاقرارگرفته اند.
بررسی مختصری ازوضعیت هاشمی نشان می دهد که تهاجم به هاشمی ازسوی خامنه ای پس ازاستفاده ازوی درجایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام برای توقف جریان اصلاحات ازطریق جایگاه مجمع دراختلاف بین مجلس ششم وشورای نگهبان آغازگردیده وموج اول آن درجریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 آشکارگردید که “پناه بردن وواگذارکردن مسئولین تقلب انتخاباتی رابه خدا” ازسوی هاشمی دربرداشت گرچه مهدی کروبی رقیب دیگراصلاح طلب “چرتی چندساعته را” راعلت تقلب درانتخابات سال 84 ذکرکردوشکایت وی نیزنظیرهاشمی بی پاسخ باقی ماند.
امافازدوم پروژه حذف هاشمی توسط خامنه ای درجریان انتخابات خرداد88 اتفاق افتاد واحمدی نژادبعنوان سگ دست آموزخامنه ای وباگرفتن اذن قبلی تمام تلاش خودراجهت بی حیثیت کردن هاشمی به کارگرفت بطوریکه حتی راستگرایانی چون ناطق نوری هم که ازنظرات هاشمی درخصوص احمدی نژاددفاع می کردازحملات وی بی بهره نماندند.
پس ازآن بامقاومت مختصرهاشمی که متناسب با گستره فعالیتهای جنبش سبزدرتهران وشهرهای بزرگ بیشتریاکمترمی شد ونقطه عطف آن سخنان وی درمشهد بود وی توانست تحت فشارافکارعمومی خامنه ای راوادارنماید که نام وی رادرکنارسران سه قوه وشخص رهبری مشمول قانون ” عدم توهین به رهبران نظام” نماید ولی تداوم حملات به هاشمی ازسوی کودتاچیان نشان داد که خامنه ای ازطریق بیت خود حمایت فوق رامصلحتی وبرای حفظ دامن خودازاتهام کارگردانی حمله به هاشمی به طرفداران خود ابلاغ کرده است.